کتاب امر به معروف و نهی از منکر - جلسه 087 - 99/11/20

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 

کتاب امر به معروف و نهی از منکر - جلسه 087 - 99/11/20

رسول خدا (ص) در روایتی می فرماید: إذا وُقّع‌ في‌ الرّجل‌ و أنت في ملاء فكن للرّجل ناصرا و للقوم زاجرا و قم عنهم.

بحث اخلاقی:

رسول خدا (ص) در روایتی می فرماید: إذا وُقّع‌ في‌ الرّجل‌ و أنت في ملاء فكن للرّجل ناصرا و للقوم زاجرا و قم عنهم.[1]

یعنی اگر در جمعیتی بودی و مشاهده کردی که پشت سر کسی توهین می کنند، تو حامی آن شخصِ غائب باشد و نسبت به آن قوم، امر به معروف و نهی از منکر کن و اگر نشد از آن مجلس برخیز و خارج شو.

این حدیث نشان می دهد که دایره ی حقوق در اسلام تا چه حد وسیع است. در مکتب تمدن فعلی در غرب، کسی بر دیگری حقی ندارد و همه تابع قانون هستند ولی وقتی وارد اسلام می شویم مشاهده می کنیم که تا چه حد دیگران بر دیگران حق دارند. حدیث مزبور نیز یکی از همین حقوق را نشان می دهد که اگر کسی دید که در مجلسی پشت کسی سخن می گویند و به او توهین می کنند باید آنها را از این کار نهی کند و از آن برادر مؤمن در غیاب او، طرفداری نماید و اگر کلام او اثر نمی کند از آن مجلس خارج شود.

انسان ها معمولا چنین نمی کنند و می گویند، به ما چه مربوط است. نهایت اینکه از آن مجلس خارج شوند ولی این گونه نیست که از آن فرد، در غیاب او حمایت کند و دیگران را از انجام این کار نهی کند. ولی اسلام می گوید نه تنها حضورا بلکه در غیابِ برادر مؤمن نیز باید او را یاری کرد. این تفاوتی اساسی است که بین تمدن اسلامی و تمدن غربی وجود دارد. حتی در تمدن غرب می گویند: اگر کسی می خواهد خودکشی کند و خود را از بالای پل به زمیت پرت کند، به شما مربوط نیست. این در حالی است که اسلام حتی اجازه نمی دهد کسی در غیاب برادر مؤمن نسبت به او بی تفاوت باشد و اگر در جمعی هست که علیه او سخن می گویند باید اقدامی کند و اگر حرف او تأثیر نداشت مجلس مزبور را ترک نماید، زیرا مجلس مزبور، مجلس معصیت می باشد و شرکت در آن جایز نیست. آیاتی از قرآن هم از حضور در مجلس معصیت نهی می کند از جمله می خوانیم: ﴿وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آياتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِها وَ يُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى‌ يَخُوضُوا في‌ حَديثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ﴾[2]

مجلس مزبور در حدیث هم، مجلس معصیت است زیرا عبارت «وُقّع» به معنای توهین کردن است و مجلس مزبور به این وسیله گناه آلود می باشد.

رساله ی حقوقی که شیخ انصاری در مکاسب محرمه نقل می کند نیز باید مد نظر داشت که مؤمن بر برادر مؤمن خود سی حق دارد. حتی یکی از این حقوق در تمدن غربی وجود ندارد.

خروج از مجلس مزبور خود نوعی نهی از منکر است زیرا جمعیت، با انجام این کار متوجه می شوند که کار خلافی را مرتکب می شوند.

نتیجه اینکه باید حضورا و غیابا، احترام مسلمانان را نگه داشت و در روایات هم آمده است که برادر مسلمانت را چه ظالم باشد و چه مظلوم باید یاری کنی.

یعنی اگر مظلوم است که باید یاری اش کنی و اگر ظالم است یاری کردن تو به این گونه است که باید جلو ظلم او را بگیری.

بحث فقهی:

موضوع: امر به معروف و نهی از منکر/ مراتب امر به معروف و نهی از منکر/ مرتبه ی اول از امر به معروف و نهی از منکر

موضوع عام: امر به معروف و نهی از منکر

موضوع خاص: مراتب امر به معروف و نهی از منکر

موضوع اخص: مرتبه ی اول از امر به معروف و نهی از منکر

از اینجا امام قدس سره مبحث جدید و مهمی را شروع می کند که مربوط به مراتب امر به معروف و نهی است:

القول في مراتب الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر فإن لهما مراتب لا يجوز التعدي عن مرتبة إلى الأخرى مع حصول المطلوب من المرتبة الدانية بل مع احتماله (که اگر احتمال می دهیم مطلوب حاصل می شود نباید به مرتبه ی بالاتر رفت. ما در این قید اشکال داریم و آن اینکه اگر احتمال می دهیم این مرتبه تأثیر ندارد باید به سراغ مرتبه ی بالاتر رویم).[3]

همچنین در «لا یجوز» بحث داریم و آن را توضیح خواهیم داد.

المرتبة الأولى أن يعمل عملا يظهر منه انزجاره القلبي عن المنكر، وأنه طَلَب منه بذلك فعل المعروف وترك المنكر، (با اظهار انزجار در واقع از فرد طلب می کند که معروف را انجام دهد و منکر را ترک نماید) وله درجات (انزجار قلبی، خود درجاتی دارد) كغمض العين (چشمش را بر هم می گذارد)، والعبوس (البته عبوس هرچند وصف شخص است ولی معنای مصدری هم دارد) والانقباض في الوجه (شاید انقباض در اینجا چیزی بالاتر از عبوس بودن باشد و الا هر دو به ظاهر یک چیز هستند)، وكالاعراض بوجهه أو بدنه، وهجره وترك مراودته (رابطه ی خود را با فرد ترک می کند) ونحو ذلك.[4]

در اصل اینکه مراتب سه گانه ای وجود دارد ادعای اجماع شده است ولی در ترتیب این مراحل و ماهیّت هر کدام بحث است. بعضی در ترتیب ابتدا ید را ذکر کردند و بعد قلب و سپس لسان و جمعی اول قلب بعد لسان و بعد ید. به هر حال، اصل مسأله اجمالا محل اجماع است ولی مشروح و مفصل آن اجماعی نیست. صاحب جواهر نیز در این مورد ادعای عدم خلاف کرده است و می فرماید: وكيف كان فمراتب الإنكار ثلاث بلا خلاف أجده فيه بين الأصحاب.[5]

علامه در مختلف می نویسد: الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر واجبان باليد واللسان والقلب، واختلف في التقديم فقال الشيخ: يجب أولا باللسان ثم باليد ثم بالقلب وربما قيل: بتقديم القلب... وقال سلار: وهو مرتب باليد أولا، فإن لم يكن فباللسان، فإن لم يكن فبالقلب و لا اری فی ذلک کثیر بحث.[6]

از عبارت ایشان بر می آید که در ترتیب این مراتب اختلاف است و گاه بعضی از اول شروع کرده اند که قلب باشد و بعضی از آخر که ید است و حتی بعضی از وسط که لسان می باشد.

جالب اینکه نه تنها در مراتب، اختلاف است حتی در ماهیّت هر مرتبه هم اختلاف است بعضی گفته اند که انکار قلبی به این است که اعتقاد داشته باشد این کار، منکر است و یا قلبا رضایت به این کار نداشته باشد (و این در حالی است که این نوع اعتقاد قلبی تأثیری در امر به معروف و نهی از منکر ندارد.)

بحث دیگری که کم به آن پرداخته شده است این است که چه دلیلی بر این سه مرتبه و ماهیّت آنها وجود دارد.

مهمترین دلیل از نظر اصحاب، روایات است. ولی ان شاء الله ثابت می کنیم که اطلاقات و دلیل عقل هم دلالت دارد و دلیل، منحصر به روایات نمی باشد. (زیرا اطلاقات امر به معروف و نهی از منکر دلیل بر این است که به هر طریقی اگر امر و نهی اتفاق بیفتد حتی با اعراض باشد هم محقق می شود).

دلالت روایات:

بعضی از این روایات از لحاظ سند مشکل دارد ولی چون متضافرند اشکالی ایجاد نمی کند:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ بِشْرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي عِصْمَةَ قَاضِي مَرْوَ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: فَأَنْكِرُوا بِقُلُوبِكُمْ‌ وَ الْفِظُوا بِأَلْسِنَتِكُمْ (با زبانتان تلفظ کنید) وَ صُكُّوا بِهَا جِبَاهَهُمْ (به صورتشان سیلی بزنید) وَ لَا تَخَافُوا فِي اللَّهِ لَوْمَةَ لَائِمٍ فَإِنِ اتَّعَظُوا وَ إِلَى الْحَقِّ رَجَعُوا فَلَا سَبِيلَ عَلَيْهِمْ (اگر متعظ شدند و به حق برگشتند کاری به آنها نداشته باشید)...[7]

این روایت مرسله است.

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع‌ مَنْ تَرَكَ إِنْكَارَ الْمُنْكَرِ بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ (وَ يَدِهِ) فَهُوَ مَيِّتٌ بَيْنَ الْأَحْيَاءِ فِي كَلَامٍ هَذَا خِتَامُهُ.[8]

صدر کلام این است که ابتدا باید با قلب نهی از منکر کرد و بعد با لسان و بعد با ید. اگر کسی همه را ترک کند همانند مرده ای است که در میان مردم است.

رَوَى ابْنُ جَرِيرٍ الطَّبَرِيُّ فِي تَارِيخِهِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي لَيْلَى الْفَقِيهِ قَالَ إِنِّي سَمِعْتُ عَلِيّاً ع يَقُولُ يَوْمَ لَقِيَنَا أَهْلُ الشَّامِ‌ أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ إِنَّهُ مَنْ رَأَى عُدْوَاناً يُعْمَلُ بِهِ (گناهی انجام می شود) وَ مُنْكَراً يُدْعَى إِلَيْهِ فَأَنْكَرَهُ بِقَلْبِهِ فَقَدْ سَلِمَ وَ بَرِئَ وَ مَنْ أَنْكَرَهُ بِلِسَانِهِ فَقَدْ أُجِرَ وَ هُوَ أَفْضَلُ مِنْ صَاحِبِهِ (از ظاهر این عبارت استفاده می شود که تقدم داشتن این مرتبه واجب نیست) وَ مَنْ أَنْكَرَهُ بِالسَّيْفِ لِتَكُونَ كَلِمَةُ اللَّهِ الْعُلْيَا وَ كَلِمَةُ الظَّالِمِينَ السُّفْلَى فَذَلِكَ الَّذِي أَصَابَ سَبِيلَ الْهُدَى وَ قَامَ عَلَى الطَّرِيقِ وَ نَوَّرَ فِي قَلْبِهِ الْيَقِينُ.[9]

Peinevesht:
                        
    
TarikheEnteshar: « 1399/11/19 »
CommentList
*TextComment
*PaymentSecurityCode http://makarem.ir
CountBazdid : 9784