شرح و تفسير : براى چه كسى باقى مى گذارى؟

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
پیام امام امیرالمومنین(ع) جلد 15
شرح و تفسير: سه ويژگى دنياگفتار حكيمانه 417
شرح و تفسير
براى چه كسى باقى مى گذارى؟

امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه با استدلال روشنى حريصان را از مال اندوزى بازمى دارد و خطاب به فرزندش امام حسن(عليه السلام)مى فرمايد: «چيزى از مال و ثروت دنيا را بعد از خود باقى مگذار زيرا آنچه باقى مى گذارى براى يكى از دو كس خواهد بود: يا كسى كه آن را در راه اطاعت خداوند مصرف مى كند كه در اين صورت او به سبب چيزى سعادتمند شده كه تو به سبب آن شقاوت يافته و محروم شده اى يا براى كسى مى گذارى كه آن را در راه معصيت خداوند به كار مى گيرد در نتيجه تو به سبب چيزى كه براى او اندوخته اى شقاوتمند، و محروم از سعادت مى شوى و در واقع او را در گناهش يارى كرده اى»; (وَقَالَ لاِبْنِهِ الْحَسَنِ(عليه السلام): لاَ تُخَلِّفَنَّ وَرَاءَكَ شَيْئاً مِنَ الدُّنْيَا، فَإِنَّكَ تُخَلِّفُهُ لاَِحَدِ رَجُلَيْنِ: إِمَّا رَجُل عَمِلَ فِيهِ بِطَاعَةِ اللّهِ فَسَعِدَ بِمَا شَقِيتَ بِهِ، وَ إِمَّا رَجُلُ عَمِلَ فِيهِ بِمَعْصِيَةِ اللّهِ فَشَقِيَ بِمَا جَمَعْتَ لَهُ; فَكُنْتَ عَوْناً لَهُ عَلَى مَعْصِيَتِهِ).
و در پايان مى فرمايد: «و سزاوار نيست هيچ يك از اين دو كس را بر خويشتن مقدم دارى»; (وَ لَيْسَ أَحَدُ هذَيْنِ حَقِيقاً أَنْ تُؤْثِرَهُ عَلَى نَفْسِكَ).
شك نيست كه گذاشتن اموالى به عنوان ارثيه در حد نياز فرزندان و بازماندگان مذموم و نكوهيده نيست و بسيارى از اولياء الله و نيكان اموالى داشته اند كه به فرزندان و همسران يا ساير بستگان آن ها رسيده و حتى در آيه 180 سوره بقره خداوند توصيه مى كند كه به هنگام فرا رسيدن مرگ، كسانى كه اموالى دارند، براى پدر و مادر و نزديكان به طور شايسته وصيت كنند و آن را حقى بر پرهيزكاران مى شمرد: (كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالاَْقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَى الْمُتَّقِينَ)و حتى در اين آيه از مال الارث به عنوان «خير» ياد شده است كه نشان مى دهد باقى گذاشتن چنين مالى نه تنها عيب نيست بلكه مايه خير و بركت است.
مخاطب امام(عليه السلام) حريصانى هستند كه به نام تأمين آينده فرزندان به هر درى مى زنند و حلال و حرام را به هم مى آميزند و خود را به زحمت و درد و رنج فراوان و مسئوليت هاى سنگين گرفتار مى كنند.
امام(عليه السلام) به اين گونه افراد مى فرمايد: براى چه كسى اين اموال را ذخيره مى كنيد؟ براى افراد صالح كه از آن در راه اطاعت خداوند بهره مى گيرند؟ در اين صورت آن ها خوشبخت مى شوند و شما محروم و زيان كار; در حالى كه زحمت جمع كردن مال را شما كشيده ايد.
و اگر اين اموال به دست افراد ناصالح و فاسد بيفتد و از آن در مسير معصيت پروردگار كمك بگيرند سرنوشت بدترى خواهيد داشت زيرا علاوه بر اين كه از بركات مال خود محروم شده ايد، اعانت به اثم و كمك به گناه كرده ايد.
بنابراين چه بهتر كه انسان حرص و طمع را كنار بگذارد و به كفاف و عفاف قناعت كند و از گردآورى اينگونه اموال بپرهيزد و اگر اموال فراوانى، خواسته يا ناخواسته به دست او افتاد، تا زنده است از آن ها بهره بگيرد و بار سفر آخرت خود را با آن ببندد و صالحات و باقياتى از خود به جاى نهد و بخشى از آن را به صورت ارث براى بازماندگانش بگذارد. در اين صورت در قيامت گرفتار حسرت و اندوه نخواهد شد به عكس كسانى كه اموالى را از طرق مختلف گردآورى كرده و براى ديگران گذاشته اند كه در هر صورت گرفتار حسرت و اندوه يوم القيامة خواهند بود.
بنابراين از هركس شايسته تر براى اموالى كه انسان گردآورى كرده است خود اوست كه زحمت و مسئوليتش را بر دوش گرفته است.
در اين جا اين سؤال پيش مى آيد كه چرا نگوييم در صورت اول كه بازماندگان، اموال را در راه خير مصرف مى كنند شخص گردآورى كننده كمك به طاعت آن ها كرده و از اين نظر داراى ثواب و پاداش، و سعادتمند است همان گونه كه در صورت دوم به سبب اعانت بر گناه، شقاوتمند محسوب مى شود؟
با توجه به يك نكته پاسخ اين سؤال روشن مى شود و آن اين است كه به فرض كه به انسان به دليل كمك و اطاعت پاداشى بدهند ولى بدون شك اگر خودش آن را در طريق اطاعت مصرف مى كرد چندين برابر عايدش مى شد و از اين نظر گرفتار خسران شده است.
اضافه بر اين ممكن است در جمع آورى اين اموال دقت در حلال و حرام بودن آن ها نكرده باشد كه در اين صورت وزر و وبال آن براى اوست و بهره گرفتن از آن در طريق طاعت براى كسى كه از وجود حرام در آن خبر نداشته نصيب ديگران مى شود.
سؤال ديگر اين كه فقها در بحث اعانت بر گناه نيت را لازم مى دانند و مى دانيم شخصى كه اموالى را گردآورى كرده نيتش اين نيست كه فرزند ناصالحش آن را حتماً در طريق گناه مصرف كند بنابراين چگونه امام(عليه السلام)مى فرمايد: اعانت بر گناه كرده است؟
پاسخ اين است كه در بحث اعانت بر اثم گفته ايم كه اگر انسان يقين داشته باشد مثلاً انگورى كه به كارخانه شراب سازى مى فروشد حتماً براى ساخت شراب مورد استفاده واقع مى شود آن را نيز مصداق اعانت بر اثم مى دانيم و اى بسا حريصانى كه اموالى را جمع آورى كرده اند بدانند فرزندان آن ها از آن در كارهاى ناشايست استفاده مى كنند بنابراين مصداق اعانت بر اثم مى شود.
مرحوم سيد رضى بعد از پايان اين گفتار حكمت آميز مى گويد: «اين سخن به گونه ديگرى نيز نقل شده است و آن چنين است»; (قَالَ الرَّضِى وَيرْوَى هَذَا الْكَلامُ عَلَى وَجْه آخَرَ وَهُوَ).
اين قسمت، كه مرحوم سيد رضى نقل مى كند ازنظر معنا تفاوتى با بخش گذشته ندارد و روشن است كه نقل به معنا شده است يا آن بخش نقل به معناى اين بخش بود. ولى اين تفاوت در آن ديده مى شود كه بخش گذشته به صورت وصيتى به امام حسن مجتبى(عليه السلام)بود اما اين بخش به صورت خطبه ايراد شده است چون در آغازش «اما بعد» آمده كه معمولاً در آغاز خطبه ها مى آيد. به هر حال مى فرمايد: «اما بعد (از حمد و ثناى الهى)، آنچه از دنيا هم اكنون در اختيار توست پيش از اين در دست ديگران بوده است و بعد از تو نيز به ديگران مى رسد»; (أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الَّذِي فِي يَدِكَ مِنَ الدُّنْيَا قَدْ كَانَ لَهُ أَهْلٌ قَبْلَكَ، وَ هُوَ صَائِرٌ إِلَى أَهْل بَعْدَكَ).
آنگاه مى افزايد: «تو اموال را براى يكى از دو كس گردآورى مى كنى: يكى آن كس كه آن را در راه طاعت الهى صرف مى كند و با آن سعادتمند مى شود در حالى كه تو از آن محروم مانده اى يا كسى كه آن را در راه معصيت خداوند صرف مى كند و تو به سبب آنچه براى او گردآورى كرده اى شقاوتمند خواهى شد (چراكه كمك به گناه كرده اى)»; (وَإِنَّمَا أَنْتَ جَامِعٌ لاَِحَدِ رَجُلَيْنِ: رَجُل عَمِلَ فِيَما جَمَعْتَهُ بِطَاعَةِ اللّهِ فَسَعِدَ بِمَا شَقِيتَ بِهِ; أوْ رَجُل عَمِلَ فِيهِ بِمَعْصِيَةِ اللّهِ، فَشَقِيتَ بِمَا جَمَعْتَ لَهُ).
