شرح و تفسير: رئيس صفات پسنديده

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
پیام امام امیرالمومنین(ع) جلد 15
گفتار حكيمانه 410گفتار حكيمانه 411
شرح و تفسير
رئيس صفات پسنديده

امام(عليه السلام) در اين گفتار كوتاه و حكيمانه به نكته مهمى درباره رابطه تقوا با صفات برجسته و اخلاق انسانى بيان مى كند، مى فرمايد: «پرهيزكارى، رئيس صفات پسنديده است»; (التُّقَى[1] رَئِيسُ الاَْخْلاَقِ).
براى پى بردن به عمق كلام امام(عليه السلام) لازم است نخست مفهوم تقوا را آن چنان كه هست بدانيم.
تقوا در اصل از ماده «وقاية» به معناى نگهدارى يا خويشتن دارى گرفته شده و به گفته راغب در مفردات «وقاية» در اصل به معناى نگهدارى اشيا در برابر امورى است كه به آن ها زيان مى رساند و تقوا به معناى قراردادن روح و فكر در پوشش حفاظتى در برابر خطرها و گناهان است.
بنابراين، تقوا آن حالت خداترسى و احساس مسئوليت درونى است كه بازدارنده انسان در برابر سرپيچى از فرمان خداست.
عبدالله بن معتز (متوفاى قرن سوم) اين سخن را به شعر درآورده و گفته است:
خَلِّ الذُّنوبَ صَغيرَها *** وكبيرَها فهو التُّقى
واصنَعْ كَماش فَوقَ أر *** ضِ الشَّوكِ يَحذَرُ ما يَرى
لاتَحقِرَنَّ صَغيرةً *** إنّ الجِبالَ مِن الحَصى
همه گناهان را از كوچك و بزرگ رها كن كه حقيقت تقوا همين است.
و همچون كسى باش كه در يك زمين پرخار با نهايت احتياط گام برمى دارد و پيوسته مراقب اطراف خويش است.
گناهان صغيره را كوچك مشمر كه كوه هاى بلند از سنگريزه ها تشكيل شده است.
اما «اخلاق» جمع «خُلق» (بر وزن قفل) و «خُلُق» (بر وزن افق) به معناى قوا و سجايا و صفات درونى است كه با چشم دل ديده مى شود و آثارى در ظاهر دارد و گاه به همان آثار و اعمال و رفتارى كه از خلقيات درونى ناشى مى گردد اخلاق گفته مى شود و در واقع، اولى، اخلاق صفاتى است و دومى اخلاق رفتارى و اخلاق به دو بخش تقسيم مى شود: اخلاق فضيله كه سرچشمه كارهاى نيك مى شود و اخلاق رذيله كه منشأ كارهاى زشت است.
در زمينه رابطه علم و اخلاق، رابطه اخلاق و عرفان و اين كه آيا اخلاق قابل تغيير است و نقش اخلاق در زندگى انسان ها، بحث است كه در اين مختصر نمى گنجد.[2]
با توجه به اين دو تفسير (تفسير تقوا و تعريف اخلاق) روشن مى شود كه تقوا رئيس اخلاق است زيرا اين ملكه درونى، انسان را از بخل و حسد و كينه و عداوت و غيبت و ظلم و ستم و كبر و غرور و مانند آن بازمى دارد و به همين دليل امام(عليه السلام) آن را رئيس اخلاق شمرده است و نيز به همين دليل آن ها كه از تقواى الهى بى بهره اند آلوده انواع رذايل اخلاقى مى شوند.
شايد به همين دليل است كه قرآن مجيد تقوا را تشبيه به لباس كرده است و مى فرمايد: (وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَيْرٌ).[3] همانگونه كه لباس، بدن انسان را از آسيب هاى فراوانى كه در هر لحظه ممكن است بر جسم انسان وارد شود حفظ مى كند تقوا نيز كه لباس معنوى و روحانى است انسان را از آسيب مفاسد اخلاقى حفظ مى نمايد.
در خطبه 230 امام(عليه السلام) اين مطلب را به شكل ديگرى بيان كرده، مى فرمايد: «فَإِنَّ تَقْوَى اللَّهِ مِفْتَاحُ سَدَاد، وَ ذَخِيرَةُ مَعَاد، وَ عِتْقٌ مِنْ كُلِّ مَلَكَة، وَ نَجَاةٌ مِنْ كُلِّ هَلَكَة. بِهَا ينْجَحُ الطَّالِبُ، وَ ينْجُو الْهَارِبُ، وَ تُنَالُ الرَّغائِبُ; به يقين تقوا و پرهيزكارى كليد درهاى راستى است و ذخيره روز قيامت و سبب آزادى از هرگونه گناهى است كه بر انسان چيره مى شود و موجب نجات انسان از هرگونه هلاكت است. بهوسيله تقوا جويندگان به مقصود خود مى رسند و فرار كنندگان (از كيفر الهى) رهايى مى يابند و با تقوا به هر هدف و خواسته رفيع و بلندى مى توان رسيد». چنانچه «تقى» را جمع بدانيم، با توجه به اين كه «اخلاق» نيز جمع است و هر دو شاخه هاى مختلفى دارند ممكن است كلام امام(عليه السلام)اشاره به اين باشد كه هر شاخه اى از تقوا شاخه اى از اخلاق را سرپرستى مى كند. تقواى مالى جلوى بخل را مى گيرد، تقواى زبانى جلوى تهمت و غيبت را مى گيرد و به همين طريق.
اين بحث را با حديثى از امام صادق(عليه السلام) پايان مى دهيم. فرمود: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ خَصَّ الاَْنْبِياءَ بِمَكَارِمِ الاَْخْلاَقِ فَمَنْ كَانَتْ فِيهِ فَلْيحْمَدِ اللَّهَ عَلَى ذَلِكَ وَمَنْ لَمْ تَكُنْ فِيهِ فَلْيتَضَرَّعْ إِلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَلْيسْأَلْهُ إِياهَا قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا هُنَّ قَالَ هُنَّ الْوَرَعُ وَالْقَنَاعَةُ وَالصَّبْرُ وَ الشُّكْرُ وَ الْحِلْمُ وَ الْحَياءُ وَ السَّخَاءُ وَ الشَّجَاعَةُ وَالْغَيرَةُ وَ الْبِرُّ وَ صِدْقُ الْحَدِيثِ وَأَدَاءُ الاَْمَانَةِ; خداوند متعال پيامبران را به فضايل اخلاقى آراست. كسى كه اين فضايل در او باشد خدا را بر آن سپاس گويد و كسى كه نداشته باشد به درگاه خداوند متعال تضرع كند و آن ها را از او بخواهد. راوى مى گويد: عرض كردم: فدايت شوم، اين مكارم اخلاق كه فرموديد چيست؟ فرمود: ورع، قناعت، صبر، شكر، حلم، حيا، سخاوت، شجاعت، غيرت، نيكوكارى، راستگويى و اداى امانت است».[4]
آرى كسى كه اين اوصاف دوازده گانه را داشته باشد به يقين انسان كامل و برجسته و در خط انبيا و اولياست.
----------------------------------------
[1]. «تقى» جمع «تقاة» به معناى تقواست و گاه به صورت مفرد و به معناى مصدرى همانند تقوا استعمال
شده است.
[2]. علاقه مندان مى توانند به كتاب ما، «اخلاق در قرآن» ج 1 مراجعه كنند.
[3]. اعراف، آيه 26.
[4]. كافى، ج 2، ص 56، ح 3.
گفتار حكيمانه 410گفتار حكيمانه 411
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma