چگونه می توان باور کرد که راه شناسائی خدا سهل و آسان باشد با اینکه عده ای ازمکتشفین و مخترعین و متفکران با این مسئله مخالفت نموده و به مبارزه پرداخته اند؟
پاسخ این سؤال با نگاهی به علت مبارزه آنها چندان پیچیده نیست، زیرا مبارزه از وقتی شروع شد که کلیسا با آن خرافات، به شدت با نشر حقائق علمی مبارزه کرد و حتی اجازه نفس کشیدن به دانشمندان علوم طبیعی نداد.
امپراطوران و سیاستمداران وقت هم در اختیار کلیسا بودند و بهر گونه سلاح مجهز.
خلاصه، بر اثر جنایتهای بی رحمانة آنها که تنها بخاطر حفظ منافع شخصی بود، روشنفکران که از عقائد خرافی زمان خویش به ستوه آمده بودند برای پایان دادن به حکومت کلیسا پرچم مخالفت با مذهب و خداپرستی بر افراشتند.
روشنفکران، آزادیخواهان و طرفداران نهضتهای علمی آنچنان به مبارزه خویش بر ضد مذهب کوشیدند که کلیسا مجبور به عقب نشینی شد.
این مبارزه که سراسر غرب را فرا گرفته بود بعنوان ارمغان وارد مشرق زمین شد و حتی در محیطهای اسلامی که همواره پشتیبان و مروج علوم بودند کم و بیش این افکار نفوذ کرد.
اشتباه نابخشودنی دانشمندان این بود که بخاطر انتقامجوئی از کلیسا و کینه توزی در برابر آنان اساساً منکر خدا شدند، این مبارزه وقتی بدست ماتریالیستهای متعصب افتاد آنرا رنگ علمی دادند.
بنابر این مبارزه با خدا پرستی دلیل بر مشکل بودن این راه نیست، زیرا مبارزة عده ای از مبارزه کنندگان برای به دست آوردن قدرت و مخالفت کلیسا با توسعه و پیشرفت علوم، طبیعی بوده است و جمعی دیگر نیز اصولاً خدا را قبول داشته ولی در نام گذاری آن مخالف بودند و آنرا به نام «طبیعت» می نامیدند، در حالی که تمام صفات خدا را مانند علم و قدرت برای آن قائل بودند. ناگفته نماند که افراد بسیاری در میان علماء و دانشمندان علوم طبیعی طرفدار سرسخت خداپرستی هستند، نمونه آن کتابی است که به وسیله 40 نفر از اساتید و دانشمندان بنام علوم طبیعی معاصر تحت عنوان «اثبات وجود خدا» نگاشته شده است؛ و هر یک از این دانشمندان بزرگ از راه رشته ای که در آن تخصص داشته اند برای اثبات خداشناسی استدلال نموده اند.