و در پايان مى فرمايد: «هيچ يك از اين دو، شايستگى اين را ندارد كه تو او (شخص صالح) را بر خود مقدم دارى و يا بار (گناه) او (شخص ناصالح را بر دوش كشى»; (وَلَيْسَ أَحَدُ هذَيْنِ أَهْلاً أَنْ تُؤْثِرَهُ عَلَى نَفْسِكَ، وَلاَ أَنْ تَحْمِلَ لَهُ عَلَى ظَهْرِكَ).
آنگاه نتيجه مى گيرد و مى فرمايد: «بنابراين براى گذشتگان، رحمت خدا و براى بازماندگان، رزق پروردگار را طلب كن (و به فكر آخرت و آينده خويش باش)»; (فَارْجُ لِمَنْ مَضَى رَحْمَةَ اللّهِ، وَ لِمَنْ بَقِيَ رِزْقَ اللّهِ).
در حكمت 352 نيز مطلبى آمده بود كه از بعضى جهات شبيه كلام مورد بحث است آن جا كه مى فرمايد: بيشترين دل مشغولى خود را به خانواده و فرزندان (و تأمين زندگى آنها) اختصاص مده زيرا اگر آن ها از دوستان خدا باشند خداوند دوستان خود را تنها نمى گذارد و اگر از دشمنان خدا هستند چرا همّ خود را صرف دشمنان خدا مى كنى؟ (وَقال(عليه السلام): لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ لاَ تَجْعَلَنَّ أَكْثَرَ شُغُلِكَ بِأَهْلِكَ وَ وَلَدِكَ فَإِنْ يكُنْ أَهْلُكَ وَ وَلَدُكَ أَوْلِياءَ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ لاَ يضِيعُ أَوْلِياءَهُ وَ إِنْ يكُونُوا أَعْدَاءَ اللَّهِ فَمَا هَمُّكَ وَ شُغُلُكَ بِأَعْدَاءِ اللَّهِ).
و در حكمت 429 نيز تنها به يك بخش از حكمت مورد بحث اشاره شده است كه به خواست خدا خواهد آمد.
مرحوم علامه شوشترى در ذيل اين كلام حكمت آميز داستان جالبى از كتاب انوار نعمانية نقل مى كند، مى گويد: حضرت عيسى(عليه السلام) روزى با جماعتى از يارانش از كنار زراعتى مى گذشت كه هنگام دروى آن رسيده بود. عرض كردند: اى پيغمبر خدا! ما همه گرسنه ايم. خداوند به عيسى(عليه السلام) وحى فرستاد كه به آن ها اجازه بده به مقدار قوتشان از آن زراعت بخورند. آن ها در آن زراعت متفرق شدند و هركدام مقدارى را آماده خوردن كردند و خوردند. در اين هنگام صاحب زراعت رسيد و فرياد زد: اين زراعت و زمين من است كه از پدرانم به ارث برده ام. به اجازه چه كسى از آن مى خوريد؟ حضرت مسيح(عليه السلام) از خداوند تقاضا كرد تمام كسانى كه از زمان حضرت آدم(عليه السلام) تا آن زمان مالك آن زمين شده بودند همه را مبعوث و حاضر كند. آن ها حاضر شدند و هركدام فرياد زدند: زراعت من و زمين من است كه از پدرانم به ارث برده ام. صاحب زمين از اين صحنه در وحشت فرو رفت و كار و جايگاه حضرت عيسى(عليه السلام) به اطلاع او رسيد (كه به آن ها اجازه استفاده از آن زمين را داده است). خدمت آن حضرت رسيد و عرض كرد: من تو را نشناختم. زراعتم براى تو حلال است. حضرت عيسى(عليه السلام)فرمود: همه كسانى را كه ديدى، اين زمين را به ارث برده، آباد كرده و گذاشته بودند و رفته بودند و تو نيز خواهى رفت و به آن ها ملحق خواهى شد در حالى كه نه زمينى و نه مالى خواهى داشت.[1]
------------------------------------------
[1]. شرح نهج البلاغه علامه شوشترى، ج 14، ص 623.
شرح و تفسير: سه ويژگى دنياگفتار حكيمانه 417
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma