شرح و تفسير: بى اعتنايى به تعريف و تمجيد

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
پیام امام امیرالمومنین(ع) جلد 15
گفتار حكيمانه 462گفتار حكيمانه 463
شرح و تفسير
بى اعتنايى به تعريف و تمجيد

امام(عليه السلام) در اين گفتار كوتاه حكيمانه به كسانى كه مورد مدح و تمجيد از سوى اين و آن قرار مى گيرند هشدار مى دهد و مى فرمايد: «بسيارند كسانى كه به سبب تعريف و تمجيد ديگران فريب مى خورند»; (رُبَّ مَفْتُون بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِيهِ).
درست است كه بايد افراد نيكوكار را تشويق كرد و عالمانى را كه علم آن ها سبب پيشرفت جامعه انسانى اسلامى شده مورد تمجيد قرار داد ولى گاه اين تعريف و تمجيدها آفاتى را نيز به دنبال دارد كه بايد از آن پرهيز كرد.
نخست اين كه در بسيارى از اوقات سبب كبر و غرور مى شود و شخصِ تمجيد و تعريف شده پيش خود فكر مى كند كه سرآمد افراد جامعه است همه بايد به او احترام بگذارند و دربرابر او سكوت كنند و گوش به فرمانش باشند، و مى دانيم كه غرور و خودبرتربينى يكى از مهلكات است.
ديگر اين كه گاه اين تعريف و تمجيدها سبب مى شود كه انسان در مسير تكامل متوقف گردد. شخصِ تعريف و تمجيدشده به خود مى گويد: حال كه همه پذيرفته اند من داراى صفات برجسته و فوق العاده اى هستم چه دليلى دارد كه بيش از اين به خود زحمت دهم؟
مشكل ديگرى كه گاه از اين تعريف و تمجيدها ناشى مى شود اين است كه حسادت مخالفان را برمى انگيزد و به عداوت و دشمنى آن ها دامن مى زند و سبب مى شود كه آن شخص را به هر وسيله اى كه ممكن است ضعيف و ناتوان سازند و از اعتبار و حيثيتش بكاهند.
به همين دليل بايد در هرچيز ازجمله مدح و ثناى ديگران اعتدال را رعايت كرد و افراد كم ظرفيت و پرظرفيت را به تناسب حالشان مورد مدح و تشويق قرار داد.
واژه «مفتون» از ماده «فَتْن» (بر وزن متن) به گفته بسيارى از ارباب لغت در اصل به معناى قراردادن طلا در كوره است تا خالص و ناخالص شناخته شود سپس اين واژه به معناى آزمايش و امتحان به طور عام بكار رفته است. ولى در قرآن مجيد در معانى متعددى استفاده شده است: آزمايش (عنكبوت، آيه 2)، فريب دادن (اعراف، آيه 27)، بلا و عذاب (انفال، آيه 25)، شرك و بت پرستى و مانع ايمان آوردن افراد شدن (انفال، آيه 39)، اضلال و گمراه ساختن (مائده، آيه 41) و شكنجه كردن (ذاريات، آيه 13).
ولى ظاهراً تمام اين معانى به همان ريشه اى باز مى گردد كه به آن اشاره شد.
واژه «فتنه» نيز در معانى مذكور به كار رفته و اما در مورد كلام امام(عليه السلام) منظور از «مفتون» شخص فريب خورده است يعنى بسيارند كسانى كه فريب تعريف و تمجيدها را مى خورند و از راه راست منحرف مى شوند.
در اين جا به دو نكته بايد توجه كرد:
نخست اين كه همان گونه كه در شرح سند اين گفتار حكيمانه اشاره شد مرحوم سيد رضى آن را در سه مورد از كلمات قصار آورده است: يكى در اين جا و دو مورد ديگر در حكمت هاى 116 و 260. ممكن است اين تكرار به دليل مشغله هاى زياد آن بزرگوار و طول زمان تأليف اين كتاب نورانى بوده كه گاه فراموش مى كرده جمله اى را قبلا آورده است، و باز تكرار مى نموده و ممكن است به سبب اهميتى كه به اين سخن داده تكرار آن را مناسب دانسته است.
نكته ديگر اين كه در بعضى از نسخ نهج البلاغه اين گفتار حكيمانه آخرين كلمه قصار است و هجده كلمه قصار بعدى ذكر نشده است در حالى كه در نسخه هاى ديگر چنين نيست شايد به اين دليل كه مرحوم سيد رضى بعداً آن ها را ملحق ساخته و در همه نسخه ها نبوده است.
نكته
مدح و تمجيد در حد اعتدال

شك نيست كه بايد نيكوكاران را به سبب نيكى هايشان مورد تشويق و تقدير قرار داد همان گونه كه بدكاران مورد نكوهش قرار مى گيرند.
خداوند متعال در قرآن مجيد ياران پيشگام پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) و كسانى را كه بعداً به آن ها ملحق مى شوند و مسير صحيح آن ها را در پيش مى گيرند مورد تقدير قرار داده، مى فرمايد: «(وَالسَّابِقُونَ الاَْوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالاَْنصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَان رَّضِىَ اللهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّات تَجْرِى تَحْتَهَا الاَْنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ); پيشگامان نخستين از مهاجرين و انصار، و كسانى كه به نيكى از آن ها پيروى كردند، خداوند از آن ها خشنود شد و آن ها (نيز) از او خشنود شدند; و باغ هايى از بهشت براى آنان فراهم ساخته كه نهرها از زير درختانش جارى است; جاودانه در آن خواهند ماند و اين است پيروزى بزرگ!».[1]
اميرمؤمنان على(عليه السلام) نيز در عهدنامه معروف مالك اشتر به مالك چنين توصيه مى كند: «وَلا يَكُونَنَّ الْمُحْسِنُ وَالْمُسِىءُ عِنْدَكَ بِمَنْزِلَة سَوَاء فَإِنَّ فِى ذَلِكَ تَزْهِيداً لاَِهْلِ الاِْحْسَانِ فِى الاِْحْسَانِ وَتَدْرِيباً لاَِهْلِ الاِْسَاءَةِ عَلَى الاِْسَاءَةِ; هرگز نبايد افراد نيكوكار و بدكار نزد تو يكسان باشند، زيرا اين كار سبب مى شود كه نيكوكاران در نيكى هايشان بى رغبت شوند و بدكاران در اعمال بدشان تشويق گردند».
و اين امر دليل روشنى دارد: زيرا هنگامى كه نيكوكاران به سبب نيكى هايشان مدح و ثنا شوند و يا ـ آنگونه كه در دنياى امروز معمول است ـ جوايزى به آن ها داده شود، هم آن ها تشويق به ادامه راه مى شوند و هم ديگران به راه نيك دعوت خواهند شد. همين گونه است در مورد نكوهش بدكاران يا مجازات آن ها، كه هم سبب خوددارى آن ها از تكرار آن اعمال در آينده مى شود و هم ديگران عبرت مى گيرند.
ولى اين كار ـ همانند هر كار ديگر ـ اگر از حد اعتدال بيرون رود آثار سوئى خواهد داشت. مدح و ثناى زياد، اسباب غرور و غفلت و عُجب و خودبرتربينى و عوارض فاسد اين صفات رذيله مى گردد.
امير مؤمنان على(عليه السلام) در همان عهدنامه مالك اشتر، قبل از ذكر جمله هايى كه پيش تر آمد به مالك خطاب كرده، مى فرمايد: «ثُمَّ رُضْهُمْ عَلَى أَلاَّ يُطْرُوكَ
وَلاَ يَبْجَحُوكَ بِبَاطِل لَمْ تَفْعَلْهُ فَإِنَّ كَثْرَةَ الاِْطْرَاءِ تُحْدِثُ الزَّهْوَ وَتُدْنِى مِنَ الْعِزَّةِ; آنان را طورى تربيت كن كه ستايش بيهوده از تو نكنند و تو را براى اعمالى كه انجام نداده اى، تمجيد ننمايند! زيرا كثرت مدح و ثنا، خودپسندى و عُجب به بار مى آورد و انسان را به تكبّر و غرور نزديك مى سازد».
در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم كه فرمود: «لَو مَشى رَجُلٌ إلى رَجُل بِسَيف مُرْهَف كانَ خَيْراً لَهُ مِن أن يُثْنِى عليهِ فى وَجهِه; هرگاه كسى به ديگرى با شمشير تيز حمله كند بهتر از آن است كه او را در پيش رو مدح و ثنا گويد».[2]
روايات در اين زمينه بسيار است و حتى دستور داده شده كه هرگاه انسان با چنين صحنه اى مواجه شد به خدا پناه برد.
امير مؤمنان(عليه السلام) درباره صفات پرهيزكاران در خطبه همام مى فرمايد: «إِذَا زُكِّيَ أَحَدٌ مِنْهُمْ خَافَ مِمَّا يُقَالُ لَهُ فَيَقُولُ أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِى مِنْ غَيْرِى وَرَبِّى أَعْلَمُ بِى مِنِّى بِنَفْسِى اللَّهُمَّ لاَتُؤَاخِذْنِى بِما يَقُولُونَ، وَاجْعَلْنِى أَفْضَلَ مِمَّا يَظُنُّونَ، وَاغْفِرْ لى مَا لاَيَعْلَمُونَ!; هرگاه يكى از آن ها را مدح و ستايش كنند از آنچه درباره او گفته شده به هراس مى افتد و مى گويد: من از ديگران به خود آگاه ترم و پروردگارم به اعمال من از من آگاه تر است. بارالها! مرا به سبب نيكى هايى كه به من نسبت مى دهند مؤاخذه مفرما! و مرا برتر از آنچه آن ها گمان مى كنند قرار ده و گناهانى را كه من دارم و نمى دانند ببخش».
--------------------------------------------
[1]. توبه، آيه 100 .
[2]. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 18، ص 256 .
گفتار حكيمانه 462گفتار حكيمانه 463
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma