ماهنامه الکترونیکی خبری - تحلیلی بلیغ (سال هشتم - شماره هشتاد و پنجم - بهمن 1401)

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 

ماهنامه الکترونیکی خبری - تحلیلی بلیغ (سال هشتم - شماره هشتاد و پنجم - بهمن 1401)

طلیعه سخن

در سالروز پیروزی شکوهمند مردم در سال ٥٧ شایسته است علل متعدد آن پدیدۀ سترگ بیش از پیش مورد واکاوی قرار گیرد،در وهلۀ نخست باید به علل خارجی وقوع انقلاب اسلامی ایران اشاره کرد.

از جمله آن عوامل می توان به نوع ارتباطات شاه با آمریکا در آن برهه از تاریخ اشاره کرد، در این بین پیروزی دموکرات ها(کارتر) بر جمهوری خواهان زنگ خطر سقوط را برای شاه به صدا درآورد؛ چرا که شاه به نحو سنتی با جمهوری خواهان ارتباطات دیرینه ای داشت و در انتخابات نیز از آنها حمایت کرده بود. نقد های حقوق بشری رسانه های آمریکایی علیه ایران در سال های پایانی حکومت پهلوی مویّد این مدعاست.

از سوی دیگر تغییرات بزرگ اجتماعی در دهۀ ٦٠ میلادی در غرب و خیزش های مارکسیستی و چپ گرایانه علیه جنگ طلبی دولت های غربی اعتراضات عظیم دانشجویی علیه حضور نظامی آمریکا در ویتنام، زمینه ساز حضور نمایندگان فکری طیف روشنفکران فرانسوی در ایران شد، لذا موضوع توسعۀ سیاسی در آن برهه از تاریخ به شدت مطرح شد که البته با سرکوب شدید رژیم پهلوی مواجه گردید.

از سوی دیگر ظهور آموزه هایی در غرب هم چون عدالت خواهی، قهرمان پروری و شرافت در فیلم های سینمایی کابویی و وسترن نقش بی بدیلی در ساخت آثار هنری سینمایی ایرانی با تم قهرمان محوری و عدالت طلبی در قالب عیارها و لوتی های در جامعۀ بی عدالت آن زمان ایفا نمود که به نوبۀ خود با بخشی از ساختار فرهنگی آن دوره همخوانی داشت.

هم چنین رقابت دیرینۀ شوری و آمریکا، در برخی از تحولات انقلاب ایران خود را نشان داد به نحوی که شوروی به دلیل مقابله با آمریکا از مارکسیست های ایرانی در مخالفت با شاه حمایت می کرد.

در تبیین علل داخلی انقلاب نیز می توان به اوج گیری قیمت نفت از ٣دلار به ٣٠ دلار در دهۀ ٥٠ اشاره کرد؛ رقمی وحشتناک و وسوسه انگیر که برای ایران غیر صنعتی یک سم مهلک بود که در عمل نیز اینچنین شد چرا که ورود نقدینگی هنگفت به جامعۀ آن زمان تورم بالایی را بر مردم تحمیل کرد.

این تقیصه از آن جهت قابل تأمل است که جامعۀ ایرانی با اتکاء به اقتصاد نفتی به شدت مصرفی بود و ابتدایی ترین محصولات غذایی حتی غلات به عنوان مهم ترین منبع غذایی و غذای روزمرۀ مردم به قیمت ارزان از خارج تأمین می شد که این بحران به بهای نابودی کشاورزی و خودکفایی و ورشکستگی تولید تمام شد.

انبوه واردات ارزان قیمت، نابودی تولید داخل(اقتصاد مونتاژی) را به همراه داشت، از سوی دیگر سرازیر شدن نقدینگی بی حدوحصر به ساختار اداری کشور، فساد داخلی را نهادینه ساخت و انواع اختلاس ها و رمین خواری سران و مسئولان رواج یافت.

بی شک فروش ٦میلیونی بشکه های نفتی و ورود یک بارۀ پول هنگفت به ایران احساس قدرتمندی را در شاه تقویت کرد و اینچنین بود که استبداد شدید رژیم پهلوی از طریق ساواک علیه مردم اعمال شد، البته در سال های ٥٥ و ٥٦ از شدت آن کاسته شد که این امر به افزایش خودآگاهی و شعور عمومی مردم به ویژه در مدارس و دانشگاه ها، روند حرکت جریان انقلاب را تسریع نمود.

ظهور عناصر رسانه ای جدید و ایجاد تحولات ارتباطی در ایران هم چون گسترش ضبط صوت و نوار کاست از دیگر عواملی است که نمی توان از آن به سادگی گذر کرد؛ بی جهت نیست که بسیاری از اندیشمندان، انقلاب ایران را انقلاب کاست ها نامیدند که پیام ها و سخنرانی های روحانیون به ویژه پیام های امام خمینی(ره) و دیگر رهبران در همه جا به صورت گسترده منتشر می شد.

مهاجرت گستردۀ روستاییان به شهرها و محلات جنوب شهرها، پدیده ای به نام حاشیه نشینان شهر را ایجاد نمود که این مناطق به مراکز اصلی انقلاب تبدیل شد، این مطلب بدین معناست که بی اعتنایی مسئولان به محرومان جامعۀ شهری و تداوم حاشیه نشینی در کلان شهرها به نوبۀ خود نطفه های اولیۀ انقلاب های دیگر را رقم خواهد زد.

رشد روز افزون آمار فارغ التحصلان داخلی به ویژه کسانی که از روستاها وارد دانشگاه ها شدند و به تبع آن خودآگاهی و آشنایی با مسایلی از قبیل فاصلۀ طبقاتی میان مردم و میان شهرهای مرکزی و حاشیه ای از یک سو و نیز بازگشت فارغ التخصیلان خارج از کشور و تعامل آنان با فارغ التحصلان داخلی به یک باره جریان های اعتراضی زیادی در کشور ایجاد کرد در این بین نقش دکتر شریعتی به عنوان فارغ التحصیلی که از فرانسه برگشت و مخاطبش تحصیل کردگان داخلی بود به تنهایی مویّد این مدعاست.

تشخّص روشنفکران دینی در آن برهه از زمان و طرد روشنفکران سکولار و پیوند میان روشنفکران دینی از صنف روحانیون هم چون مرحوم راشد با روشنفکران دینی دانشگاهی هم چون مرحوم بازرگان، سحابی، حسابی...از دیگر عواملی است که زمینه ساز خیزش های دانشجویی علیه شاه گردید.

ازدیاد جمعیت بیکاران در ایران به ویژه اقشار تحصیل کرده دبیرستانی و دیپلمه ورای از اعتراضات دانشجویی، مخاطب مناسبی برای انقلابیون به شمار می رفت لذا بسیاری از اعتراضات خیابانی توسط همین افرد سامان یافت.

آشنایی روز افزون مردم از طریق رادیو و تلویزیون با سطح زندگی مردم در غرب، فرصت قیاس زندگی خود با دیگر مردم دنیا را فراهم کرد لذا مردم به امید تحقق عدالت اجتماعی و زندگی و رفاه بیشتر، در واکنش به فسادهای اقتصادی در پی تغییر برآمدند.

سنت گرایی مردم از دیگر عواملی است که ندای انقلاب خواهی را از سوی روحانیون، بازاری ها و دیگر نیروهای سنتی علیه تجدد خواهی شدید رژیم پهلوی طنین انداز کرد.

در پایان باید به پویایی فلسفی و عقلانی حوزه (شاگردان علامه طباطبایی و امام(ره)) اشاره کرد که به سبب پیوند آنان با تحصیلات دانشگاهی، کارآمدی لازم در پیوند با مردم و تحصیل کردگان فراهم نمود.

پیام ها و بیانیه ها

پیام حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی دامت برکاته
به گردهمایی علمی، ترویجی و تکریمی زکات در استان فارس

بسم الله الرحمن الرحیم
والصلاة علی سیدنا محمد و آله الطاهرین

قبل از هر چیز لازم است از مسئولین محترم و برگزارکنندگان گردهمایی علمی، ترویجی، تکریمی زکات در استان فارس قدردانی و تشکر نموده، امیدوارم این برنامه به اهداف خود که شناخت فرهنگ زکات و تکریم از مؤدیان آن است، نائل گردد.

می دانیم که زکات در لغت به معنای رشد و نموّ و طهارت است و این معنا با حقیقت زکات، تناسب کامل دارد؛ حکمتِ تشریعِ زکات، پاک کردن اموال از آلودگی هاست و چون پاک شد، همانند درخت هرس شده، رشد و نموّ خواهد کرد و از همین روست که اهمیت زکات کمتر از نماز که عمود دین است، نبوده و در قرآن کریم، زکات همواره همنشین نماز گردیده است. «الَّذينَ إِن مَكَّنّاهُم فِي الأَرضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّكاةَ وَأَمَروا بِالمَعروفِ وَنَهَوا عَنِ المُنكَر وَلِلَّهِ عاقِبَةُ الأُمورِ» حج /٤١

بی تردید گسترش فرهنگ زکات در گرو سه نکته مذکور در عنوان این مراسم است: نخست: شناخت حقیقت زکات و فواید و آثار مترتب بر آن که از طریق پژوهش های علمی به دست می آید و مردم را با این فریضه الهی آشنا می کند. دوم: ترویج فرهنگ زکات که با استفاده از ابزارهای گوناگون و خصوصاً فضای رسانه امکان پذیر است تا مردم به آثار عام المنفعه این واجب الهی برای جامعه به خوبی آگاه گردند و سوم: تکریم و تجلیل از پرداخت کنندگان زکات تا دیگران نیز به این واجب الهی تشویق گردند. «خُذ مِن أَموالِهِم صَدَقَةً تُطَهِّرُهُم وَتُزَكّيهِم بِها وَصَلِّ عَلَيهِم إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُم وَاللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ» توبه /١٠٣. مدیریت صحیح زکوات و استفاده از آن نیز می باید همواره مورد توجه مسئولان و متولیان امر باشد.

اینجانب به سهم خویش از برگزاری چنین مراسمی به خصوص در استان فارس که سرزمین مردمان دیندار و خیّر است، خرسند و خداوند متعال را شاکرم و امیدوارم این نوع مراسمات در راستای گسترش فرهنگ زکات تأثیرگذار بوده باشد. برای همه برگزارکنندگان و شرکت کنندگان در این همایش توفیق الهی را آرزومندم.

makarem.ir مرجع رسمی دسترسی به اصل اخبار، بیانیه ها و فتاوای معظم له

پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله به آدرس makarem.ir مرجع رسمی دسترسی به اصل اخبار، بیانیه ها و فتاوای معظم له می باشد

با توجه به بداخلاقیهای سیاسی، تحریفات و بیتقواییهایی که هر از چند گاه در روند نشر و تفسیر بیانات و مواضع حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدّ ظلّه العالی صورت میپذیرد به اطلاع عموم مردم عزیز و رسانهها میرساند تنها مرجع رسمی و مورد تأیید جهت دسترسی به اصل اخبار، بیانیهها و فتاوای معظّم له، پایگاه اطلاع رسانی دفتر ایشان به آدرس makarem.ir میباشد.

دیدارها

از شرایط ناراضی هستیم / ایجاد امید در کشور از اولویت های اساسی است

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار دکتر قالیباف رئیس مجلس شورای اسلامی ضمن تسلیت ایام شهادت صدیقه طاهره سلام الله علیها با بیان این که مردم از اوضاع اقتصادی به شدت گلایه مند و نگران هستند، فرمودند: مسائل اقتصادی برای مردم به یک معضل و معما تبدیل شده که نمی توانند آن را حل کنند.

ایشان افزودند: شرایط به گونه ای است که نه تنها رو به بهبود نیست، بلکه تورّم در بعضی کالاها نسبت به سال گذشته افزایش شدید داشته است.

معظم له تأکید کردند: مردم نسبت به اقتصاد و فرهنگ حساس هستند و انتظار تغییر دارند.

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی با اشاره به افزایش نرخ دلار در کشور فرمودند: وابستگی پایه های اقتصادی کشور به دلار سبب افزایش نرخ دلار در کشور شده، اما از مسئولین تصمیم گیری خاصی دیده نمی شود.

ایشان از بانک ها به عنوان مشکلی بزرگ در کشور یاد کرده که به صورت لجام گسیخته به پیش می رود و افزودند: بانک ها تنها به دنبال منافع خودشان هستند، مبالغی که وام می دهند هرچند کم و ناچیز است اما برای آن سودهای کلان دریافت می کنند.

معظم له تأکید کردند: مجلس می تواند با اصلاح قانون، جلوی انحراف بانک ها را بگیرد و اجازه بدهد مردم زندگی کنند.

