نکته
مفهوم واقعى عقل و حمق
در اینجا این سؤال پیش مى آید که عقل و حماقت در انسان ها ذاتى ایشان است; نه عاقل را مى توان بر عقلش ستایش کرد و نه احمق را بر حماقتش نکوهش.
پاسخ سؤال این است که منظور در اینجا عقل و حماقت اکتسابى است. کسى که ذاتا احمق است در واقع نوعى بیمارى دارد که در صورت امکان باید به وسیله دیگران معالجه شود; ولى گاه انسان حماقت را با اراده خود فراهم مى سازد; با نیکان و پاکان و عاقلان و خردمندان معاشرت نمى کند و بر عکس به دنبال هواى نفس مى رود و با افراد نادان و شرور طرح دوستى مى ریزد، تحصیل علم را رها مى کند و با اختیار خود در وادى جهل گام بر مى دارد و هنگامى که مسئله سرنوشت سازى پیش آید با این که مى تواند تأمل کند، به مشورت بپردازد و از این و آن نظر بخواهد همه اینها را ترک کرده و بى گدار به آب مى زند و گرفتار غرقاب مى شود. نکوهش حضرت از چنین حماقتى است.
همان گونه که امام(علیه السلام) در غررالحکم مى فرماید: «اَلْعَقْلُ غَریزَةٌ تَزیدُ بِالْعِلْمِ بِالتَّجارُبِ; عقل غریزه اى است که با علم و تجربه افزون مى شود. (و در نقطه مقابل با ترک علم و عدم بهره گیرى از تجارب ضایع مى گردد)».(1)
در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «کَثْرَةُ النَّظَرِ فِی الْحِکْمَةِ تَلْقَحُ الْعَقْلَ; نگاه کردن در حکمت باعث بارورى عقل انسان است».(2)