کارمندان روزانه و شبانه روزی

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
در جستجوی خدا
این بایگانی عجیب!درس خداشناسی: طبیعت بی شعور چگونه شعور میسازد؟

بعضی خیال میکنند در موقع خواب تمام فعالیتهای عصبی تعطیل می شود و مغز بکلی از کار می افتد، در حالی که اینطور نیست و اگر واقعاً چنین چیزی صورت پیدا کند بلافاصله انسان میمیرد، بنابراین تعطیل عمومی تمام دستگاههای عصبی و مغزی مساوی است با مرگ زیرا با تعطیل آنها کلیة دستگاههای حساس بدن از قبیل قلب و ریه و... از کار می ایستد.

بنابراین در موقع خواب فقط یک قسمت از این دستگاه تعطیل می شود و بقیه که در حقیقت کارمندان شبانه روزی این کارگاه محسوب میگردند بدون کوچکترین وقفه ای بکار خود ادامه میدهند، تنها استفاده ای که اینها از خواب می کنند اینست که هنگام خواب و استراحت، از نظر اینکه نیازمندیهای بدن کم است، کارشان سبک می شود و می توانند نفس راحتی بکشند و رفع خستگی کنند.

رفع اشتباه

از بیانات گذشته نباید چنین نتیجه گرفت که برای درک و ضبط مطالب چیزی جز مغز و سلسله اعصاب وجود ندارد و روح یا اساساً موهوم و یا عبارت از همین ماده خاکستری رنگ است که نامش مغز میباشد و آنچه را بنام «ادراک و علم» مینامیم همان خواص

«فیزیکوشیمیائی» این ماده مغزی است.

زیرا اینطور نتیجه گیری از بیانات گذشته علاوه بر اینکه دور از حقیقت و صددرصد غلط است، بخودی خود نیز صحیح نمیباشد، چه اینکه آنچه از علوم تشریح، و روان شناسی، و فیزیولوژی (علم وظائف الاعضاء) بدست می آید اینست که درک و فهم و علم بدون وجود مغز و سلسله اعصاب ممکن نیست و از کار افتادن آن باعث از میان رفتن اینست، نه اینکه «درک کننده» و «تشخیص دهنده» همین مغز می باشد.

این مطلب درست مثل آنست که گفته شود بدون داشتن دستگاه گیرنده نمیتوان از مطالبی که به وسیله امواج رادیوئی و بی سیم پخش میشود با خبر شد و از دست دادن چنین دستگاهی باعث بی خبر ماندن از آن مطالب میشود.

یعنی دستگاه گیرنده وسیله درک است نه درک کننده، و این مائیم که مطالب را به وسیله این دستگاه درک میکنیم و اِلّا خود دستگاه، قوه فهم و شعور و درک ندارد.

مغز هم در واقع حکم دستگاه گیرنده ای را دارد که حقایق را بروح منتقل میسازد و روح بوسیله آن با بدن و فعالیتهای بدنی ارتباط پیدا میکند. خلاصه اینکه سلسله اعصاب و مغز وسیله و آلت درک هستند نه درک کننده.

فلاسفه الهی و روحیون برای اثبات این حقیقت در مقابل فلاسفه مادی که غیر از ماده مغزی و خواص آن حقیقتی را قبول ندارند استدلالات متعددی دارند که بخواست خدا در بحث

«روح» از سلسله بحثهای «عقائد و مذاهب» تشریح خواهیم کرد.

چیزی که لازم است در اینجا بآن توجه داشت دو نکته است:

اول ـ همانطور که گفته شد بحثهای مربوط به مغز و سلسله اعصاب و خواص مربوط بآن که در علوم طبیعی دیده میشود مطلبی جز ارتباط ادراکات و علوم را با مغز و سلسله اعصاب ثابت نمیکند، و اما اینکه این ارتباط به چه کیفیت است و درک کننده واقعی چیست؟ هیچگونه توضیحی در این باره در اختیار ما نمیگذارد، بنابراین راه اثبات و نفی روح منحصراً بحثهای فلسفی است!.

دوم ـ مسأله تجرد روح را نباید با اصل وجود روح اشتباه کرد زیرا اگر ما از استدلالات تجرد روح هم صرف نظر کنیم باز نمیتوانیم روح را همان مغز و فعالیتهای آن بدانیم بلکه استدلالاتی داریم که وجود نیروئی را ماوراء سلسله اعصاب و مغز اثبات میکند. یعنی بفرض اینکه مجرد بودن روح را هم با آن معنی دقیق فلسفی نپذیریم باز اصل وجود آنرا نمیتوانیم انکار کنیم.

 

 

این بایگانی عجیب!درس خداشناسی: طبیعت بی شعور چگونه شعور میسازد؟
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma