ماهنامه الکترونیکی خبری - تحلیلی بلیغ (سال ششم - شماره شصتم - دی 1399)

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 

ماهنامه الکترونیکی خبری - تحلیلی بلیغ (سال ششم - شماره شصتم - دی 1399)

null

طلیعه سخن

میلاد باسعادت چهارمین پیامبر از پیامبران اولوالعزم حضرت عیسی بن مریم (علیه السّلام)، پیامبر صلح و دوستی، مهربانی و مودّت و نزديكترين حلقة اتصال اديـان ابراهیمی به دین اسلام، فتح بابی است تا بیش از پیش سیر تحولات مسیحت مورد واکاوی قرار گیرد.

گفتنی است پیامبران الهی در راستای انجام رسالت خود با تکیه بر قدرت و پشتیبانی های خداوند برای تحقق نظام توحیدی از هیچ کوششی فروگذار نکردند، بلکه انبیای الهی برای هدایت جامعه، از عنصر محبت و دغدغه مندی و هدایت به خوبی بهره گرفتند که این امر، اعتماد و توجه محرومان و مستضعفان جامعه نسبت به آنان را در پی داشته است.

در این میان هواپرستان ریاست طلب هم چون پولس یهودی درصدد برآمدند تا با دستبرد متون مقدس و راهنمائی های انبیای الهی، بر اندیشه و افکار عمومی سلطه یابند، و یهودی سازی مسیحیت را تحقق بخشند که این مسأله پس از عروج حضرت عیسی (علیه السلام) و حتی پیش از پایان عصر حواریون به وقوع پیوست.

در تبیین این مدعا باید گفت پولس با استفاده از اندیشه های یونانی و یهودی، خدامحوری در دین مسیحیت را به انسان گرایی در قالب «دینی دربارۀ عیسی» تقلیل داد و اینچنین سنگ بنای انحرافاتی بزرگ هم چون تثلیث و اومانیسم را بنا نهاد.

در عقاید پولسی، عیسی علیه السلام مقامی الهی و فوق بشری داشت؛ در واقع حضرت عیسی علیه السلام خدایی بود که به جسمیت درآمد و اینچنین به صلیب کشیده شد تا قربانی گناهان انسان شود.

البته قرائت پولسی از مسیحیت به این امور ختم نشد، بلکه خودآزاری و ریاضت های شدید جسمانی را نیز در بر گرفت؛ چرا که پیروان افراطی حضرت مسیح بر این باورند که تنها با خودآزاری می توان به حقیقت خدایی حضرت عیسی (علیه السلام) دست یافت، لذا در سالروز تولد حضرت عیسی (علیه السلام) و سالگرد تصلیب ادعایی مسیحیان، قمه زنی و لطمه زنی به سر و صورت و کشیدن صلیب و گذاشتن خار در پشت بدن و انواع ریاضت ها و شکنجه های وحشتناک در بین مسیحیان مشاهده می شود.

هم چنین پولس نقش موثری در تلقی آموزه «گناه ذاتی» از کتاب مقدس ایفا کرد، در نتیجه یکی از ساختارهای عقیدتی مسیحیت بر اصل گناهکار بودن انسان بنا گردید، که از این رهگذر غسل تعمید برای پاکی انسان از آلودگی و نجاست ذاتی موضوعیت یافت.

سایۀ سنگین اصالت گناه برای انسان، لذت های دنیوی را نیز در بر گرفت؛ چرا که لذت ها به زعم تندروهای مسیحی شیطانی بود که هر چه از آن دوری شود بهتر است و اینچنین رهبانیت مسیحی به عنوان اصل اخلاقی مهم در دین مسیحیت مورد پذیرش قرار گرفت، هم چنانکه پولس می گفت: پيروان عيسى از زن و مرد شايسته است كه مجرد زندگى كنند و ازدواج ننمايند.

در واقع رهبانیت مسیحی با اطلاق گناه ذاتی و اصالت ناپاکی و آلودگی برای انسان، زاویه های تند و تیز کلیسای کاتولیسم را بی محابا به سمت آسمان گشود که به نوبۀ خود از اوج حقارت و اسارت انسانی و استیصال و ناامیدی از تحقق تقوا و پرهیزکاری خبر می داد.

تحریف در عقاید مسیحیت پولسی، با رنسانس دینی توسط مارتین لوتر تکمیل گردید و از دل کلیسا، یهودی سازی مسیحیت(پروتستانتیسم) در قالب سطلۀ جسمانیت انسان در مقابل ابعاد معنوی و روحانی انسان پدید آمد و اینچنین رهبانیت مسیحی و عزلت گزینی در قرون وسطا به رسوایی های متعدد جنسی رهبران کلیسا در دوران رنسانس رسید؛ به نحوی که هزاران تن از بالاترین طبقه ی اسقف ها و کشیش ها هم خوابه های متعدد داشتند و نیز چانه زنی بسیاری از آنان با لباس کشیشی در روسپی خانه ها به نوبۀ خود بسیار تأمل برانگیز است.

این بحران از تفسیر جسمانی انسانی از خدا و تقلیل خدا به انسان نشأت می گرفت؛ در واقع خدا در قالب انسان در متون یهودی به همراه اسطوره های انسان گونه، سیر تحولات تاریخی و هویت مسیحی غرب را به خود اختصاص داد و پارادایم یهودیت به عنوان جریان اصلی غرب مطرح گردید.

سایۀ سنگین پروتستانتیسم و اشاعۀ عقلانیت منهای معنویت (پوزیتویسم)، اقتصاد محوری و پول گرایی را به جای عرفان گرایی مسیحی نشاند و به تدریج معرفت شناسی کلیسا به شدت دچار انقلاب معرفتی گردید به نحوی که سازمان کلیسا به نهاد عریض و طویل اقتصادی و یک سازمان سکولار تبدیل شد.

البته در آغاز تمدن جدید غرب، ناپلئون به عنوان بنیانگذار سکولاریسم و علوم تجربی، با مصادرۀ اموال کلیسا به نفع افراد سکولار، کلیسا و نهاد دین را اریکۀ قدرت به زیر کشید.

استمرار بحران معرفتی در مسیحیت به تضعیف معنویت گرایی و عرفان مسیحی و تقویت عقلانیت طبیعت گرای فاقد هویت دینی انجامید.

خاستگاه فکری طبیعت گرایی و جسد گرایی منبعث از حس گرایی یهود است که قائل است خداوند در جسم و جسد حضرت مسیح(علیه السلام) حلول کرده است در نتیجه نه فقط روح حضرت مسیح (علیه السلام) بلکه جسم آن حضرت نیز دارای تقدس است.

بر این مبنا نهاد کلیسا در راستای اشاعۀ تفسیر یهود از مسیحیت یعنی (تفسیر جسمی و مادی از حضرت مسیح (علیه السلام) از نقاشانی هم چون لئوناردوداوینچی بهره گرفت و اینچنین مجسمه هایی برهنه بر دیوارهای کلیسا نقش بست.

همۀ این مسائل بیانگر هویت غرب جدید در شکل گیری اومانیسم غربی است که ریشۀ آن به القائات انحرافی پولس در تقلیل خدا به انسان در قاعدۀ تثلیث بر می گردد چرا که این عقیدۀ انحرافی مبنای انسان شناسی فلسفی گردید و در دوران بعدی در قالب پروتستانتیسم تمام و کمال به منصۀ ظهور رسید.

در خاتمه باید گفت تقابل و مخالفت پیروان یهودیسم معرفتی و کاتولیسیم به انحاء مختلف در جوامع غربی به قوت خود باقی است؛ که مصداق بارز آن را می توان در تفکیک جغرافیای معرفتی غرب و تقابل آراء و اندیشه های متفکران غربی در قالب عقل یهودی و عقل مسیحی مشاهده نمود.

پیام ها و بیانات

پیام تسلیت حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدّظلّه)

به مناسبت رحلت دکتر کلب صادق نقوی رهبر شیعیان هند

خبر رحلت دکتر کلب صادق نقوی رهبر برجسته شیعیان هند مایۀ تأسف بسیار شد. ایشان در طول عمر خود به خوبی شیعیان هند را رهبری کرد و مخلصانه به مکتب اهل بیت(علیهم السلام) خدمت نمود. شیعیان هند علاقۀ زیادی به او داشتند و سخنانش را از جان و دل می پذیرفتند.

اینجانب این ضایعۀ بزرگ را به همۀ شیعیان به خصوص شیعیان هند و بیت محترم او تسلیت می گویم.

خداوند روح او را با ارواح اهل بیت (علیهم السلام) محشور گرداند و به همه بازماندگانش صبر و اجر فراوان عنایت کند.

پیام تسلیت حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدّظلّه)

به مناسبت رحلت آقای حاج مهدی مشکاتی (رحمت الله علیه)

خبررحلت نيكوكارمحترم آقاى حاج مهدى مشكاتى(رحمة اللهعليه)، والد مكرم داماد ما موجب نهايت تأسف گرديد. او از معتمدين مردم اصفهان و عضو بسيارى از هيئت امناى خيرين اين شهر بود كه خود نيز سهم وافرى در كمكهاى خيرخواهانه داشت.

آن فقيد سعيد علاقهمند به ائمه معصومين(علیهم السلام) بود و مجلس عزادارى او در محرم از مجالس آبرومند اصفهان به شمار مىرفت.

اينجانب اين ضايعه بزرگ را به همه مردم و خيرين اصفهان وبيت محترم و همسر مكرمه و فرزندان ايشان بهخصوص آقاى دكتر حاج حسن مشكاتى تسليت عرض مىكنم.

خداوند روح او را با ارواح معصومين(علیهم السلام) محشور گرداند و به بازماندگان صبر و اجر فراوان عنايت فرمايد.

پیام تسلیت حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدّظلّه)

به مناسبت ترور دانشمند برجسته هسته ای کشور

ترور وحشیانۀ دانشمند برجستۀ هستهای کشور، شهید محسن فخریزاده، همۀ آزادیخواهان جهان را سخت ناراحت ساخت. دشمن تصور میکند که با حذف نیروهای ممتاز میتواند جلوی پیشرفت علمی ایران را بگیرد، در حالی که تجربه نشان داده دانشمندی که ترور میشود، یاران، همکاران و شاگردان او راه او را با جدیت بیشتری ادامه خواهند داد و پرچم پیشرفت و تعالی را به دوش خواهند کشید. ما شهادت او را مبارک می شمریم و امیدواریم پاسخ مناسب و مأیوسکنندهای به اینگونه وحشیگریهای دشمن داده شود. بدیهی است دولتهای شناختهشدهای در این کار دست داشته که شورای امنیت حاضر به محکومیت آن نیست.

اینجانب این ضایعه بزرگ را به همۀ مردم کشورمان، جامعۀ علمی، دوستان، همکاران و بهخصوص خانوادۀ ایشان تسلیت میگویم و علوّ درجات و شادی روح آن فقید سعید را از درگاه خداوند متعال مسألت مینمایم.

پیام تسلیت حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدّظلّه)

به مناسبت رحلت حجت الاسلام والمسلمین محمدجعفر الهادی (خوشنویس)

خبر رحلت عالم فرزانه حضرت حجت الاسلام والمسلمین آقای محمدجعفر الهادی (خوشنویس) موجب تأثر شدید گردید. آن عالم بزرگوار آثار بسیار متعددی در مسائل مختلف علمی از خود به یادگار گذاشت و با کتاب های پربار خود خدمات فوق العاده ای به اسلام و مکتب اهل بیت(علیه السلام) نمود.

اینجانب رحلت او را به حوزه علمیه و همۀ دوستان و یاران و بیت شریف ایشان تسلیت گفته، علوّ درجات او و صبر و اجر برای همۀ بازماندگان از درگاه خداوند منان مسألت دارم.

پیام تسلیت حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدّظلّه)

به مناسبت رحلت حجت الاسلام والمسلمین سید محمد علی شهیدی (قدس سره)

ضایعۀ مولمۀ رحلت حضرت حجت الاسلام والمسلمین آقای سید محمدعلی شهیدی (رحمة الله علیه) موجب نهایت تأثر شد. خدمات آن عالم بزرگوار بر کسی پوشیده نیست. اینجانب از قدیم الایام با ایشان آشنا بودم، حُسن سلوک و اخلاق حسنۀ او کاملا نمایان بود.

اینجانب این ضایعه ناگوار را به حوزه علمیه و همه دوستان و علاقه مندان و بیت شریف او تسلیت عرض می کنم. خداوند خدمات او را به اسلام و مکتب اهل بیت(علیه السلام) پاداش فراوان دهد و بر علوّ درجاتش بیفزاید و به اهل بیت گرامی اش صبر و اجر فراوان عنایت فرماید.

پیام تسلیت حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدّظلّه)

به مناسبت رحلت امام جمعه محترم سابق کرمان (قدس سره)

خبر رحلت حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای جعفری امام جمعه سابق کرمان موجب تأسف و تأثر گردید.

ایشان سالیان متمادی در سمت امام جمعه و ریاست شورای حوزه علمیه استان کرمان خدمات شایانی به نشر اسلام و مکتب اهل بیت علیهم السلام به خصوص تربیت جوانان و اداره حوزه های علمیه داشت. مردم کرمان او را دوست می داشتند و برای او احترام فراوان قائل بودند.

اینجانب این ضایعه بزرگ را به مردم شریف کرمان مخصوصا علما و حوزه علمیه و بیت محترم ایشان تسلیت عرض می کنم و علو درجات برای آن مرحوم و صبر و اجر فراوان برای بیت ایشان را از درگاه خداوند منّان مسألت دارم.

 

پیام تسلیت حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدّظلّه)

به مناسبت رحلت جناب حجت الاسلام راستگو (قدس سره)

خبر رحلت جناب حجت الاسلام آقای راستگو موجب نهایت تأسف گردید. این روحانی وظیفه شناس سالیان دراز برای جلب و جذب نوجوانان به امور مذهبی با استفاده از یک سبک جدید، کوشش کرد و الحق کوشش های او مؤثر بود.

اینجانب این ضایعه مولمه را به علاقمندان دوستان، بستگان و بیت شریف ایشان تسلیت می گویم و شادی روح آن فقید سعید و صبر و اجر بازماندگان را از درگاه خداوند خواهانم.

 

پیام تسلیت حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدّظلّه)

به مناسبت رحلت آیت الله حاج شیخ محمد یزدی (قدس سره)

خبر رحلت عالم مجاهد، آیت الله حاج شیخ محمد یزدی (رحمة الله علیه) مایۀ نهایت تاسف گردید. عالمی شجاع که در دوران عمر خود خدمات فراوانی به اسلام و مکتب اهل بیت(علیهم السلام) نمود. همواره در خدمت انقلاب و نظام جمهوری اسلامی بود و از هر فرصتی برای این هدف مقدس بهره میگرفت. سالیان دراز علاوه بر مناصب مهم انقلابی، ریاست جامعه مدرسین را نیز بر عهده داشت و به خوبی آن را اداره کرد.

اینجانب این ضایعه مؤلمه را به جامعۀ روحانیت و حوزۀ علمیه و خصوصاً جامعه مدرسین و بالاخص به بیت شریف و فرزندان محترم ایشان تسلیت عرض میکنم و علوّ درجات آن مرحوم و صبر و اجر فراوان برای بازماندگان از درگاه خداوند متعال مسألت دارم.

دیدار

وضعیت نابسامان کنونی را ساماندهی کنید

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار کاظم خاوازی وزیر جهاد کشاورزی با ابراز خرسندی از خودکفایی کشور در برخی زمینه های مربوط به کشاورزی فرمودند: امیدواریم در بخشهای باقی مانده نیز به خودکفایی برسیم.

معظم له با انتقاد از گرانی های اخیر خواستار ساماندهی وضعیت نابسامان کنونی شده و بر لزوم تدبیر و برنامه ریزی مسؤولان در این راستا تأکید کردند.

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی خواستار بررسی کارشناسانۀ مسألۀ محصولات تراریخته در کشور به منظور تبیین مضرات آن شدند و در این راستا دستوراتی را خطاب به وزیر جهاد کشاورزی بیان فرمودند.

ایشان با انتقاد از عدم نظارت در بازار از سوی دولت اظهار کردند: چرا کالاهای اساسی با ارز دولتی وارد می شود اما بر اساس ارز آزاد به فروش می رسد؟ چرا کنترلی در این زمینه از سوی دولت صورت نمی گیرد؟ این چه قدرتی است که می تواند در مقابل قانون بایستد؟

ایشان خاطرنشان کردند: وزارت کشاورزی از وزارت خانه هایی است که با زندگی مردم ارتباط بسیاری دارد و هر گونه تغییری در آن، در زندگی مردم تأثیر ایجاد می کند؛ این وزارت خانه باید قوی باشد، دست دلال ها را از واسطه گری قطع کند و متخلفان را شناسایی و به قوه قضاییه تحویل دهد.

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی بخشی از گرانی های افسارگسیخته را نتیجه بی انصافی برخی از کسبه دانسته و فرمودند: برخی کسبه اجناس خود را با نرخ دلار بالا می برند، اما نرخ ارز که پایین آمد، جنس خود را ارزان نمی کنند؛ تا زمانی که جلوی این افراد گرفته نشود اوضاع تغییری نخواهد کرد.

معظم له با اشاره به اینکه مبارزه با فساد نیازمند فرهنگ سازی است، ابراز داشتند: در این زمینه صدا و سیما موظف است با وزارت جهاد کشاورزی نهایت همکاری را داشته باشد.

مرجع عالیقدر جهان تشیع با تأکید بر اینکه حل مشکلات اجتماعی نیازمند این است که همه مسؤولان وظایف خود را به بهترین وجه انجام دهند، یادآور شدند: امروز بسیاری از مسائل همچون سوء استفاده های چندهزار میلیاردی یا واردات اقلام لوکس بدون هماهنگی و دست داشتن با برخی افراد امکان پذیر نیست؛ مبارزه با فساد چیزی نیست که یک نفر بتواند کاری کند، بلکه باید همۀ مسئولان به صورت هماهنگ و با کمک یکدیگر مشکلات را حل کنند.

 

انتصاب حجت الاسلام و المسلمین حاجی زاده به سمت

ریاست مؤسسه دارالإعلام لمدرسه اهل البیت (علیهم السلام)

به گزارش روابط عمومی مؤسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)، آیین معارفه ریاست مؤسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام) با حضور اعضای هیئت امنا و مسئولین این موسسه و با رعایت دستور العمل های بهداشتی در روز شنبه ١٥ آذرماه سال ١٣٩٩ در این مؤسسه برگزار شد.

در این مراسم که با حضور اعضای هیئت امنا، معاونین و برخی مدیران برگزار گردید، طی حکمی از سوی حجت الاسلام والمسلمین مهدی مکارم شیرازی ریاست هیئت امنای موسسه، حجت الاسلام والمسلمین علیرضا حاجیزاده به عنوان ریاست به مدت ٢ سال منصوب و از خدمات حجت الاسلام والمسلمین احمد کوثری در مدت یکسال سرپرستی مؤسسه تجلیل گردید.

حجت الاسلام والمسلمین علیرضا حاجی زاده که از فارغ التحصیلان و اساتید مؤسسه امام صادق (علیه السلام) وابسته به حضرت آیت الله العظمی سبحانی (دامت برکاته) هستند، بیش از ٨ سال عهده دار معاونت آموزشی تربیتی جامعةالزهرا (سلام الله علیها) بودند. ایشان همکاری با مراکز علمی همانند جامعه الزهرا، جامعه المصطفی العالمیه، مرکز کامپیوتری نور و مجمع جهانی اهل بیت (علیهم السلام) را در قالب مدیریت گروه فلسفه، تدریس علوم عقلی، مدیریت طرح و برنامه، دبیری شوراهای مذاهب و فرق شیعی و گروه اندیشه معاصر مسلمین و ... در کارنامه سوابق خود دارند.

شایان ذکر است مؤسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام) از سال ٨٩ تحت اشراف مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دامت برکاته) فعالیت خود را با هدف نقد وهابیت، جریانهای سلفی، افراطی و تکفیری آغاز کرد و طی سال ها فعالیت در این زمینه ها در شهر مقدس قم، با تأسیس شعبات مختلفی در شهرهای شیراز، اهواز و مشهد، پژوهشگران بسیاری را تربیت و ده ها کتاب به زبانهای فارسی، عربی و انگلیسی تألیف نموده است و اکنون به عنوان تنها مرکز تخصصی نقد وهابیت در سطح ٤ حوزههای علمیه فعالیت های خود را در عرصه های داخلی و بین المللی ادامه می دهد.

یادداشت

١

الزامات ده گانۀ پژوهشی

از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظله )

در عصر و زمانه ای به سر می بریم، كه بشر در همه زمينه ‏ها ترقى و پيشرفت خيره كننده ‏اى داشته، و به ابزار و وسائل فوق العاده مدرن دست يافته، به گونه‏ اى كه به حق مى ‏توان اين عصر را «عصر تحقيق‏ و كنكاش، علم، دانش و پژوهش‏» لقب داد.

البته باید دانست تحقق پیشرفت و توسعه در غرب، به صورت ابزارى در دست مستكبران و استعمارگران بوده است. زيرا اولاً مردمى كه از نظر فكرى در سطح پايين قرار دارند هميشه مركب‏ هاى راهوارى براى مستكبران محسوب مى ‏شوند، و به همين دليل هميشه حركت ‏هاى استعمارى در راستاى جهل و بى‏ خبرى مستضعفان حركت مى‏ كنند، و پيوسته تلاش مى‏ كنند كه مردم را از بيدارى و آگاهى و علم و دانش‏ باز دارند و هرگونه روزنه‏ اى را به سوى تحقيق‏ به روى آنان ببندند، و در تقليد كوركورانه كه سرچشمه تحميق است آنها را فرو برند.

از این رو باید بر لزوم تبیین اهمیت پژوهش و اهداف و الزامات آن و ... برای آحاد مختلف جامعه به ویژه دانشجویان و طلاب تأکید کرد و در قالب جزوات مختلف به آنها آموزش داد.

لزوم اهتمام به امر پژوهش در مقولۀ فرهنگ

باید اذعان نمود هجوم مسائل فرهنگی از سوی دشمنان در عصر ما بسیار بی سابقه است، ماهواره ها و شبکه های اجتماعی در حال حاضر تبدیل به لجن زار متعفن شده است که اگر هرچه زودتر با راهکارهای مناسب فرهنگی به یاری مردم و جوانان نیاییم دشمن در هجوم و شبیخون فرهنگی به افکار جوانان موفق خواهد شد و خیلی از چیزها را از دست خواهیم داد.

لذا باید باور کنیم که مسائل فرهنگی با مسائل دیگر رابطه تنگاتنگ دارد، اگر فرهنگ اصلاح شود مسائل دیگر مانند سیاست، اقتصاد... نیز اصلاح خواهد شد، نباید تصور شود فرهنگ یک چیز است و سیاست یک چیز دیگر.

بنابراین برای مسائل فرهنگی، باید برنامه ریزی مناسبی کرد و با حضور اصحاب فکر و اندیشه به یاری و تقویت فرهنگ اسلامی ایرانی جامعه شتافت، تصور من این است که کار لازم در زمینه فرهنگ نشده است.

که در این میان باید گفت اهتمام به امر پژوهش در اجرای برنامههای فرهنگی غیر قابل انکار است، که نتایج این رویکرد را میتوان در فیلم، نمایشنامه و جلسات هم اندیشی و مساجد و مصاحبه و حسینهها استفاده کرد.

اخلاص؛ مهمترین ضرورت در امر پژوهش

از آنجا كه علم‏ و معرفت يكى از سر چشمه ‏هاى يقين است، و يقين نیز سرچشمه اخلاص‏ است،لذا بدیهی است هر چه خلوص در مسائل علمی و تحقیقاتی بیشتر باشد، موفقیت در امر پژوهش نیز بالاتر خواهد رفت، لیکن اگر کسی تنها، عالم باشد و تقوا را در خود پرورش ندهد، ممکن است در آینده دچار مشکل شود، زیرا تمامی وسایل ارتباط جمعی فاسد، سلاح های کشتار جمعی و. .. حاصل دست عالمان بی تقواست.

ارتقای پژوهش های علمی در حوزه و دانشگاه در گرو کار گروهی

مى‏ دانيم اساس زندگى انسان را كار گروهى‏ و دسته جمعى تشكيل مى ‏دهد و بدون آن هيچ كار مهمى پيش نمى‏ رود.به ویژه آنکه در شرایط کنونی، کارهای فردی به نتیجه مناسب نمی رسد، بلکه فعالیت های دینی در عرصه های مختلف، به ویژه طرح های پژوهشی باید گروهی باشد و در این راستا از برنامه ای منسجم پیروی شود.

نباید فراموش نمود که پژوهش در گذشته چنین نبود که به روش جمعی انجام گیرد و تنها به صورت فردی کار پژوهشی صورت می گرفت کتاب هایی مانند الغدیر، المراجعات و بسیاری از کتابهایی دیگر در حوزه های تفسیری، کلامی، اصولی و ... به صورت فردی در گذشته صورت گرفته است که البته از جامعیت علمی برخوردار هستند.

البته جای بسی تأمل است که  کار دسته جمعی در حوزه بسیار کم دیده می شود و هم اینک افرادی همچون علامه مجلسی را در حوزه شاهد نیستیم، لذا باید برای انجام فعالیت های  پژوهش در قالب کارهای گروهی، در حوزه و دیگر مراکز علمی، فرهنگ سازی شود تا تمامی طلاب و دانشجویان به این مهم گرایش پیدا کنند.

پرهیز از موازی کاری در عرصه پژوهش

بدیهی است ضرورت هماهنگی و تعامل میان  مراکز پژوهشی غیر قابل انکار است، لیکن متاسفانه این روزها کار تکراری در زمینه پژوهش و نشر کتاب بسیار صورت میگیرد و کتبی چاپ و منتشر میشود که قبلا مشابه آن انتشار یافته و در اختیار عموم قرار گرفته است.

لذا تکراری بودن کارهای پژوهشی ، ولو اینکه در آنها تولید علم رخ داده باشد، از جمله آسیب های مهم در عرصۀ پژوهش به شمار می آید، بدین ترتیب باید حلقه اتصالی میان نویسندگان برقرار شود تا در عرصه پژوهش  از نوشتن مطالب تکراری جلوگیری شود و عرصههای بر زمین مانده مورد نظر قرار گیرد. و نیز هیأتی را برای انتخاب موضوعات مشخص کنند تا دست نویسندگان از نوشتن موضوعات روز و جدید خالی نباشد.

به عنوان نمونه برای  لازم است نشریه ای برای معرفی آثار تولید شده راه اندازی شود تا کارهای انجام شده در معرض دید محققان قرار گیرد و فعالیت های تکراری انجام نشود.

لزوم مقابله با کمیت گرایی در عرصه پژوهش؛ گردآوری تولید علم نیست

بدون شک باید میان پژوهش و گردآوری تفاوت گذاشت ؛ برخی کارها با عنوان پژوهش در جامعه رایج شده است که پژوهش نیست بلکه گردآوری است و نظری از مولّف در آن وجود ندارد، متاسفانه بیشتر کسانی که کار پژوهشی انجام می دهند غالباً یک رایانه در اختیار دارند و کتاب های متعدد را جمع و نقل قول ها را می نویسند و یا ترجمه ای انجام می دهند؛ اما پژوهش دقیقی صورت نمی گیرد که این کار را می توان کپی برداری مطلب یا نقل قول سخنان دیگران دانست نه فعالیت پژوهشی.

تأمل برانگیز است که امروز ه برخی با استفاده از آثار دیگران و یا گردآوری از منابع دیگر بدون تولید علم سرمایهای را هدر میدهند و دست به تألیف میزنند که این امر پسندیده نیست، بلکه گردآوری تولید علم نیست.

با کمال تأسف باید گفت تولید علم در کشور کم شده است و در  تألیف گاهی به کمیت بیشتر از کیفیت توجه میشود و کتاب بیشتر در حد گردآوری باقی مانده و شاید بیش از ۷۰ درصد، تولید کتاب و آثار نیست، بلکه گردآوری آثار است، اما اینکه عدد کتاب را بالا ببریم افتخار نیست و باید به کیفیت توجه کرد.

در این میان باید به روش های پژوهشی در حوزه اشاره کرد، که در فعالیت های پژوهشی خود تحت تاثیر فضای دانشگاهی واقع می شود؛ و غالب کتابها به صورت جمع آوری و تألیف است و تولید علم در تحقیقات صورت نمی گیرد. در واقع تصنیف در حاشیه می رود و تألیف در متن می آید.

در حالی که ما روش مستقل سنتی خوبی داشتیم و باید آن ها را کامل کنیم، امروز کتاب هایی که نوشته می شود به روش دانشگاهی است، این کار بیشتر کار گردآوری مطالب است نه ایجاد فکر، لذا حوزه نباید مانند دانشگاه به دام گردآوری و نقل گویی از دیگران بیفتد.

البته باید در نظر داشت که گردآوری در مرحله ای که شخص نمیتواند خلاقیت فکری داشته باشد خوب است ولی باید پژوهشهای حوزه توام با نوآوری باشد تا بتوان تولید علم کرد.

نیاز سنجی؛ روان نویسی؛ رفع نیازهای فکری

لازم به ذکر است مراکز پژوهشی باید کارها را در بخش های گوناگون، همچون عقاید، شبهات، مسائل اخلاقی و فرهنگی و پاسخگویی به سؤالات تقسیم کرده و کمبودهای جامعه را برطرف کنند. زیرا معارف اسلامی و حقانیت نظام ما به گونه ای است که می تواند به مقابله با حرف های بی پایه و اساس دشمنان بپردازد.

اینچنین است که موسسات پژوهشی نباید منتظر طرح مشکلات از سوی دیگران باشند؛ بلکه باید در تمام زوایای جامعه گردش کرده؛ اطلاع داشته و بیماری های جامعه را شناسایی و به موقع وارد میدان شوند. مسیر پژوهش ها نیز باید در این راستا باشد تا خوراک فرهنگی مورد نیاز جامعه فراهم شود.

از این جهت ، پژوهشگران و  نویسندگان باید چندین موضوع را در نوشتن کتاب لحاظ کنند که یکی از آن ها نوشتن کتاب با ادبیات مخاطب است؛ بنابراین نویسندگان متناسب با نیازهای روز و ادبیات مخاطب قلم بزنند و از نوشتن کلمات دشوار دوری کنند.

در تبیین این مسأله باید گفت یکی از مشکلات پژوهش های حوزوی انتقال ادبیات نوشتاری دانشگاه به حوزه های علمیه است که نتیجه آن استفاده از جملات نامأنوس و پیچیده،  اختراع لغات تازه و غیره است که این مورد هم باید مدنظر محققان قرار گیرد، و پژوهشگران روان نویسی در تحقیقات را سرلوحه و معیار کار خود قرار دهند.

از سوی دیگر تأسف آور است که در تألیف کتاب گاهی موضوعاتی انتخاب میشود که مورد نیاز نیست،  این نقیصه ناشی از این مسأله است که برخی در اولویتها اشتباه میکنند، راه حل نیز اینگونه است که از سوی محققان سرفصلهایی ارائه شود.به عنوان نمونه، نیاز به پژوهش در حوزه فقه و اصول و تفسیر و علوم قرآن به شدت احساس می شود، لیکن حصول این امر در گرو وجود استاد  راهنما برای چگونگی پژوهش در این حوزه های اسلامی است، حال اگر طلاب راهنمایی شوند به این مسیر حرکت خواهند کرد

هم چنین ضعفها و نقاط قوت اثر برای مؤلفان باید بیان شود، لذا  سزاوار است در بخش داوری، کتابها بدون نام مؤلف در اختیار آنها قرار گیرد چون ممکن است خدای ناکرده روابط در آن دخیل شود و حق به حق دار نرسد.

در انجام کار پژوهشی برای شبهه زدایی نیز شبهه را باید به نحوی پاسخ داد که خودش منجر به طرح شبهه و نشر آن نباشد، بلکه  باید به حداقل شبهه اکتفا شود و یا اینکه بدون طرح شبهه به جواب آن بپردازیم.

به بیان علامه طباطبائی (رحمه الله) شبهه نباید مفصل باشد و باید آن را کوتاه و فشرده نوشت ، لیکن جواب باید مفصل باشد زیرا شبهه زود در ذهن شکل می گیرد ولی جواب آن دیرتر به ذهن سپرده میشود.

لذا  نشر شبهه یکی از مشکلات است  و اگر بتوانیم بدون طرح آن، به آن پاسخ بدهیم؛ یعنی بدون اینکه خیلی به اصل شبهه پر و بال بدهیم، قطعاً بهتر است.

لزوم بهره گیری مراکز پژوهشی از ظرفیت های حوزه

پژوهش از جمله کارهای کلیدی در حوزه به شمار می آید. لذا حوزه باید با استفاده از نقشه راهی برای پیشبرد برنامههای پژوهشی به راه خود ادامه دهد و در تعیین این نقشه باید از رهنمود مراجع تقلید و بزرگان استفاده کند.

متاسفانه هم اینک پژوهش های جامعی را در حوزه شاهد نیستیم؛ در حالی که بیشترین کار و فعالیت پژوهشی در حوزه انجام می گرفت و بسیاری از بزرگان به این مساله اهتمام جدی داشتند.

حوزه مانند استخری بزرگ است که به شکل رایگان در اختیار نهادهای مسئول قرار دارد و در حال حاضر نزدیک به ۴۰۰ مرکز پژوهشی حوزوی در قم وجود دارد که باید از ظرفیت این مراکز استفاده شود. کتابهای جامعی که سالها مورد استفاده مجامع علمی بوده و هست محصول پژوهش در حوزه است.

نوآوری؛ زمینه ساز تحقق تولید فکر

بی تردید ما باید در پژوهش ها به سوی نوآوری و ایجاد فکر برویم باید این نوآوری و ایجاد تفکر را به طلبه ها و دانشجویان آموزش داد. البته این کار در عین حالی که خوب است ولی خطرناک هم هست ، اما خطری که وجود دارد این است که برخی به جای نوآوری، ضروریات را زیر سئوال می برند لذا نباید به نام نوآوری ضروریات دین را زیر سؤال برد بلکه باید مراقب بود این گونه مسائل هم رخ ندهد.

مقابله با سرقت علمی

سرقت مطالب علمی و استفاده از تحقیقات دیگران بدون ذکر نام صاحب اثر  از جمله چالش های موجود در مقولۀ پژوهش محسوب می شود، در حالی که سرقتهای ادبی و کتابی نه تنها از نظر اخلاقی خوشایند نیست بلکه این افراد بدانند که بالاخره رسوا میشوند.

نفی مادی گرایی در پژوهش

نکته دیگر آن است که متاسفانه فرهنگ دانشگاهی به فرهنگ حوزوی منتقل می شود؛ فرهنگ دانشگاهی بعضاً از فرهنگ غرب گرفته شده و این فرهنگ به مسائل مادی متکی شده است، لذا نباید اجازه دهیم که مسائل علمی و پژوهشی در حوزه و دیگر نهادهای علمی ، در سیطرۀ محوریت مسائل مادی قرار گیرد. اولویت مسائل مادی نزد برخی پژوهشگران، مشکلات بسیاری برای فعالان این عرصه ایجاد خواهد کرد.

لذا باید کاری کنیم که استقلال معنوی نهادهای پژوهشی حفظ شود؛ و در عین تامین زندگی نویسندگان و محققان، باید مسائلی چون قصد قربت را به عنوان اصل در جامعه نهادینه کنیم؛ کارهایی که با قصد قربت انجام می شود سرعت و برکت گسترده ای دارد.

سخن آخر

در خاتمه باید گفت دنیای امروز دنیای پژوهشها است و امروزه حتی مراکز صنعتی نیز به پژوهش و تحقیق توجه فوق العاده دارند،حال  اگر نهاد و تشکیلاتی بدون پژوهش باشد گرفتار خطا شده و بالندگی و پیشرفت خود را از دست داده و متوقف میشود.

بنده ٧٠ سال است که دست به قلم هستم و قلم از دستم نیفتاده از اینرو آسیبهای قلم را خوب میشناسم، لذا راه باید باز باشد و همه باید برای پیشبرد و تولید علم تلاش کنند،تولید علم، کار بر زمین مانده و خلأی است که همگان باید سراغ آن بروند زیرا هم وظیفه است و هم مورد استقبال قرار خواهد گرفت.

هم چنین تعریف پژوهش ، آموزش نحوه فعالیت های پژوهشی و برگزاری کارگاه ها و دوره های کاربردی پژوهشی سه اصل مهم در پژوهش است که در صورت تحقق این مسائل،مراکز علمی پژوهشی ، به مجهزترین قطب علمی کشور تبدیل خواهند شد.

پرونده ویژه

١

بحران معیشتی مردم

از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظله )

برخوردارى تمام افراد جامعه از يك زندگى معقول و مناسب شؤون و به تعبیر شهيد صدر «توازن در سطح معيشت‏ و دسترسی افراد جامعه به ثروت، به نحوی که امكان معيشت‏ در سطح عمومى براى آحاد جامعه فراهم گردد»،ضرورت برقرارى عدالت اجتماعى و بهبود سطح معيشت‏ مردم را دوچندان می سازد.

اما حقیقت آن است در شرایط کنونی مشكلات مالى روزمره، به شدت گريبان مردم را گرفته، و وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم بسیار نگران کننده شده، به نحوی که مدام از قشر متوسط کاسته و به قشر فقرا افزوده می شود.

تورّم‏ افسارگسیخته همراه با ركود در تولید، بر آمار شدید بيكارى دامن زده؛ و جوانان به واسطه بيكارى و نداشتن آينده ‏اى روشن و حتّى ناتوانى در كسب درآمدى اندك براى تأمين هزينه ‏هاى ضرورى خود، به ورطۀ افسردگی افتاده اند.

متأسفانه بسیاری از اجناس دوبرابر و بعضاً بیش از دو برابر شده،تغییر قیمت ها نیز ساعتی و لحظه ای شده و مردم بویژه اقشار ضعیف، شدیداً دچار مشکل شده اند.

هم چنین ارزش پول ملی ما با وضعیت بازار و بازی ارز، به کم ترین حد ممکن رسیده است، درست در همين اوضاع و احوال كسانى با استفاده از رانت‏ ها، يك شبه به ثروت ‏هاى بادآورده رسیده اند.

همۀ این بحران ها جامعه را خسته و دل‏زده كرده است، و زمینه ساز فاجعه شدید معیشتی شده است.

ادامه روند کنونی؛ منشأ بدبینی های اجتماعی

وقتی توده ‏هاى مردم در تنگناى اقتصادى و معیشتی قرار مى‏ گيرند بی شک سبب نارضايتى آنها از حكومت خواهد شد؛ همان چيزى كه ممكن است به شورش ‏هاى خطرناك بينجامد؛در نتیجه آسيب ديدن عدالت و نارضايتى‏ توده مردم، پايدارى دولت و حكومت را متزلزل مى کند.

وقتی بحث روز مردم و جامعه ما گرانی است نه مسائل دیگر، آن هم نه گرانی ٢٠ درصد و ٥٠ درصد، بلکه گرانی ١٠٠ درصد و ٢٠٠ درصد.و یا اینکه هر روز می شنویم فلان کالا و محصول، چندین برابر افزایش قیمت یافته، از جمله مایحتاج اصلی مردم از قبیل مواد غذایی، پوشاک، مسکن، وسایل اولیه زندگی و دارو، به نحوی که دیگر اجاره مسکن، خرید جهیزیه و مایحتاج زندگی جز با وام های سنگین ممکن نیست، یقیناً اعتراض و سر و صدای مردم را در پی خواهد داشت، چرا که در این وضعیت مردم به نهایت بیچاره گی رسیده اند.

بی شک اگر این روند ادامه پیدا کند ممکن است بسیاری از مردم حتی نسبت به اصل نظام و انقلاب نیز بدبین شوند و این مسئله اقتصادی و معیشتی به مسئلهیی سیاسی و سرنوشتساز تبدیل شود، که قطعاً باید برای آن فکری شود.

تاکید می کنیم مسئولان موضوع حل مشکلات اقتصادی و معیشتی که شرایط سختی را برای آحاد مردم ایجاد کرده است، را جدی بگیرند؛ این گرانی ها شوخی نیست، یک مسئله سرنوشت ساز است.

فاجعه در سبد معیشت، مسئولان حتی اظهار شرمندگی هم نمی کنند!

مشکل مهم دیگر در بحران معیشتی، این است که گرانی های لجام گسیخته نه تنها متوقف نمی شود بلکه همچنان افزایش سرسام آور قیمت ها ادامه دارد.

مسألۀ مهم در این میان، خونسردی مسئولین است! که با وعدۀ حل مشکلات و مسئولیتی که دارند، اکنون حتی اظهار شرمندگی هم نمی کنند! و غالباً با پرداختن به مسائلی همچون برخی دستاوردها یا افتتاح پروژه ها، کشف داروهای جدید، تأمین آب و برق برای برخی مناطق و ...که در جای خود قابل تقدیر است، عملاً خود را از زیربار مسئولیت سنگین گرانی سرسام آور، کنار میکشند.

مجلسیان محترم نیز جز انتقاد، چندان که لازم است، راهکارهای عملی ارائه نداده، و حتی بعضاً به امور حاشیه ای می پردازند .

این چالش در حالی است که مشکلات معیشتی مردم تنها با اعتراض و انتقاد حل نمی شود، بلکه باید قوای سه گانه عوامل گرانی را پیدا کرده، با توجه به محدودیت های موجود همچون تحریم های ظالمانه، با ارائۀ راهکارهای مناسب، جلوی این وضع نابسامان را بگیرند و تا آنجا که امکان دارد در حل این مسأله اجتماعی که خدای نکرده ممکن است منشأ سوء استفاده دشمنان و ضد انقلاب گردد، بیاندیشند و به جای سخن، بر عمل بیافزایند.

سوء مدیریت؛ عامل اصلی فاجعۀ معیشتی مردم

روشن است كه فقر به معناى تهيدستى بر اثر ضعف مديريت‏ حاصل می شود؛ لذا نقش مديران جامعه در ايجاد فقر، از همه بيش ‏تر است.

 تأسف آور تر اینکه وقتی مسئولان بر اثر ضعف و سوء مديريّت‏ شكست مى‏خورند، شهامت اعتراف به ضعف مديريت‏ خود را ندارند. بلکه آن را مستند به دشمنان خارجى مى‏كنند! در حالى كه نبايد سوء مديريّت‏ها و كم كارى‏ها و ضعف ها را ناديده گرفت و همه چيز را به پاى دشمن نوشت.

این مسأله خود دليل بر بى‏كفايتى و عدم مديريت‏ است، چرا که حل مشكلات اقتصادى از مهم ‏ترين يا مهم ‏ترين وظيفه حكومت است. اگر در اين قسمت وا بماند و به طور خودسرانه عمل كنند شيرازه كارها به هم مى‏ريزد و كارهاى ديگر او، مردم را راضى نخواهد ساخت.

فراموش نکنیم جامعه فقير سرانجام مى‏تواند با مديريت صحيح روى پاى خود بايستد ولى سوء تدبير در جامعه منشأ پيدايش فقر و بحران معیشت و بسيارى ديگر از ناهنجارى‏هاى اجتماعى مى‏گردد.

يكى از ياران امام صادق عليه السلام به آن حضرت عرض مى‏كند كه شنيده‏ام اقتصاد و تدبير در معيشت نيمى از كسب موفق است، امام عليه السلام فرمود: «خير، بلكه همه كسب است و تدبير در معيشت بخشى از دين است».

بی شک اگر در کشور به توصيه ياد شده كه در كلام امام و سائر معصومين عليهم السّلام آمده است عمل مى‏شد آگاهان را براى مديريت ‏ها بر مى‏گزيدند و هر كارى را به اهلش مى‏سپردند. که در این صورت مدیریت ها سامان می گرفت و سرمایه گذاری صحیحی در تولید انجام می پذیرفت، و زمینه کار برای جوان ها فراهم می شد، و بحران معیشتی با این شدت بر قشر های ضعیف تحمیل نمی شد.

باید ریشه ها را یافت و از آن راه، مشکلات را حل کرد و الّا عده ای گرفتار مشکلات عظیمی می شوند و چنانچه اشاره شد نسبت به اصل انقلاب دچار تردید می شوند.

به عنوان نمونه چرا کالاهای اساسی با ارز دولتی وارد می شود اما بر اساس ارز آزاد به فروش می رسد؟ چرا کنترلی در این زمینه از سوی دولت صورت نمی گیرد؟ این چه قدرتی است که می تواند در مقابل قانون بایستد؟

گاهی چیزهایی می شنویم که واقعاً جای تعجب است. می بینیم برای بعضی از مسائل ضروری، ارز داده نشده، اما چهل موسسه با ارز دولتی توانسته اند موبایل وارد کنند و به قیمت بازار آزاد می فروشند، یا چهار هزار ماشین خارجی وارد شده است. مردم وقتی این ها را می شنوند عصبانی و ناراحت می شوند.

به راستی آیا بهتر نبود دولت یا رؤسای قوای سه گانه به جای گرانی بنزین آن هم در حدّ سه برابر و آن هم در وقت نامناسب و بدون ذکر دلیل، که یک شوک مهم بر افکار عمومی وارد کرد و اسباب بعضی نارضایتی ها گردید مشکل خود را با راه حل دیگری غیر از این راه، حل می کردند؟

بی تردید کسی که بدون علم و آگاهی لازم وارد کار مدیریتی شود، بیش از آن که آباد کند، خراب کاری خواهد کرد. کسی که تخصص لازم را ندارد نیز نمی تواند از عهده مسئولیت برآید و نباید مسئولیتی را بپذیرد.

بی تردید خطر هاى ناشى از سوء مدیریت، از خطر هاى ناشى از خيانت نيست بلكه گاهى از آن برتر و بيشتر است!

 باید اعتراف کرد بسيارى از شكست ‏ها و ناكامي ها كه دامنگير اقتصاد کشور شده از همين رهگذر بوده است، و مردم به دفعات طعم تلخ سوء مدیریت را چشيده ‏اند.

سخن آخر: (شدیداً نگران وضع اقتصادی کشور هستیم اما کو گوش شنوا!)

برخی بیان می کنند که چرا مراجع تقلید در برابر این وضع سکوت کرده اند؟! ما نه تنها سکوت نکرده ایم، بلکه بارها در این باره سخن گفته ایم و باز هم می گوییم.

الان داد مردم از گرانی بلند است، ما به مسئولان تاکید کرده و تاکید می کنیم که نگران این وضعیت هستیم؛ گاهی گوش شنوایی نیست، گاهی نمی توانند مشکلات را حل کنند گاهی می توانند و نمی خواهند حل کنند، متاسفانه هر دو هست.

متأسفانه اوضاع معیشتی مردم به هیچ وجه خوب نیست، لذا ما نسبت به تمام گرانی ها و قیمت های روز به روز و افسار گسیخته ناراحت هستیم، و نسبت به وضع موجود به شدت انتقاد داریم و در چنین شرایطی با مردم ابراز همدردی کرده و به وظیفه خود در تذکر پیاپی به مسئولان نیز عمل می کنیم.

منابع:

١. بیانات معظم له

٢. دائرة المعارف فقه مقارن

مقاله

ولادت حضرت زينب(سلام الله علیها)

تهیه و تحقیق: معاونت پژوهش پایگاه اینترنتی حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله

چکیده: بنابر مشهورترین اقوال، حضرت زینب(سلام الله علیها) در پنجمین روز ماه جمادی الأول سال پنجم هـ ق در مدینه به دنیا آمد. پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) هنگام تولد زینب(سلام الله علیها) آن حضرت را به وصف «کرامت» ستود و به جده اش حضرت خدیجه(سلام الله علیها) تشبیه کرد و از همگان خواست که حرمتش را پاس بدارند. برای آن حضرت القاب فراوانی نقل شده که مهم ترین شان عبارت اند از: عقیله بنی هاشم، عالمة غیر معلمة، نائبة الحسین، شریکة الحسین و «ام المصائب». زینب(سلام الله علیها)، در وقار و شخصیت همچون خدیجه(سلام الله علیها) در حیاء و عفّت، مانند مادرش فاطمه(سلام الله علیها) در شیوایی و رسایی بیان، چون پدرش علی(علیه السلام) در حلم و صبر انقلابی همانند برادرش حسن(علیه السلام) و در شجاعت و قوّت قلب مانند برادرش حسین(علیه السلام) بود.

ولادت حضرت زينب(سلام الله علیها)؛ ٥ جمادی الاولی، سال ٥ هـ ق

بنابر مشهورترین اقوال، حضرت زینب(سلام الله علیها) در پنجمین روز ماه جمادی الأول سال پنجم هـ ق(١) در مدینه به دنیا آمد. نام گذاری آن حضرت به «زینب» توسط پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) انجام شد و بنابر برخی روایات، جبرئیل این نام را از طرف خداوند به پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) الهام کرد.(٢) این نام به معنای «درخت نیکو منظر و خوشبو»(٣) یا «زینت پدر» است.(٤) پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) هنگام تولد زینب(سلام الله علیها) آن حضرت را به وصف «کرامت» ستود و به جده اش حضرت خدیجه(سلام الله علیها) تشبیهش کرد(٥) و از همگان خواست که حرمتش را پاس بدارند.(٦)

برای آن حضرت القاب فراوانی نقل شده که مهم ترین شان عبارت اند از: عقیله بنی هاشم، عارفه، فاضله، معصومه صغری، عالمه غیر معلمه، نائبة الحسین، عقیلة النساء، فصیحة و شریکة الحسین.(٧) البته ایشان به خاطر تحمل سختی های فراوان در دوره های مختلف زندگی شان - شهادت مادر در کودکی و شهادت پدر و دو برادر و اسارت بعداز واقعه کربلا و... - «ام المصائب» نیز لقب داده شده اند.(٨)

به تعبیر سید نورالدین جزایری، زینب(سلام الله علیها)، در وقار و شخصیت همچون خدیجه(سلام الله عليها) در حیاء و عفّت، مانند مادرش فاطمه(سلام الله عليها) در شیوایی و رسایی بیان، چون پدرش علی(علیه السلام) در حلم و صبر انقلابی همانند برادرش حسن(علیه السلام) و در شجاعت و قوّت قلب مانند برادرش حسین(علیه السلام) بود.(٩)

حضرت زینب(سلام الله علیها) در سال ١٧هـ ق با عبدالله بن جعفر طیار ازدواج کرد که ثمره این ازدواج بنابر نقل برخی منابع چهار پسر به نام های علی، عون، عباس، محمد و یک دختر به نام ام کلثوم بود.(١٠)

در ادامه برخی از برجسته ترین ویژگی ها و فضائل آن حضرت را مروری اجمالی می کنیم:

علم و دانش حضرت زينب(سلام الله علیها)

والاترین دانش ها، دانشی است که مستقیما از سرچشمه علم لا یزال الهی، بدون هیچ آموزش انسانی ای، به آدمی افاضه شود. همان علمی که در داستان همراهی موسی(علیه السلام) با یکی از بندگان عالم خدا (خضر) این گونه در آیه ٦٥ سوره کهف مورد اشاره قرار گرفته است: «وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا»؛ (علم فراوانی از نزد خود به او آموخته بودیم ). به گواهی امام زین العابدین(علیه السلام)، حضرت زینب برخوردار از چنین دانشی بوده اند؛ آنجا که ایشان را با این عبارت خطاب کرد: «انتِ عالِمَةٌ غَيرَ مُعَلَّمَةٍ وفَهْمَةٌ»(١١)؛ (تو دانشمند معلم ندیده و فهمیده ای فهم نیاموخته هستی).

لازم به ذکر است که بهره آن حضرت از علم و دانش آن چنان بود که هنگام حضور امیرالمؤمنین(علیه السلام) در کوفه، ایشان برای زنان این شهر، درس تفسیر قرآن بیان می کردند.(١٢) نیز آن حضرت از مادرشان حضرت زهرا(سلام الله علیها) نقل حدیث کرده اند(١٣) به گونه ای که بزرگانی مانند ابن عباس نیز با نام بردن از ایشان با عنوان «عقیلتنا زینب بنت علی»، احادیثی راجع به فدک را از قول شان نقل کرده است.(١٤) غیر از ابن عباس، کسان دیگری نیز مانند محمّد بن عمرو، عطاء بن سائب، فاطمه بنت الحسین، از آن حضرت نقل حدیث کرده اند.(١٥)

عبادت حضرت زينب(سلام الله علیها)

یکی از مهم ترین ابعاد وجودی انسان های دین مدار، عبادت آنهاست. شخصیتی چون حضرت زینب(سلام الله علیها) که از آغازین روزهای تولد، از نزدیک شاهد راز و نیازها و عبادت ها و نمازهای روزانه و شبانه والدینش بود، خود تبدیل به یکی از برجسته ترین اسوه های عبادت برای ما شد به گونه ای که امام حسین(علیه السلام) نیز با همه مراتب والای معنوی شان، از ایشان می خواست که در نماز شب برای شان دعا کند.(١٦)

عبادت زینب(سلام الله علیها) به نحوی بود که حتی در پررنج ترین و غم آلودترین روزها و شب های زندگی شان نیز، مداومت بر آن را ترک نکرد. از فاطمه دختر امام حسین(علیه السلام) نقل شده که: «عمه ام زینب در تمام شب عاشورا در محراب خویش ایستاده و به پروردگارش استغاثه می کرد، در آن شب هیچ یک از ما نخوابید و صدای ناله ما قطع نشد».(١٧) امام سجاد(علیه السلام) نیز درباره عبادت عمه شان در روزهای سخت اسارت فرمود: «عمه ام زینب در مسیر کوفه تا شام همه نمازهای واجب و مستحب را اقامه می نمود و در بعضی منازل به خاطر شدت گرسنگی و ضعف، نشسته ادای تکلیف می کرد».(١٨)

غیرت حضرت زينب(سلام الله علیها) بر حجاب

حفظ عفت و پاکدامنی برای هر زنی، یکی از گران قدرترین و باارزش ترین گوهرهای وجودی او به شمار می آید. از مهم ترین ابعاد شخصیت حماسه ساز زینب کبری(سلام الله علیها) نیز آن بود که کسی از مردان در زمان پدر و برادرانش او را ندید، جز در واقعه کربلا.(١٩) به خاطر غیرتمندی بر حفظ حجاب و تأکید بر جایگاه عفاف است که می بینیم ایشان، در مجلس یزید بدون هیچ واهمه ای، در اشاره به جسارت لشکریانش در شهر به شهر گرداندن زنان اهل بیت این گونه فریاد برمی آورد که: «ای پسر آزاد شده های [جدمان پیامبر اسلام] آیا این از عدالت است که زنان و کنیزکان خویش را پشت پرده نشانی، و دختران رسول خدا را به صورت اسیر به این سو و آن سو بکشانی؟ نقاب آنان را دریدی و صورت های آنان را آشکار ساختی!».(٢٠)

صبر حضرت زينب(سلام الله علیها)

هیچ انسانی به مراتب والای کمال و رشد معنوی نمی رسد مگر اینکه فضیلت صبر و بردباری را درون خود پرورش دهد. فضیلتی که زینب(سلام الله علیها) مخصوصا در ماجرای کربلا، در آن همچون ستاره ای پر نور درخشید. پاسخ این بانوی عظیم الشأن به عبیدالله بن زیاد، یکی از زیباترین تصاویر صبر و بردباری را برای ما ترسیم می کند، هنگامی که آن ملعون خواست با پرسیدن سؤال موذیانه «کار خدا را با برادر و خانواده ات چگونه یافتی؟»(٢١) قلب حضرت را به درد آورد و زینب کبری(سلام الله علیها) با آرامشی برآمده از صبر بر قضا و قدر الهی پاسخ داد: «جز زیبایی چیزی ندیدم».(٢٢)

شجاعت و شهامت حضرت زينب(سلام الله علیها)

متقین و دینداران واقعی، در شجاعت و شهامت، سرآمد جامعه پیرامون شان هستند. چرا که به تعبیر حضرت علی(علیه السلام) «عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِم‏»(٢٣)؛ (خالق در جان آنان بزرگ است، پس غیر او در چشم شان کوچک می باشد).

زینب کبری(سلام الله علیها) بعداز حادثه کربلا، در کنار امام زین العابدین(علیه السلام) با شجاعت و شهامت، هدایت کاروان اسرا را به عهده گرفت و با صلابت و صراحتی مثال زدنی، هم در مجلس ابن زیاد و هم در مجلس یزید، صحنه هایی سراسر حماسه و افتخار آفرید. یکی از مهم ترین تجلی های این فضیلت، محافظت ایشان از جان امام سجاد(علیه السلام) است. برای مثال می بینیم که بعداز هجوم سپاهیان کوفه به خیمه ها در عصر روز عاشورا و هنگامی که شمر بن ذی الجوشن، قصد کشتن حضرت زین العابدین(علیه السلام) را داشت، این زینب کبری(سلام الله علیها) بود که با حائل شدن بین شمر و امام سجاد(علیه السلام) مانع عملی شدن نیت شوم آن نابه کار شد.(٢٤) شبیه این اتفاق در دارالإمارة کوفه و زمانی که ابن زیاد دستور به قتل امام سجاد(علیه السلام) داد نیز تکرار شد و آنجا نیز حضرت زینب مانع این روی دادن این فاجعه شد.(٢٥)

زینب(سلام الله علیها) در دارالإمارة کوفه، با بی اعتنایی به سخنان ابن زیاد، این امیر دستگاه اموی را با عناوینی چون «فاسق» و «فاجر» تحقیر کرد و بدون ترس و واهمه این گونه خطابش قرار داد که: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَكْرَمَنَا بِنَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ (صلّی الله علیه وآله وسلّم) وَ طَهَّرَنَا مِنَ الرِّجْسِ تَطْهِيراً وَ إِنَّمَا يَفْتَضِحُ الْفَاسِقُ وَ يَكْذِبُ الْفَاجِرُ وَ هُوَ غَيْرُنَا»(٢٦)؛ (سپاس خدای را که ما را با نبوت حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) گرامی داشت و از پلیدی ها پاک نمود . همانا فقط فاسق رسوا می شود، و بدکار دروغ می گوید، و او غیر ما می باشد).

همچنین در طول حوادث بعداز عاشورا، آن حضرت لحظه ای از محافظت از اسرای کاروان اهل بیت(علیهم السلام) که نزد ایشان امانت بودند غافل نشد و همه تلاش خود را برای بازگشت صحیح و سالم آنها به مدینه مبذول داشت. یکی از مهم ترین مثال های این تلاش، حفاظت آن حضرت از «فاطمه بن الحسین»(علیها السلام) در کاخ یزید بود، هنگامی که مردی از شامیان با جسارت از یزید خواست که فاطمه را به عنوان کنیز به او ببخشد. در اینجا حضرت زینب با مقاومتی بسیار شجاعانه و طی گفت وگوهایی بسیار صریح با یزید و یادآوری سابقه او به عنوان نواده آزادشدگان پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)، این نکته را برای همگان یادآور شد که هیچ کس نمی تواند بانویی از خاندان پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) را به عنوان کنیزی بگیرد یا به کسی دیگر ببخشد. صحبت ها و محاجه ها و استدلال های زینب(سلام الله علیها) نهایتا مانع آن شد که آن مردی شامی به خواسته پلید خود برسد.(٢٧)

در نمونه ای دیگر از صحنه هایی که زینب(سلام الله علیها) از شجاعت ترسیم کرد جایی بود که در شام و در کاخ دارالحکومة یزید در پاسخ دهن کجی ها و بدزبانی های این اموی زاده این گونه از موضع عزت و ذلت ستیزی پاسخ داد که: «وَ لَئِنْ جَرَّتْ عَلَيَّ الدَّوَاهِي مُخَاطَبَتَكَ إِنِّي لَأَسْتَصْغِرُ قَدْرَكَ وَ أَسْتَعْظِمُ تَقْرِيعَكَ وَ أَسْتَكْبِرُ تَوْبِيخَك‏»(٢٨)؛ (اگر فشارهای روزگار مرا به سخن گفتن با تو واداشته بدان که من قدر و مقدار تو را کوچک پنداشته و سرزنش تو را بزرگ شمرده و توبیخ کردن تو را بزرگ می دانم).

فصاحت و بلاغت حضرت زينب(سلام الله علیها)

اینکه زینب کبری(سلام الله علیها) در عین تشنگی و گرسنگی و خستگی رنجوری از داغ عزیزترین نزدیکانش، در اسارت به گونه ای سخن بگوید که مردم کوفه را از بزرگ و کوچک و زن و مرد به گریه اندازد و وجدان خفته شان را بیدار کند و حتی برخی را به یاد خطبه های تاریخی حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) بیاندازد(٢٩)، تنها و تنها نشان از کمال او در کسب برترین مراتب فصاحت و بلاغت دارد.

پی نوشت:

(١). اعلام النساء: فی عالمی العرب و الاسلام، کحاله، عمر رضا، موسسه الرساله، بیروت، ١٤٠٤ هـ ق، ج ٢، ص٩١.

(٢). السیدة زینب رائدة الجهاد في الإسلام، شریف قرشی، باقر، انتشارات شریف قرشی، قم، ١٤٢٠ هـ ق، الطبعة الأولی، ص٤٢.

(٣). لسان العرب‏، ابن منظور، محمد بن مكرم‏، محقق / مصحح: مير دامادى، جمال الدين‏، دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع- دار صادر، بيروت‏، سال ١٤١٤ هـ ق‏، چاپ سوم‏، ج ١، ص٤٥٣.

(٤). تاج العروس من جواهر القاموس‏، حسيني زبيدي، محمد مرتضى‏، محقق / مصحح: على، هلالى و سيرى، على‏، دارالفكر، بيروت‏، ١٤١٤ هـ ق، چاپ اول‏، ج ٢، ص ٦٠.

(٥). الخصائص الزینبیه، جزایری، سید نورالدین، انتشارات المکتبة الحیدریة، قم، ۱۴۲۵ هـ ق، ص ٤٤.

(٦). همان.

(٧). الخصائص الزینبیه، همان، ص ٥٢ و ٥٣.

(٨). اعیان الشیعة، امین، محسن، محقق: امین، حسن، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، ١٤٠٣ هـ ق، ج ٧، ص١٣٧.

(٩). الخصائص الزینبیه، همان، ص١٦٠.

(١٠). اعیان الشیعة، همان.

(١١). الإحتجاج على أهل اللجاج، طبرسى، احمد بن على‏، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر، نشر مرتضى‏، مشهد، ١٤٠٣ هـ ق، چاپ اول‏، ج ٢، ص٣٠٥.

(١٢). اعلام النساء: فی عالمی العرب و الاسلام، همان، ص ٩٢.

(١٣). ن.ک: همان، ص ٩٢ تا ٩٧.

(١٤). همان، ص٩٢.

(١٥). همان.

(١٦). زینب الکبری بنت الإمام أمیرالمومنین علي بن أبي طالب علیه السلام، نقدی، جعفر، نشر الشريف الرضي، قم، ۱۳۶۲ هـ ش، ص٦٢.

(١٧). همان.

(١٨). همان.

(١٩). عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سيدة النساء إلى الإمام الجواد)، بحرانى اصفهانى، عبد الله بن نور الله‏، محقق / مصحح: موحد ابطحى اصفهانى، محمد باقر، مؤسسة الإمام المهدى(عج)، قم‏، ١٤١٣ هـ ق، ص ٩٥٠.

(٢٠). بحار الانوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، دار إحياء التراث العربي‏، بيروت‏، ١٤٠٣ هـ ق، چاپ دوم، ج ٤٥، ص١٣٤.

(٢١). همان، ج ٤٥، ص١١٥.

(٢٢). همان، ص ١١٦ .

(٢٣). نهج البلاغة، شريف الرضى، محمد بن حسين‏، نشر هجرت‏، قم‏، ١٤١٤ هـ ق، چاپ اول‏، ص٣٠٣.

(٢٤). بحارالانوار، همان، ج ٤٥، ص٦١.

(٢٥). إعلام الورى بأعلام الهدى، طبرسى، فضل بن حسن‏، نشر آل البيت‏، قم‏، ١٤١٧ هـ ق، چاپ اول‏، ج ١، ص٤٧٢.

(٢٦). الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، مفيد، محمد بن محمد، كنگره شيخ مفيد، قم‏، ١٤١٣ هـ ق، چاپ اول‏، ج ٢، ص١١٥.

(٢٧). الأمالي، ابن بابويه، محمد بن على‏، نشر كتابچى‏، تهران‏، ١٣٧٦ هـ ش، چاپ ششم‏، ص١٦٧.

(٢٨). بحارالانوار، همان، ج ٤٥، ص١٣٤.

(٢٩). ن.ک: بحارالانوار، همان، ج ٤٥، ص ١٠٨ و ١٠٩ و ١١٠.

معرفی کتاب

سیری در کتاب

« کتاب النکاح »

اثر ارزشمند حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدظله)

ازدواج یکی از مهم ترین و سرنوشت ساز ترین مقولات بشری است که نقش راهبردی در زندگی فردی و اجتماعی انسان ایفا می کند.

در این میان تعدد احکام فقهی نکاح، و ترتب آثار و پیامد های مختلف اجتماعی در آن، ضرورت بررسی این موضوع را دو چندان می سازد.

«کتاب النکاح» از جمله تألیفات و پژوهش های مهم در این زمینه به شمار می آید که از سوی حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(مدظله العالی) در باب فقه استدلالی به رشتۀ تحریر درآمده و معظم له به صورت مبسوط به موضوع نکاح پرداخته و از زوایای مختلف به شرح و بسط آن اهتمام ورزیده است.

كتاب النكاح در یک نگاه

«كتاب النكاح» حاصل تقریرات درس خارج معظم له از سال ١٣٧٨ تا ١٣٨٥ه ش است که در موضوع نکاح بیان شده است.

هر یک از مجلدات هفت گانۀ کتاب به یک سال از دروس معظم له اختصاص یافته است.

در مقدمۀ محققان آن اثر برجسته آمده است: كتاب حاضر اوّلين جلد از مجموعه «دروس خارج فقه حضرت آية اللَّه العظمى مكارم شيرازى (مدّ ظلّه العالى)» در بحث نكاح است كه در سال تحصيلى ٧٩- ٧٨ تدريس شده و به شكلى نوين در دسترس علاقه‏مندان قرار گرفته است.

بعد از آنكه در طول سال تحصيلى، پس از هر جلسه، جزوه درس استاد، در اختيار علاقه‏مندان قرار گرفت، و با استقبال خوبى مواجه شد، بر آن شديم كه مجموعه درس ‏ها را از ابتداى بحث ‏هاى «كتاب النّكاح» در هر سال جمع‏آورى كرده و در اختيار عزيزانى كه در همه مباحث همراه نبوده و قصد دارند به جهت پيوستگى مطالب از ابتدا آن ها را دنبال كنند، به چاپ برسانيم. بدين منظور مجموعه درس‏ ها بازبينى گرديد و تمامى روايات و مطالبى كه از كتب مختلف نقل شده، به طور دقيق و با ذكر آدرس كامل به آن اضافه گرديد تا طالبين را از مراجعه به كتب مختلف بى‏نياز كند.

انگیزۀ تألیف

در مقدّمه حضرت آية اللَّه العظمى‏ مكارم شيرازى بر كتاب النكاح‏ می خوانیم: بحث‏ هاى مربوط به نكاح و زناشويى هميشه در ميان همه اقوام مورد توجّه بوده، و پايه اصلى بسيارى از روابط اجتماعى‏ را تشكيل مى‏دهد و به همين دليل در فقه اسلامى جايگاه مهمّى دارد.

مخصوصاً در عصر و زمان ما كه مسائل مستحدثه فراوانى به سبب دگرگونى‏ هاى روابط اجتماعى و آميختن ملّت ‏ها با يكديگر، و نفوذ تشريفات و امور غير اخلاقى، در اين امر حياتى پيدا شده، اين بحث از اهمّيّت بيشترى برخوردار شده است.

روى اين جهات ما اين بحث را در سال هاى اخير به عنوان موضوع درس خارج فقه خود انتخاب كرديم و تا آنجا كه ممكن بود به روشن ساختن زواياى اين بحث فقهى پرداختيم، و به خصوص مسائل مستحدثه در كنار بحث ‏هاى اصلى و سنّتى فقه اسلامى از ديدگاه اهل بيت عليهم السلام با دقّت دنبال شد و تا آنجا كه امكان داشت براى حلّ مشكلات مردم، در اين مسائل تلاش به عمل آمد و نتیجه آن همین است که امروز بهطور فشرده در دسترس شما مخاطبین عزیز قرار دارد.

ساختار اصلی کتاب

کتاب در هفت جلد به زیور طبع آراسته شده است، هر یک از مجلدات حاوی مقدمۀ محققان اثر و فصول چندگانه است.

از جلد پنجم کتاب به بعد، مقدمۀ معظم له، پیش از مقدمۀ تنظیم کنندگان اثر، بر آن افزوده شده است.

هم چنین فهرست مطالب هر جلد در ابتدای همان جلد ذکر شده است. ارجاعات در پاورقی کتاب آمده است.

سر فصل های اصلی مجلدات هفت گانۀ کتاب عبارتند از:

جلد اول: ١.مقدمۀ مولّف، ٢.مقدمات بحث نکاح، ٣.در عروه دو مسأله مهمّ ٣٥ و ٥٠ داريم كه در تحرير نيست، ٤.فصل فى عقد النكاح و احكامه‏.

جلد دوم: ١.مقدمه، ٢.فصلٌ فى اولياء ٣.العقد، فصلٌ فى اسباب التّحريم‏، ٤.القول فى النسب، ٥.چند مسئله مهم باقيمانده از بحث مقدّمات نكاح‏.

جلد سوم: ١.مقدمه، ٢.القول فى الرّضا(ع)‏، ٣.القول فى المصاهرة و ما يلحق بها.

جلد چهارم: ١.مقدمه، ٢.القول فى المصاهرة، ٣.القول فى النكاح فى العدة و تكميل العدد، ٤.القول فى الكفر.

جلد پنجم: ١.مقدمه ‏هاى پژوهش‏، ٢.نکاح موقت، ٣.القول في العيوب الموجبة لخيار الفسخ و التدليس‏.

جلد ششم: ١.مقدّمه حضرت آية اللّه العظمى مكارم شيرازى بر كتاب النكاح‏، ٢.مقدمه،٣.مَهر.

جلد هفتم: ١.مقّدمه حضرت آية اللَّه العظمى‏ مكارم شيرازى بر كتاب النكاح‏، ٢.مقدمه، ٣.فصل فى النفقات‏، ٤.فصل فى أحكام الأولاد و الولادة.

درسنامۀ فقه النکاح

ويژگى ممتاز درس‏ استاد معظم، دسته‏بندى دقيق مطالب و كيفيّت بديع و دقيق ورود و خروج به مباحث است كه در اين امر نيز سعى شده است كه به همان شيوه مطالب سنگين و مهمّ علمى با دسته‏بندى و تيتر مناسب و شماره‏گذارى ارائه شود.

لذا از جمله ويژگى‏ هاى اين مجموعه كه آن را از نظائرش‏ ممتاز مى‏كند، اين است كه به صورت «درسى- فارسى» تنظيم شده كه ضمن سهولت دسترسى به مطالب، حال و هواى حضور در درس را دارد؛ علاوه بر اين در كنار اين مجموعه، نرم‏افزارى دروس نيز آماده شده كه به راحتى قابل دسترسى مى‏باشد.

لازم به ذكر است‏ در بعضى از دروس براى رعايت نظم و ترتيب مطالب و مباحث، قسمت‏ هايى از مطالب درسى جابجا و به قسمت ‏هاى مربوطه منتقل گرديد.

ازدواج، مستحب موکد یا واجب

مولّف در جلد اول کتاب در بحث مقدمات بحث نکاح، با استناد به آرای فقهی امام خمینی در تحریر الوسیله، آرای فقهی مرحوم آقای حکیم در مستمسک، مرحوم شهید ثانی، مرحوم صاحب جواهر، به استحباب نکاح، به عنوان یکی از مسلمات شیعه و سنی تصریح کرده است.

معظم له در تشریح استحباب نکاح می نویسد: معمولًا بزرگان فقهاء به ادلّه ثلاث (كتاب اللّه و السنة و الإجماع) استناد جسته ‏اند.

مولّف در ادامه، دليل عقل را به دلایل سه گانه ضمیمه کرده و می نویسد، امر نكاح مصالح زيادى دارد و در ترك آن نیز مفاسد زيادى است كه عقل همه آن را مى‏فهمد، به همين جهت به عنوان يكى از مستقلات عقليّه، عقل به محبوبيّت نكاح حكم مى‏كند، و «كلّما حكم به العقل حكم به الشّرع».

حکمت نکاح

در بخش بعدی اثر، مولف با بهره گیری از نصوص و آیات و روایات، فلسفۀ ازدواج را تحت عناوینی هم چون افزايش نسل و جلوگيرى از انقراض نسل، تقويت فعاليّت هاى اقتصادى و نشاط مالى‏، سلامت جسم و روح انسان، حفظ تقوى و عفاف و اجتناب از بسيارى از كبائر مثل زنا، لواط و استمنا و سلامت جامعه انسانى‏ بر شمرده است.

در بخشی از اثر می خوانیم: خداوند طبيعت انسان را به گونه ‏اى آفريده است كه بايد ازدواج كند و هر جا از اين طبيعت كناره‏گيرى شده و غريزه آن سركوب شود، مشكلات جسمى و روانى به دنبال خواهد داشت.

تعریف نکاح

معظم له در ادامه در بررسی معنایی واژۀ نکاح، بر مبنای اقوال ارباب لغت، اقوال فقها و آیات و روایات، بدین قول رهنمون شده است: در آيات، كلمه نكاح به معنى عقد بكار رفته است، در لسان احاديث هم به همين صورت است، البته كلمه نكاح قليلًا به معنى وطى استعمال شده است (مثلًا در مذمت هم جنس بازى) ولى آنچه كه شايع است، نكاح به معنى عقد است.

اولیای عقد

معظم له در فصل دوم کتاب با عنوان «فصلٌ فى اولياء العقد» به بحث درباره ولايت پدر و جد بر زوجين در عقد نكاح و عدم ولايت مادر و برادر در اين زمينه می پردازد.

هم چنین مستقل بودن دختر باكره و غير باكره در انعقاد عقد نكاح، استقلال پدر و جد پدرى در ولايت در عقد نكاح، شروط صحت تزويج ولى براى عقد نكاح، علل فساد عقد نكاح در ولايت پدر، شرايط عقد فضولى نكاح و موارد صحت و فساد اين نوع عقد در نكاح، شرايط دو طرف عقد نكاح براى اجراى عقد فضولى و تبعات بطلان عقد فضولى نكاح مورد اشاره قرار گرفته است.

مسائل مهمى درباره ازدواج

در فراز پایانی جلد دوم، مسائل مهمى درباره ازدواج همچون احكام مربوط به افضاء، احكام استمتاع بردن از زنان، حكم وطى با دختر كمتر از ۹ سال،حکم عزل(جلوگيرى از انعقاد نطفه)، حرمت ترك وطي بيش از چهار ماه مورد واکاوی فقهی مولف قرار گرفته است.

مصاديق ازدواج حرام

در جلد سوم اثر دو سبب از اسباب حرمت نکاح تحت عنوان رضاع(شیر دادن) و مصاهره(رابطه ای که بواسطه ازدواج بین زوج و زوجه و خویشان هر یک از آن دو ایجاد می شود. خویشی سببی) مورد واکاوی فقهی قرار گرفته است.

مولّف در این بخش با استناد به آیات و روایات و اجماع مصاديق حرمت مربوط به این دو مسئله را بيان مىكند و آن را از مسلّمات اصل شیعه و سنی و یکی از ضروریات دین بر شمرده است.

در جلد چهارم کتاب علاوه بر نسب، رضاع و مصاهره، اسبابی هم چون استكمال عدد، نكاح در عدّه، طلاق ثلاث و طلاق تسع و «كفر» از اسباب حرمت معرفی شده است.

پیامدهای شبیه سازی

مولّف در جلد چهارم کتاب پس از بررسی اجمالی شبیه سازی، علاوه بر تبیین دیدگاه فقهی خود در این زمینه، پيامد هاي سوء اخلاقي و مفاسد موجود در تجويز اين تکنولوژي را تحت عناوین مشكل اخلاقى، مشكل فقدان هويّت و مشكل جسمى، فكرى و عاطفى بیان کرده است.

ازدواج موقت

جلد پنجم کتاب النکاح به بحث نکاح منقطع یا ازدواج موقت(متعه) و مشروعیت آن، تعریف و تبیین اقوال علمای شیعه و سنی و تشریح اقوال مخالفان و موافقان ازدواج موقت و بیان دیگر مسائل مربوط به این بحث اختصاص یافته است.

معظم له در این مبحث به اشكالاتى كه مخالفين بر اثر عدم آگاهى و يا بر اثر آگاهى و تعصّب نسبت به اين حكم اسلامى داشته‏اند. پاسخ گفته است.

پرسش های ذیل از دیگر پرسش های مطروحه ای است که مولف در صدد پاسخگویی به آن ها برآمده است.

١.آيا اباحه متعه با قرآن يا سنّت نبوى ثابت مى‏شود؟

٢.آيا دليلى بر نسخ حكم متعه وجود دارد؟

٣.بعضى ادّعا مى‏كنند كه اين حكم بوده ولى بعداً نسخ شده است، آيا دليل قابل قبولى بر نسخ اقامه شده است؟

٤.بر فرض قبول نسخ آيا نسخ آن در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله بوده يا در زمان عمر؟

٥. به فرض اين كه نسخ در زمان عمر بوده آيا كسى بعد از رحلت پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله حق دارد حكمى را نسخ كند، به عبارت ديگر آيا اجتهاد در مقابل نصّ رسول اللّه صلى الله عليه و آله و از آن بالاتر نسخ حكم پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله جايز است؟

٦.حكمت و فلسفه اين حكم چيست؟ آيا مى‏توان فهميد كه خداوند چرا اين حكم را قرار داده است؟

٧. نكاح موقّت بر فرض اين كه مباح باشد كه هست آيا مستحبّ هم هست يا مكروه يا به اختلاف اشخاص مختلف است؟

احکام مَهر

جلد ششم کتاب به احكام مَهر به عنوان یکی از مسائل مستحدثه اختصاص یافته است.

در این زمینه صاحب اثر، پس از تبیین فروعات چهارگانه با عنوان، چيز هايى را که مى‏توان مهر قرار داد، مهر اندازه خاص ندارد، چيزى كه مهر قرار داده مى‏شود، بايد علاوه بر ملكيّت ماليّت هم داشته باشد، مستحبّ است اندازه مهر بيش از مهر السنّة (پانصد درهم) نباشد، مسائل مهم هفده گانۀ مربوط به این موضوع را بیان کرده است.

بررسی فقهی احکام نفقات

اصل وجوب نفقه زوجه و دليل آن، شرايط وجوب نفقه، كميّت و كيفيّت نفقه (آيا دارو و درمان، مركب، سفر، خادم و ... جزء نفقه هستند؟) و لوازم و ملحقات از أهم مباحثی است که مولّف با استناد به آرای فقهی امام خمینی (رحمه الله)، در فصل پایانی کتاب مورد توجه قرار گرفته است.

گفتنی است تألیف این اثر نفیس فقهی، توسط محمدرضا حامدی و مسعود مکارم، تهیه و تنظیم و از روی نوار و سی دی، پیادهسازی شده و در قطع رحلی توسط انتشارات امام علي بن ابي طالب علیه السلام به زیور طبع آراسته شده و در سال ١٣٨٢ برای اولین بار منتشر و تا کنون چندین مرتبه تجدید چاپ شده است.

 

معارف اسلامی

عیسی (علیه السلام) در منابع اسلامی

در حیات سیاسی و تحلیل های تاریخی

پرسش :

حضرت عیسی (علیه السلام) در منابع اسلامی چگونه توصیف شده است؟

پاسخ اجمالی:

از نگاه منابع اسلامی عیسی(علیه السلام) از نسل اسحاق پیامبر(علیه السلام) است. در قرآن کریم از عیسی(علیه السلام) با نام های مسیح، روح الله، عبدالله، مبارک و کلمة الله، یاد شده است. در گاهواره بود که نبوت خود را اعلام کرد. در سه سالگی حجت خدا بر بندگان و حتی یحیی(علیه السلام) بود و در هفت سالگی به رسالت رسید. در همان سال برخی معجزات از وی ظاهر شد. اما در سی سالگی بود که مأموریت یافت رسالت خود را به بنی اسرائیل آشکار سازد. در کوه ساعیر بود که از سوی خداوند به وی وحی رسید و در زمان عروج به آسمان سی و سه سال داشت.

پاسخ تفصیلی:

از نگاه منابع اسلامی عیسی (علیه السلام) از نسل اسحاق پیامبر (علیه السلام) است، پیامبری که برادرش، اسماعیل ذبیح الله (علیه السلام) بود.(١) و اهل کتاب به دلیل اهمیت فدیه و برای آن که مصلح موعود را از نسل شخص ذبیح می دانستند، آن را به اسحاق (علیه السلام) نسبت دادند.(٢) از میان فرزندان و نوادگان اسحاق (علیه السلام) می توان یعقوب (علیه السلام)، - که به دلیل مجاهدت فراوان در راه یکتاپرستی - اسرائیل لقب گرفت،(٣) - داوود پیامبر (علیه السلام) و سلیمان بن داوود (علیه السلام) را نام برد که هر یک در طول تاریخ بنی اسرائیل پر اهمیت اند. مریم (علیها السلام)، مادر عیسی (علیه السلام) فرزند عمران بن ماثان (علیه السلام)، از نوادگان داوود (علیه السلام) بود. بنابراین می توان برخی از بشاراتی را که بر مسیحایی از نسل داوود (علیه السلام) وارد شده است، بر عیسی (علیه السلام) منطبق کرد.(٤) در اعتقاد شیعیان هیچیک از پیامبران خدا، از جمله داوود (علیه السلام) و سلیمان (علیه السلام) به گناه آلوده نبودند و ساحت پدران پیامبران هم از گناهانی چون کفر و بت پرستی و آلودگی به شراب پاک بوده است.(٥)

در منابع تاریخی قرن اول میلادی اشاره ای به عیسی (علیه السلام) و فعالیت های او نشده است. همین نکته سبب شده بود که برخی منتقدان اصولاً عیسای تاریخی را انکار کنند. نکته ی جالب و در عین حال تعجب برانگیز در منابع شیعه، وجود دو روایت است که کلید حل این معما را که چرا تا اوایل قرن دوم میلادی از عیسای پیامبر سخنی به میان نیامده است، به دست می دهند. در حدیث اول، امام باقر (علیه السلام) در پاسخ شخصی مسیحی که از فاصله ی زمانی میان عیسی (علیه السلام) و پیامبر اسلام (صل الله علیه وآله وسلم) پرسیده بود، فرموده اند: «به اعتقاد من میان آن دو بزرگوار پانصد سال فاصله است و به اعتقاد تو ششصد سال.»(٦) در روایت دوم هم امام صادق (علیه السلام) فرموده اند: «میان عیسی (علیه السلام) و محمد (صل الله علیه وآله وسلم) پانصد سال فاصله است ...»(٧) به جز این دو روایت که به صراحت به فاصله ی زمانی این دو پیامبر اشاره می کند، می توان قرائن دیگری را در روایات باز جست.(٨)

بنابراین، می توان از راز نهفته ماندن عیسی (علیه السلام) در قرن اول پرده برداشت. در آن هنگام هنوز عیسایی متولد نشده و قیام نکرده بود. التزام به چنین مطلبی به معنای به هم ریختگی تمام حوادث تاریخی بعید می نماید. در عین حال که این روایت می تواند جرقه ای برای تحقیقات تاریخی بیشتر باشد، باید به این نکته توجه کرد که از نگاه بسیاری از علمای اسلامی اعتماد به روایاتی که قطعیت آن به اثبات نرسیده است، در امور تاریخی و اعتقادی پذیرفتنی نیست.

متون روایی ما تولد این پیامبر الهی را در ماه ذی الحجه بیان کرده اند، اما در تعیین روز ولادت نظر واحدی وجود ندارد.(٩)

از موارد اختلاف موجود میان منابع اسلامی و کتاب مقدس می توان به محل ولادت عیسی (علیه السلام) اشاره کرد. آیات قرآنی بیانگر این واقعیت اند که عیسی (علیه السلام) در مکانی که با محل زندگانی مریم (سلام الله علیها) فاصله ای داشت، متولد شد:

«فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَکاناً قَصِیاً * فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ إِلى جِذْعِ النَّخْلَةِ»(١٠)

(پس مریم به او آبستن شد (١١)و هنگام وضع حمل به مکانی دور افتاده رفت تا درد زایمان، او را به سوی درخت نخلی کشاند).

«وَ آوَیناهُما إِلى رَبْوَة ذاتِ قَرار وَ مَعِین»(١٢)

(مریم و فرزندش را به سرزمین بلندی که دارای مکانی هموار و چشمه سار بود، منزل دادیم).

روایات بسیاری که در میان آنها احادیث موثق هم یافت می شود این مکان را بر بخشی از سرزمین عراق تطبیق کرده اند. در این مورد روایات به حدی گویا و متعدد است که می تواند اطمینان آور باشد. بنابراین، تولد این پیامبر در شهر بیت لحم، در منابع شیعه شاهدی ندارد.(١٣)

روایات ما در تفسیر دو آیه ی ذکر شده، مکان تولد عیسی (علیه السلام) را در حوالی کوفه،(١٤) حیره (مکانی قدیمی میان نجف و کوفه)(١٥) و نجف الکوفه(١٦) و آب گوارای ذکر شده در آیه را آب فرات دانسته اند. این سه مکان تقریباً در یک نقطه واقع و بر هم قابل تطبیق اند. برخی روایات هم کربلا(١٧) را محل ولادت عیسی (علیه السلام) و مکانی می دانند که مریم (علیها السلام) پس از ولادت فرزندش خود را در آنجا شستشو داد. این مکان امروزه در حدود ٧٠ کیلومتر با کوفه فاصله دارد و به همین دلیل به نظر می رسد با روایات قبلی ناهماهنگ باشد، اما اگر مراد از کربلا مناطق نزدیک به آن باشد، با روایات قبل قابل جمع است.(١٨)

روایات دیگری هم تولد عیسی (علیه السلام) را در ارض براثا تعیین می کنند(١٩) که در اطراف بغداد است. در هیچیک از این روایات به این نکته اشاره نشده است که مریم (علیها السلام) خود را چگونه به این سرزمین رسانید و اینکه آیا طی این مسافت به گونه ای اعجازانگیز بوده است و یا به شکل معمول؛ به نظر می رسد انگیزه ی مریم (علیها السلام) از خروج از وطن و تن سپردن به چنین مسافتی گریز از اتهامات مردم بوده است. داستان حاملگی مریم (علیها السلام) در عین پاکدامنی تا زمان حمل و حوادث پس از آن به گونه ای زیبا در سوره ی مریم (علیها السلام) تصویر شده است:

«و در این کتاب از مریم یاد کن، آنگاه که از کسان خود، در مکانی شرقی، به کناری شتافت و در برابر آنان پرده ای بر خود گرفت. پس روح خود را به سوی او فرستادیم تا به (شکل) بشری خوش اندام بر او نمایان شد. (مریم) گفت: «اگر پرهیزکاری، من از تو به خدای رحمان پناه می برم.» گفت: «من فقط فرستاده ی پروردگار توام، برای این که به تو پسری پاکیزه ببخشم.» گفت: « چگونه مرا پسری باشد با آنکه دست بشری به من نرسیده و بدکار نبوده ام؟» گفت: «(فرمان) این چنین است، پروردگار تو گفته که آن بر من آسان است، و تا او را نشانه ای بر مردم و رحمتی از جانب خویش قرار دهیم، و (این) دستوری قطعی بود.» پس (مریم) به او (عیسی) آبستن شد و با او به مکان دور افتاده ای پناه جست تا درد زایمان، او را به سوی تنه ی درخت خرمایی کشانید و گفت: «ای کاش، پیش از این مرده بودم و یکسر فراموش شده بودم. پس از زیر (پای) او (فرشته) وی را ندا داد که غم مدار، پروردگارت زیر (پای) تو چشمه ی آبی پدید آورده است. و تنه ی درخت خرما را به طرف خود (بگیر و) بتکان، بر تو خرمای تازه می ریزد. و بخور و بنوش و دیده روشن دار. پس اگر از آدمیان کسی را دیدی، بگوی من برای (خدای) رحمان روزه نذر کرده ام و امروز مطلقاً با انسانی سخن نخواهم گفت. پس (مریم) در حالی که او را در آغوش گرفته بود به نزد قومش آورد. گفتند: ای مریم، به راستی کار بسیار ناپسندی مرتکب شده ای. ای خواهر هارون،(٢٠) پدرت مرد بدی نبود و مادرت (نیز) بدکاره نبود. (مریم) به سوی (عیسی) اشاره کرد. گفتند: چگونه با کسی که گهواره (و) کودک است سخن بگوییم؟ (کودک) گفت: منم بنده ی خدا، به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است و هرجا که باشم مرا با برکت ساخته و تا زنده ام به نماز و زکات سفارش کرده است و مرا نسبت به مادرم نیکوکار کرده و زورگو و نافرمانم نگردانیده است و درود بر من روزی که زاده شدم و روزی که می میرم و روزی که زنده برانگیخته می شود. این است (ماجرای) عیسی پسر مریم (علیه السلام)، (همان) گفتار درستی که در آن شک می کنند.»(٢١)

در سخنان عیسی (علیه السلام) در گاهواره چند نکته مهم قابل توجه است: اول آن که؛ خداوند علم به کتاب آسمانی خود را در بدو تولد به عیسی (علیه السلام) داده و او را مقام نبوت بخشیده است.

دوم آن که، عیسی (علیه السلام) موجودی مبارک است و به هر جا که پای گذارد آثار رحمت و برکتش به مردم می رسد.

سوم آن که، خداوند او را به نماز و زکات سفارش بلیغ کرده است.

چهارم آن که، رابطه ی عیسی (علیه السلام) با مادرش را رابطه ی مبتنی بر نیکی و فرمانبرداری تصویر کرده است و بالاخره آن که عیسی (علیه السلام) در سه مقطع مهم و مشقت زا، یعنی زمان تولد، زمان مرگ و زمان رستاخیز در امنیت و سلامتی از ناحیه ی خداوند قرار داده شده است.

در قرآن کریم از عیسی (علیه السلام) با نام های مسیح،(٢٢) روح الله،(٢٣) عبدالله،(٢٤) مبارک(٢٥) و کلمة الله،(٢٦) یاد شده است. عیسی (علیه السلام) را از آن رو کلمة الله خوانده اند که با اراده ی مخصوص خدوند (کلمه ی تکوینی کُن) و به گونه ای خارق العاده متولد شده است.(٢٧) در منابع روایی نیز روح الله(٢٨) لقب عیسی بن مریم است. از دیگر القاب وی می توان معلّم الخیر (استاد نیکی)(٢٩) و روح الامین(٣٠) اشاره کرد.

مطالعه منابع اسلامی اطلاعات مفیدی در مورد شخصیت عیسی بن مریم (علیه السلام) به دست می دهد. او همچون برخی پیامبران دیگر مختون به دنیا آمد(٣١) و در گاهواره بود که نبوت خود را اعلام کرد.(٣٢) در سه سالگی حجت خدا بر بندگان و حتی یحیی (علیه السلام) بود(٣٣) و در هفت سالگی به رسالت رسید. (٣٤) در همان سال برخی معجزات از وی ظاهر شد.(٣٥) اما در سی سالگی بود که مأموریت یافت رسالت خود را به بنی اسرائیل آشکار سازد.(٣٦) در کوه ساعیر بود که از سوی خداوند به وی وحی رسید(٣٧) و در زمان عروج به آسمان سی و سه سال داشت.(٣٨)

از نظر ظاهری دارای قامتی میانه، سیمایی سفید مایل به سرخی و موهای مجعد بود.(٣٩) از لحاظ ویژگی های اخلاقی و زهد(٤٠) و ورع(٤١) و کثرت عبادت(٤٢) مثال زدنی بود. بسیار روزه می گرفت، لباس خشن می پوشید و نان جو می خورد. نه خانه ای داشت و نه فرزندی و تا آخر عمر به دنبال هیچ صیدی نیفتاد. آنگاه که آفتاب غروب می کرد، هرجا که بود به نماز می ایستاد و در حال عبادت بود تا خورشید طلوع می کرد. به مجالس اسرائیلیان وارد می شد؛ و به هر که محتاج بود رسیدگی می کرد. در هیچ مکانی توقف نمی کرد، مگر آن که دو رکعت نماز به جا می آورد و این سیره را تا زمانی که خدا وی را به سوی خویش خواند، رها نکرد.(٤٣) برای خود غذایی ذخیره نمی کرد و می فرمود: «همان خداوندی که غذای صبح مرا داده است، شامگاهان نیز مرا طعام خواهد داد.»(٤٤)

علی (علیه السلام) در وصف عیسی (علیه السلام) فرموده اند: «سنگ را بالش خود می ساخت، لباس خشن می پوشید و غذایی ناگوار (بدون خورشت) می خورد و خورشت غذایش گرسنگی بود. نه همسری داشت که فریفته اش سازد و نه فرزندی که اندوهناکش کند و نه مالی که وی را به خود مشغول سازد و نه طمعی که خوارش نماید. مرکبش دو پایش و خدمتکارش دستانش بودند.»(٤٥)

او از نگاه شهوت آلود و معاشرت با زنان شدیداً گریزان بود.(٤٦) این ویژگی عیسی (علیه السلام) با آنچه در انجیل یوحنا که در مورد شستشوی پای او با گیسوان زنی به نام مریم خواهر ایلعازر، نقل شده است،(٤٧) تعارض آشکاری دارد.

عیسی (علیه السلام) دو حرف از اسم اعظم خداوند را می دانست و با همین دو حرف مردگان را زنده می ساخت و بیماران را شفا می بخشید.(٤٨) او معاصر با یحیی (علیه السلام) (٤٩) و برخوردار از پشتیبانی وی بود. این دو پیامبر با یکدیگر مصاحبت و فعالیت داشتند.(٥٠) یحیی (علیه السلام)، پیامبر همیشه گریان خدا، از خوف خداوند آرام و قرار نداشت و هرگز نمی خندید؛ اما عیسی (علیه السلام) خنده را با گریه می آمیخت. گاهی لبخند بر لبان داشت و گاه می گریست. این ویژگی عیسی (علیه السلام) بر ویژگی یحیی (علیه السلام) برتری داشت.(٥١)

بر انگشتری عیسی (علیه السلام) این جمله نقش بسته بود: «خوشا بر کسی که به خاطر او یاد خدا زنده گردد و وای بر آن کس که به خاطر او یاد خدا فراموش شود.»(٥٢) عیسی (علیه السلام) در ماه ذی الحجه حج به جا می آورد و لبیک گویان به سمت کعبه می شتافت.(٥٣) جدّش ابراهیم (علیه السلام) صدها سال پیشتر مردم را برای حج به خانه ی خدا فرا خوانده بود(٥٤) و پیامبران پس از وی در صورت توان حج به جای می آوردند.

در میان پیامبران خدا، عیسی (علیه السلام) در زمره ی پنج پیامبر اولوالعزمی است که در صفاتی چون تقوا و توجه به خداوند، صبر و عفو گناهان دیگران سرآمد پیامبران بودند.(٥٥) گرچه مخالفان این پیامبر بزرگ او را همچون پیامبر خاتم به سحر و جادو متهم کردند،(٥٦) استهزای مخالفان لحظه ای تردید در پیگیری رسالتش در پی نداشت. در روش عملی عیسی (علیه السلام) علاوه بر صبر، زهد و عبادت، چهار ویژگی تواضع، محبت به مؤمنان، مقابله با ستمگران و اعتراض به فساد روحانیت یهود بسیار مشهود است. او در جلسه ای که با حواریان داشت، خود برای آنان غذا تهیه کرد و دستان آنها را شست تا تواضع را به آنان بیاموزد.(٥٧) به حواریان گفت: من دنیا را در چشم شما خوار کردم و بر زمین زدم. مبادا پس از من آن را از زمین بلند کنید.(٥٨) او بارها با جملات پی در پی خود روحانیت یهود را به فساد، حرام خواری و ضعف فضائل اخلاقی متهم کرده بود.(٥٩) از نگاه وی مشکل اساسی روحانیت یهود، علاوه بر کم توجهی به احکام شریعت موسوی، نیامیختن شریعت با فضائل اخلاقی بود. این نکته سبب شده بود که شریعت زدگی و تقدس مآبی شیوه ی رایج در سازمان روحانیت یهود باشد. شاید به همین دلیل بود که تعالیم وی از رنگ و بوی اخلاقی و معنوی خاصی برخوردار بود. عیسی (علیه السلام) برای تبلیغ رسالت خود بسیار مسافرت می کرد(٦٠) و در قالب مثال موعظه می فرمود.(٦١) تأکید بر توحید و یکتاپرستی، تأکید بر بندگی خود در برابر خدا، توجه به اخلاق در کنار حقوق و عدالت محوری از مهم ترین آموزه های تبلیغی عیسی (علیه السلام) بود. کتاب مقدس اعلام قریب الوقوع بودن ملکوت خدا را از مهم ترین پیام های تبلیغی عیسی (علیه السلام) دانسته است. با توجه به آیات قرآن و روایات مختلف می توان دریافت که این بشارت در حقیقت بشارت ظهور پیامبر آخر الزمان(٦٢) و شریعتی فراگیر و فرهنگی نوین است.(٦٣)

پاورقی

(١). سوره صافات، آیه ی ١٠٠؛ سید محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ١٧، ص ١٥٣.

 (٢). پیدایش ٢:٢٢.

(٣). به گفته ی کتاب مقدس، یعقوب (علیه السلام) به دلیل پیروز شدن بر خداوند در کُشتی به این لقب مفتخر شد. (پیدایش ٢٨:٣٢)

(٤). قبول انتساب عیسی (علیه السلام) به خاندان داوود (علیه السلام) به این معنا نیست که تمام بشارات موجود در عهد عتیق بر عیسی منطبق می شود. از روایات ما برمی آید که مهدی موعود (عج) نیز از نسل داوود (علیه السلام) است. در حدیثی، مادر ایشان، نرجس، که نام اصلی وی ملیکاست، خود را از نسل شمعون بن حمون (وصی عیسی (علیه السلام) معرفی می کند و روایتی دیگر شمعون را پسر عموی مریم (سلام الله علیها) می داند. از این دو روایت می توان نتیجه گرفت که امام دازدهم (علیه السلام) نیز چون عیسی (علیه السلام) از ناحیه ی مادر به داوود (علیه السلام) می رسد. بنابراین، ممکن است برخی پیش گوئی های عهد عتیق مربوط به حوادث آخر الزمان و ظهور منجی عالم و مهدی موعود (عج) باشد. ر. ک: محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج ٣٧، ص ١٦، ح ٣ و ج ٥١، ص ٧، ح ١٢).

(٥). سید عبدالله الشبّر، حق الیقین فی معرفة اصول الدین، ج ١، ص ٩٠؛ محمد بن علی الصدوق، عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج ٢، ص ١٧٠، باب ١٤، ح ١.

(٦). محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی، ج ٨، ص ١٢٠، ح ٩٣ (تمام سند این روایت، بر اساس نظر نویسنده ی کتاب معجم رجال الحدیث ثقه هستند)؛ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج ١٠، ص ١٦١، ح ١٣.

(٧). محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج ١٤، ص ٣٤٧، ح ٧.

(٨). از جمله: محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج ١، ص ٢٠٨، ح ١٦٣، ذیل آیه ی ١٨٣ سوره ی آل عمران.

(٩). محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج ١٤، ص ٢١٤، ح ١٣ و ج ٩٧، ص ١٨٨، ص ١.

(١٠). سوره مریم، آیات ٢٢ ٢٣.

(١١). درمورد زمان حمل مریم (سلام الله علیها) سخنان مختلفی بیان شده است (الفضل بن الحسن الطبرسی ،مجمع البیان فی تفسیر القرآن ،ج٣، ص٥١١.)

(١٢). سوره مؤمنون، آیه ی ٥٠.

(١٣). تنها در یک روایت بیت لحم محل تولد عیسی نامیده شده است که دقت در متن حدیث این احتمال را تقویت می کند که این قسمت از توضیحات روای باشد نه از کلام پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم): « ثم قال لی (جبرئیل) أنزل فصلّ، فنزلت و صلّیت. فقال لی: أتدری أین صلّیت؟ فقلت لا. صلّیت فی بیت لحم بناحیة بیت المقدس حیث ولد عیسی بن مریم ... » (محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج ١٤، ص ٢٠٨، ح ٤).

(١٤). بحار، ج ١٤، ص ٢٣٩، ح ١٨.

(١٥). الفضل بن الحسن الطبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ١٤، ص ١٠٨، ذیل آیه ی ٥٠ سوره ی مؤمنون.

(١٦). بحار، ج ١٤، ص ٢٣٩.

(١٧). همان، ص ٢١٢، ح ٨ و ص ٢٤٠، ح ١٩ و ج ٥٣، ص ١٢، ح ١.

(١٨). این احتمال را علامه مجلسی در بحار، ج ١٤، ص ٢٣٩، ذکر کرده است.

(١٩). بحار، ج ١٤، ص ٢١١، ح ٧ و ج ٣٨، ص ٥٠ و ج ١٠٢، ص ٢٧، ح ٢ و ص ٢٨، ح ٤ و ص ٣٠، ح ١١.

(٢٠). در این که چرا به مریم خواهر هارون گفته اند، سخنان مختلفی از مفسران نقل شده است. هارون و موسی خواهری به نام مریم داشتند، شاید تشبیه مریم به خواهر هارون به لحاظ تشابه در خاندانی وارسته بوده است. بنابراین، معنای جمله این گونه می شود: ای مریم که به حسن خاندان و پدر و مادری نیک سیرت شهره ای، چرا چنین عمل قبیحی انجام داده ای؟

(٢١). سوره مریم، آیات ١٦ ٣٤.

(٢٢). سوره آل عمران، آیه ی ٤٥؛ نساء، آیات ١٥٧ و ١٧١ ١٧٢؛ مائده، آیات ١٧ و ٧٢ و ٧٥؛ توبه آیات ٣٠ و ٣١. عبارت روحٌ من اشاره شده است.

(٢٣). سوره نساء، آیه ی ١٧١. در قرآن به لقب روح الله تصریح نشده، بلکه به عیسی (علیه السلام) با

(٢٤). سوره مریم، آیه ی ٣٠.

(٢٥). همان.

(٢٦). سوره آل عمران، آیه ی ٤٥؛ نساء، آیه ی ١٧١، در این مورد هم به لفظ کلمة الله تصریح نشده، بلکه به وسیله ی کلمة منه به آن اشاره شده است.

(٢٧). (مسیحیان بر این باورند که اقنوم دوم کلمه(word Logos) است وهمچون اقنوم اول ازلی است. به نظر می رسد که بحث جنجال بر انگیز حادث یا قدیم بودن کلام الهی در میان مسلمانان هم در جهان مسیحیت ودر پاسخ به این اشکال که قرآن مسیح را کلمه الله می داند وکلمه هم ازلی است به حوزه اسلامی راه یافته باشد (جعفر سبحانی ،المل ونحل ،ج١، ص٩٥) برای حل این شبهه باید یادآور شد که تفسیر واژه ها باید به معنایی که از آن واژه در ذهن استعمال کنندگان است نظر داشت . بنابراین، نباید اصطلاح کلمه در عبارت قرآنی را به معنایی که از این واژه در ذهخن نگارنده انجیل یوحنا یا متکلمین مسیحی است حمل کرد. غزالی با توجه به همین نکته به حل مشکل اقدام می کنند. وی می گوید: «هنگامی که شخص متوجه می شود دو سبب در تولد او نقش دارد: یکی از این دو سبب دستگاه نولید مثل است که نطفه را در رحم مادر قرار می دهد تا در محیط واجد شرایط به جنین تبدیل شود .از این سبب، به سبب قریب تعبیر می کنیم . در همین مثال، سبب مذکور به اراده الهی مرتبت است . یعنی اراده الهی است که تاثیر گذاری دستگاه تناسلی نقش اساسی دارد. و در صورت عدم اراد الهی جهاز تناسلی نقش خود را ایفا نخواهد کرد. حال اگر در موردی خاص دستگاه تناسلی مرد هیچ تاثیری در وجود یافتن طفل نداشته باشد و سبب قزیب منتفی گردد، به ناچار این حادثه به سبب بعید که همان اراده الهی است منسوب می گردد». در داستان ولادت عیسی ما هم دقیقا با چنین مسالهی مواجه هستیم و مراد از کلمه الهی کلمه تکوین است که آیه ای از قرآن در توضیح آن م فرماید: « انما قولنا لشیء ء اذا اردنا ام نقول له کن فیکون»: (ما وقتی که چیزی را اراده کنیم همین قدر که به آن می گوییم: باش بی درنگ موجود می شود). نحل، آیه ٤٠، بقره ، آیه ١١٧، آل عمرا آیه ٤٧ و ٥٩، انعام آیه ٧٣، مریم ، آیه ٣٥ ، یس آیه ٨٢، غافر آیه ٦٨، از این رو عیسی (علیه السلام) وضعیتی چون آدم دارد که به اراده خاص الهی و بدون نیاز به اسباب عادی وجود یافته است . آل عمران آیه ٥٩. خلاصه آنکه مراد از کلمة الله بودن عیسی(علیه السلام) آنست که وی به سبب کلمه تکوینی الهی شکل گرفته است. (ر.ک: ابوحامد غزالی، الرد الجمیل لالهیّة العیسی بصریح الانجیل، ص ٦٠).

(٢٨). بحار، ج ١٤، ص ٢٣٣، ح ٢؛ ص ٢٣٥، ح ٧؛ ص ٢٤٤، ح ٢٢؛ ص ٢٥٣، ح ٤٥ و ...

(٢٩) . همان، ج ١٤، ص ٢٨٧، ح ٩؛ ص ٣٣١، ح ٧١.

(٣٠). همان، ج ٩٤، ص ٣٩٨، ح ٣.

(٣١). همان، ج ١١، ص ٣٦، ح ٣٢؛ ج ١٢، ص ٣، ح ٤.

(٣٢). سوره مریم، آیه ی ٣٠.

(٣٣). بحار، ج ٥٠، ص ٢١، ح ٨؛ ج ١٨، ص ٢٧٨، ح ٣٨؛ ج ١٤، ص ٢٥٥، ح ٥١.

(٣٤). مرحوم کلینی، الکافی، ج ١، ص ٣٨٢؛ بحار، ج ١٨، ص ٢٧٨، ح ٣٨.

(٣٥). بحار، ج ١٤، ص ٢٥١، ح ٤٣.

(٣٦). همان، ج ١٤، ص ٢٧٠، ح ١.

(٣٧). همان، ج ١٣، ص ٣٧٤، ح ٣٤.

(٣٨). همان، ج ١٤، ص ٢٤٧، ح ٢٧.

(٣٩). همان، ج ١٣، ص ١١، ح ١٥؛ ج ١٤، ص ٢٤٨، ح ٣٥.

(٤٠).همان، ج ٤٠، ص ٨١، ح ١١٤؛ ج ٣٩، ص ٣٨، ح ١٠.

(٤١). همان ، ج٤٠،ص ٨١، ح ١١٤.

(٤٢). همان

(٤٣). همان، ج ٩٧، ص ١٠٤، ح ٤٠.

(٤٤). همان، ج ١٠٣، ص ٥٦، ح ٣٥.

(٤٥). همان، ج ١٤، ص ٢٣٨، ح ١٦؛ ص ٢٣٩، ح ١٧.

(٤٦). همان، ج ١٠٤، ص ٤١، ح ٥٠ و ٥١؛ ج ١٤، ص ٣٠٦، ح ١٧.

(٤٧). یوحنا ٢:١١.

(٤٨). همان، ج ١١، ص ٦٣، ح ١؛ ج ١٤، ص ٢٣٧، ح ١٤.

(٤٩). Jean (یوحنای معمدان

(٥٠). همان، ج ١٤، ص ١٨٨، ح ٣٩.

(٥١). همان، ح ٤٠.

(٥٢). همان، ص ٢٤٧، ح ٣١.

(٥٣). همان، ج ٦، ص ٨٤، ح ١؛ ج ١٤، ص ٢٤٧، ح ٢٨.

(٥٤). سوره حج، آیه ی ٢٧.

(٥٥). سوره احقاف، آیه ی ٣٥؛ آل عمران، آیه ی ١٨٦؛ سوره لقمان، آیه ی ١٧؛ شوری، آیه ی ٤٣.

(٥٦). سوره ذاریات، آیه ی ٥٢، صف، آیه ی ٦.

(٥٧) . بحار، ج ١٤، ص ٣٢٦، ح ٤٣.

(٥٨). همان، ص ٣٢٧، ح ٤٩.

(٥٩). همان، ص ٢٨٧، ح ١٠.

(٦٠). همان، ج ١٧، ص ٢٩٧، ح ٧.

(٦١). همان، ج ١٤، ص ٢٨٧، ح ١٠.

(٦٢). سوره صف، آیه ی ٦.

(٦٣). گرد آوري از کتاب: مسیحیت شناسی مقایسه ای ،محمد رضا زیبائی نژاد، انتشارات صداوسیما جمهوری اسلامی ایران ،تهران، ١٣٨٤، ص ٦٠.

 

احکام شرعی

تعریف اجاره

عقد اجاره به چه معناست؟

واگذار كردن منافع ملك يا منافع شخص خود را به ديگرى «اجاره» گویند.

صیغه اجاره

آیا صیغه عقد اجاره حتما باید به زبان عربی باشد؟

در اجاره مى‏توان با زبان عربى يا فارسى يا هر زبان ديگر صيغه خواند (مثلًا مالك به شخصى بگويد فلان ملك خودم را به فلان مبلغ در فلان مدّت به تو اجاره دادم، او هم بگويد: قبول كردم) و نيز كافى است كه ملك خود را به قصد اجاره‏ در اختيار مستأجر بگذارد و او هم تحويل بگيرد.

اجاره به شرط تملیک

ملكى به صورت مشاركت خريده مى‏شود و سپس يكى از شركا سهم خود را به شريك ديگر، اجاره‏ به شرط تمليك مى‏دهد، بطورى كه بعد از پرداخت تمامى اقساط (كه طبعاً بيش از پولى است كه شريك براى آن سهم داده بود) مورد اجاره‏ به ملكيّت مستأجر در مى‏آيد، آيا مى‏توان اين كار را، كه در بانك‏ها و يا شركت‏ها و اشخاص حقوقى، و بعضاً توسّط اشخاص حقيقى صورت مى‏گيرد، راهى شرعى براى تخلّص از رباى قرضى دانست؟

اگر قصد جدّى در اجاره به شرط تمليك بوده باشد مانعى ندارد و ربا محسوب نمى‏شود؛ ولى اگر جنبه صورى دارد و ظاهراً براى فرار از رباست جايز نيست.

اجاره دادن ملک به فرد فاسق

آیا اجاره دادن منزل به فردی که با دیگری رابطه نامشروع دارد اشکال دارد؟

اجاره دادن حرام نیست ولیکن بهتر است از این کار صرف نظر کنید.

مطالبه كشت زارعانه و حقّ ريشه

مطالبه كشت زارعانه و حقّ ريشه، كه كشاورزان هنگام تخليه زمين كشاورزى از مالك مطالبه مىكنند، از نظر شرعى چه حكمى دارد؟

حقّ كسب و پيشه، ريشه شرعى ندارد؛ ولى شايسته است در مورد آن مصالحهاى بين مستأجر و مالك انجام شود.

وضعیت اجاره در صورت مرگ موجر یا مستأجر

چنانچه موجر یا مستأجر از دنیا بروند عقد اجاره فسخ می شود؟

اجاره با مرگ صاحب ملک باطل می شود اما با مرگ مستاجر باطل نمی شود و آن حق تا آخر مدّت براى ورثه مستاجر باقى مى‏ماند، ولى اگر شرط كرده اند كه مستأجر شخصاً از آن ملك استفاده كند نه ديگرى، صاحب ملك حق‏دارد باقيمانده مدّت را فسخ كند.

شرایط اجاره دهنده و اجاره کننده

آیا در اجاره، دو طرف باید شرایط خاصی داشته باشند؟

اجاره دهنده و اجاره كننده بايد بالغ و عاقل باشند و با قصد و اراده خودشان اجاره را انجام دهند و نيز بايد حقّ تصرّف در اموال خود داشته باشند، بنابراين سفيهى كه توانايى بر اداره صحيح اموال خود ندارد و آن را بيهوده مصرف مى‏كند اجاره‏اش باطل است.

شروط مالی که اجاره داده می شود

مالی که اجاره داده می شود چه شرایطی باید داشته باشد؟

مالى را كه اجاره مى‏دهند چند شرط دارد:١-بايد معيّن باشد، بنابراين اگر بگويد: يكى از خانه‏ها يا يكى از اتومبيل هاى خود را اجاره مى‏دهم صحيح نيست.٢-مستأجر بايد آن را ببيند يا مالك اوصاف آن را كاملًا بيان كند.٣-تحويل آن ممكن باشد، پس اجاره دادن اسبى كه فرار كرده و مستأجر قادر بر گرفتن آن نيست باطل‏ است.٤-آن مال به واسطه استفاده كردن از بين نرود، بنابراين اجاره دادن نان و ميوه صحيح نيست.٥-استفاده‏اى كه مال را براى آن اجاره داده‏اند ممكن باشد، پس اجاره دادن زمين براى زراعت، در صورتى كه قابل زراعت نباشد يا آب كافى نداشته باشد باطل است. ٦-چيزى را كه اجاره مى‏دهد ملك او باشد، يا وكيل و ولى در اجاره آن باشد.

اجاره درخت، باغ و مرتع

اجاره کردن درخت یا باغ یا مرتع براى استفاده از میوه یا علف آن درست است؟

صحیح است.

تلف یا معیوب شدن مال مورد اجاره

چنانچه مال مورد اجاره تلف یا معیوب شود وظیفه چیست؟

اگر چيزى را كه اجاره كرده تلف شود، يا معيوب گردد چنانچه درنگهدارى آن كوتاهى نكرده و در استفاده از آن زياده‏روى ننموده باشد ضامن نيست، مثلًا اگر پارچه‏اى كه به خيّاط داده دزد ببرد يا در آتش‏سوزى از بين برود، در صورتى كه در حفظ آن كوتاهى نكرده باشد، مسؤول نيست، ولى اگر بر اثر اشتباه يا هر علّت ديگر آن را با دست خود ضايع يا معيوب كرده باشد ضامن است، مگر اين‏كه عيب از خود جنس باشد، مثلًا جنس پارچه طورى است كه با اطو زدن خراب مى‏شود در اين صورت ضامن نيست.

فروش مال مورد اجاره

آیا اگر مال مورد اجاره را به مستأجر یا شخص دیگر بفروشد اجاره به هم می خورد؟

هرگاه پيش از تمام شدن مدّت اجاره، ملك را به مستأجر بفروشد اجاره به هم نمى‏خورد و مستأجر بايد مال الاجاره را بپردازد، همچنين اگر به‏ ديگرى بفروشد باز اجاره به حال خود باقى است.

جواز تصرفات معمول و متعارف در ملک استیجاری

آیا زدن میخ در خانه نیاز به مجوز صاحبخانه دارد؟

تصرفات جزیی که معمول و متعارف است نیازی به اجازه صاحبخانه ندارد.

Peinevesht:
  
    
TarikheEnteshar: « 1399/10/04 »
CommentList
*TextComment
*PaymentSecurityCode http://makarem.ir
CountBazdid : 3445