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در مورد مسائل اخیر کشور نیز فرمودند: نباید مسائل کوچک را بزرگ جلوه دهیم؛ آشوب گران کوچک تر و ناچیزتر از این هستند که بخواهند تغییری در نظام و کشور ایجاد کنند.

ایشان با اشاره به اینکه باید بهانه ها به خصوص بهانه های اقتصادی را از اغتشاشگران گرفت، افزودند: آنها به همین بهانه باعث ایجاد ناامنی در کشور می شوند که باید بهانه را از دست آنها گرفت؛ علاوه بر اینکه لازم است از تندروی های غیر ضروری هم خودداری شود.

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی ایجاد امید در کشور را از اولویت های اساسی برشمرده و فرمودند: باید جلسات سه قوه بیشتر شود و به صورت هفتگی و شفاف برای مردم گزارش داده شود که چه کارهایی صورت گرفته و برای آینده چه برنامه هایی دارند.

ایشان تجزیه و تحلیل مسائل و مشکلات را از جمله وظایف مجلس شورای اسلامی دانسته و افزودند: مجلس می تواند با هم اندیشی با دیگر قوا و بیان مطالب و مشکلات در حل مشکلات به دولت کمک کند.

معظم له فضای مجازی را تریبون خوبی برای بیان مطالب مفید با دلیل و برهان دانسته و افزودند: نباید فضای مجازی را به دشمنان واگذار کرد، بلکه باید مطالب مفید را در فضای مجازی منتشر کنیم تا مردم بتوانند خوب و بد را ببینند و مقایسه کنند.

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مردم را وفادار و علاقه مند به نظام دانسته و افزودند: مردم از ما گلایه دارند که چرا به مسئولین نسبت به مشکلات تذکر نمی دهیم، در حالی که ما مکرر تذکر داده و می دهیم و این تذکرات در سایت ما نیز منعکس است؛ اما اینکه چرا صدا و سیما تذکرات مراجع را منعکس نمی کند، حتما مصلحتی دارد، اما مردم انتظار دارند که مسئولین به این تذکرات ترتیب اثر دهند.

ایشان در پایان این دیدار ابراز داشتند: ما برای دولت و مسئولین دعا می کنیم، اما از اوضاع ناراضی هستیم.

کارگران و کارمندان بیشترین مشکلات معیشتی را دارند

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار دکتر وحیدی وزیر کشور با اشاره به اهانت مجله‌ی فرانسوی فرمودند: کشورهای غربی تابع هیچ قانون اخلاقی نیستند، بدترین اهانت‌ها را می‌کنند، اما نه دادگاهی به آن‌ها رسیدگی می‌کند و نه از سوی دولت خودشان و نه دیگر دولت‌ها محکوم می‌شوند.

ایشان در ادامه با اشاره به مشکلات اقتصادی کشور و مردم افزودند: ما نمی‌خواهیم مطلبی بگوییم که سبب تضعیف دولت گردد، اما مردم دچار مشکلات و گرفتاری اقتصادی هستند و انتظار دارند تا گامی جهت حل مشکلات آنان برداشته شود.

ایشان با اشاره به حوادث اخیر افزودند: باید میان کسانی که نسبت به مسائل و مشکلات اقتصادی اعتراض دارند با کسانی که در پی تخریب و آتش‌زدن و یا تبلیغ مسائل ضد فرهنگی هستند و یا عوامل خارجی‌اند، تفاوت قائل شد و با هر کدام رفتار متناسب داشت.

معظم له افزایش نرخ دلار را از عوامل نگرانی و ناراحتی مردم دانسته و تأکید کردند: معلوم نیست بازیگر و گرداننده‌ی بازار ارز کیست؟ آیا دولت سبب افزایش آن می‌شود یا عرضه و تقاضا و یا عوامل خارجی و خارج‌نشینان؟ لذا باید عامل اصلی بازار ارز مشخص شود و جلوی این مسائل گرفته شود.

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی با اشاره به افزایش فروش نفت و درآمدهای ارزی حاصله از آن و همچنین تفاوتی که در نرخ ارز اتفاق افتاده، افزودند: باید آثار و نتیجه‌ی آن در زندگی و سفره‌ی مردم آشکار شود، در حالی که چنین چیزی احساس نمی‌شود.

ایشان، بانک‌ها، قاچاق کالا، عدم تأمین مناسب کالاهای اساسی، مسکن، اشتغال و ازدواج جوانان را از دیگر مشکلات مردم برشمرده و فرمودند: مشکلات اخلاقی همچون طلاق نیز در حال گسترش است که باید نسبت به آن تدبیری اندیشیده شود.

معظم له به بیشتر شدن فاصل‌ی طبقاتی میان قشر کارگر و کارمند با اقشار مرفه جامعه اشاره کرده و فرمودند: کارگران و کارمندان بیشترین مشکلات را دارند، چرا که حقوق آنها ثابت بوده ولی اجناس مدام گران‌تر می‌شوند و آن‌ها نمی‌توانند هزینه‌های زندگی خود را با آن مطابقت دهند.

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی با اشاره به اینکه دولت باید خود در مسأله‌ی حجاب پیش‌قدم شود و حجاب را در مجموعه‌ی کارکنان و ادارات خود آغاز کند، افزودند: در این زمینه باید کار فرهنگی صورت گیرد و مسأله‌ی حجاب را از مدارس ابتدایی به دختران تعلیم داد.

سخنرانی ها

مسئولین مشکلات مردم را جدی بشمارند و به آن رسیدگی کنند

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در مجلس سوگواری که با حضور اقشار مختلف مردم، علما و روحانیون در مدرسه امام امیرالمؤمنین علیه السلام برگزار شد، به تبیین فضائل و مناقب حضرت صدیقه طاهره(س) پرداختند.

ایشان با با بیان این که حضرت زهرا سلام الله علیها فضائل بسیاری دارند، یادآورشدند: ما در کتاب «فاطمه برترین بانوی جهان» چهل حدیث دربارۀ فضائل فاطمۀ زهرا سلام الله علیها بر اساس منابع معتبر عامه آوردهایم.

معظم له با اشاره به روایت «فاطمة بضعة منی»، تعبیر «بضعة» را به معنای پارۀ جسم و روح پیامبر گرامی اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم دانسته و افزودند: اینکه برخی آن را تنها به معنای پارۀ بدن معنا کرده اند، مناسب نیست زیرا هر فرزندی پارۀ بدن پدر خود است.

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی با برشمردن بعضی استثنائات فاطمۀ زهرا سلام الله علیها نسبت به دیگران، این استثنائات را وجه تمایز آن بانوی بزرگوار از دیگران و ایشان تنها مصداق تعبیر «بضعة منی» دانست.

ایشان اختلاف در تاریخ شهادت آن بانو را نیز از وجوه تمایز برشمرده که سبب می شود تا فضائل و مناقب آن حضرت بیشتر مورد توجه قرار گیرد.

معظم له با اشاره به برپایی گسترده مجالس عزاداری حضرت فاطمۀ زهرا(س) فرمودند: تشکیل جلسات تنها برای بیان فضائل آن حضرت نباشد، بلکه باید افزون بر ذکر فضائل و مناقب، به گونه ای باشد که همگی از سیره و روش زندگی آن حضرت، درس و عبرت گرفته و پرتوی از آن فضائل نیز در زندگی ما باشد.

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در ادامه به ازدواج ساده و سادهزیستی آن حضرت اشاره کرده و فرمودند: امروز مشاهده می کنیم برخی مدعیان اسلام که مراسم ازدواج و زندگی آنها به شدت تشریفاتی و مجلل است، آن را تابلو کرده و در معرض دید همگان قرار می دهد.

ایشان افزودند: امروز جامعۀ ما دچار گرفتاریها و مشکلات فراوانی از جمله مشکل اقتصادی و فرهنگی است. در مسائل اقتصادی گرفتار اموری هستیم که تبدیل به معما شده است. وقتی می شنویم که مثلا دلار فلان مقدار شده، هیچ عکس العملی از مسئولین نمی بینیم و حتی ابراز هم نمی کنند که ما وضعیت را درست می کنیم و نمی گذاریم به این صورت باقی بماند و به سادگی از کنار قضایا عبور می کنند.

معظم له تأکید کردند: ما همانطور که معتقد به تقویت نظام و مسئولین نظام هستیم، معتقدیم باید به مشکلات مردم هم توجه جدی داشته باشیم.

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در مورد مشکلات فرهنگی نیز فرمودند: برخی می خواهند مسألۀ حجاب را به ابتذال بکشانند. کار به جایی رسیده که به بی حجابی افتخار می کنند و در میان جمعیت ظاهر می شوند.

ایشان مردم را علاقه مند و وفادار به نظام و کشور دانسته و افزودند: مردم در مقابل مشکلات تحمل و حوصله دارند، اما باید به وفا و حوصله مردم توجه شود. مسئولین این مسائل و مشکلات را جدی بشمارند و به گرفتاری های مردم رسیدگی کنند.

گزارش تصویری

مراسم جشن میلاد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و مراسم عمامه گذاری جمعی از طلاب

دیدار دکتر قالیباف رئیس مجلس شورای اسلامی

دیدار وزیر کشور جناب آقای دکتر احمد وحیدی

تصویرسازی

یادداشت

مقام و منزلت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در منابع اهل سنت
از منظر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظله)

حذف و سانسور فضايل اهل بيت (عليهم السلام) منحصر به قرون نخستين اسلام، و عصر خلفاى بنى‏اميّه و بنى‏عباس نبود، در عصر حاضر كه به اصطلاح «عصر تحقيق و بررسى دقيق مسائل‏ تاريخى» است، و معمولا كتاب ‏هاى اسلامى چاپ و در كشورها و بلاد مختلف منتشر مى‏گردد، و هرگونه تغيير و تحريف و سانسور مطالب موجب رسوايى بزرگى است، باز جمعى از «محققان متعصّب»! (اگر تحقيق با تعصب قابل جمع باشد) دست از گرايش‏ هاى اموى و عباسى بر نداشته، و هنوز هم به سانسور و تغيير و تحريف مشغولند.

اكنون با توجه به آنچه در بالا گفتيم سرى به منابع‏ معروف و مشهور اهل سنّت مى‏زنيم، و مقامات و مناقب بانوى اسلام فاطمه‏ زهرا(عليها السلام) را از ديدگاه احاديث آن ها مورد بررسى قرار مى‏دهيم، بناى ما بر اين است كه در اين حتى يك حديث از منابع و طرق شيعه هر چند بسيار معتبر و دست اوّل باشد نقل نكنيم، و ميدان سخن را تنها براى احاديث ديگران باز بگذاريم، تا روشن شود مقامات اين بانو چنان روشن است كه حتى پرده پوشان نتوانسته ‏اند پرده بر آن بيفكنند.

بوی بهشت می رسد از سوی فاطمه(سلام الله علیها)

روايات متعددى كه در منابع‏ اهل سنّت درباره تولّد بانوى اسلام فاطمه‏ زهرا(عليها السلام) آمده گواه بر اين معناست كه: پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در شب معراج وارد بهشت شد و از ميوه درختان بهشتى تناول فرمود، و از همان ميوه، نطفه زهرا عليها السلام منعقد شد، و لذا پيامبر(صلى الله عليه وآله) او را بوسيد و مى‏گفت «از او بوى بهشت مى‏شنوم».

فاطمه(سلام الله علیها)، نام برگزیدۀ خداوند

از احاديث بر مى‏آيد كه نام گذارى فاطمه زهرا(عليها السلام) بوسيله حكيم على الاطلاق يعنى خداى عالم انجام گرفته است.

از سوى ديگر «فاطمه» از ماده «فطم» (بر وزن حتم) به معناى بازگرفتن كودك از شير مادر است، سپس به هر گونه بريدن و جدايى اطلاق شده است.

در حديثى از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) آمده است كه فرمود: «انَّما سَمَّاهَا فَاطِمَة لِانَّ اللهَ فَطَمَها وَ مُحِبِّيها عَنِ النّارِ؛ او را فاطمه(عليها السلام)  نام نهاده، زيرا خداوند او و دوستانش را از آتش دوزخ باز داشته است».

از اين تعبير استفاده مى‏شود كه نامگذارى بانوى اسلام به اين نام، از سوى خداوند صورت گرفته، و مفهومش اين است كه خدا وعده داده است‏ او و كسانى كه او را دوست دارند و در خط مكتب او باشند هرگز به دوزخ نروند.

طعام بهشتی برای فاطمه(سلام الله علیها)

در روايات اسلامى مى‏خوانيم كه خداوند مائده بهشتى بر بانوى اسلام فاطمه زهرا (عليها السلام) نازل كرد و پيامبر(صلى الله عليه وآله) و علي(عليه السلام) و جمعى از همسران پيامبر(صلى الله عليه وآله) و همسايگان از آن خوردند و پيامبر(صلى الله عليه وآله) آن را تشبيه به جريان مريم كرده فرمود: «الحَمْدُ للَّه‏ الذَّي جَعَلَكِ شَبِيهَةً بِسَيَّدَةِ نِساءِ بَني اسْرائِيلَ؛ شكر مى‏كنم خدايى را كه تو را شبيه مريم بانوى زنان بنى اسرائيل قرار داد».

برترین زن، حضرت فاطمه علیها سلام

در روايات فراوانى كه در منابع معروف اهل سنّت آمده تصريح شده است كه فاطمه زهرا (عليها السلام) افضل زنان جهان بود، اين سخنى است كه پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) بيان فرموده است.

شاهد اين سخن حديث زير است: «ارْبَعُ نِسْوَة سَيِّداتُ ساداتِ عالَمِهِنَّ: مَرْيَمُ بِنْتُ عِمْرانَ؛ وَ آسِيَةُ بِنْتُ مُزاحِم؛ وَ خَديجَةُ بِنْتُ خُوَيْلِد؛ وَ فاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّد، وَ افْضَلُهُنَّ فاطِمَةُ؛ چهار زن بانوى بانوان جهان خود بودند: مريم دختر عمران، آسيه دختر مزاحم و خديجه دختر خويلد، و فاطمه دختر محمّد(صلى الله عليه وآله) و از همه آن ها برتر فاطمه (عليها السلام) بود».

فاطمه، مظهر رضایت و غضب الهی

يكى از آثار رسيدن به مرحله قرب «فنا»، «تسليم مطلق» در برابر اراده اوست، آنچه او مى‏خواهد، بخواهد، و آنچه او مى‏پسندد، بپسندد.هم رضاى او رضاى خدا باشد، و هم رضاى خدا رضاى او.

از مقام های بلند فاطمه زهرا(عليها السلام) در معرفت پروردگار و مقام عصمت و اخلاص و ايمان اوست، او به جايى رسيده كه خشنودى و غضب او، خشنودى خدا و رسول الله(صلى الله عليه وآله) شده است، و اين ارزشى است والا كه هيچ چيز با آن برابرى نمى‏كند.

در كتاب ‏هاى معروفى از اهل سنّت آمده است كه پيغمبر(صلى الله عليه وآله) به فاطمه زهرا(عليها السلام) فرمود: «انَّ اللهَ يَغْضِبُ لِغَضَبِكَ وَ يَرْضى لِرِضاكِ‏؛ خداوند بخاطر خشم تو خشمگين مى‏شود، و به خاطر رضاى تو راضى».

عشق پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم به فاطمه سلام الله علیها از نگاه عایشه

در روايات اسلامى شدت علاقه پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به فاطمه زهرا(عليها السلام) منعكس است، در حديثى از زبان عايشه مى‏خوانيم كه مى‏گويد: «ما رَايْتُ احَداً اشْبَهَ كَلاماً وَ حَدِيثاً مِنْ فاطِمَةَ بِرَسُولِ اللهِ(ص) وَ كانَتْ اذا دَخَلَتْ عَلَيْهِ رَحَّبَ بِها، وَ قامَ الَيْها، فَاخَذَ بِيَدِها فَقَبَّلَها، وَ اجْلَسَها فِي مَجْلِسِهِ؛من هيچ كس را در سخن گفتن از فاطمه (عليها السلام)  شبيه‏ تر به رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نديدم، هنگامى كه وارد بر پدر مى‏شد به او خوش آمد مى‏گفت، و در برابر دخترش فاطمه(عليها السلام)  بر مى‏خاست، دست او را مى‏گرفت و مى‏بوسيد، و او را در جاى خود مى‏نشاند».

عفت فاطمه(سلام الله علیها)

مقام عفت او به آن حد بود كه در همان كتاب از اسماء بنت عميس داستان عجيبى به اين شرح نقل شده است: روزى فاطمه (عليها السلام) به من فرمود: من از كار مردم مدينه كه زنان خود را بعد از وفات به صورت ناخوشايندى براى دفن مى‏برند، و تنها پارچه ‏اى بر او مى‏افكنند كه حجم بدن از پشت آن نمايان است ناخرسندم.

اسماء گفت: من در سرزمين حبشه چيزى ديده ‏ام كه با آن جنازه مردگان را حمل مى‏كردند، سپس شاخه ‏هايى از درخت نخل را برداشت و به صورت تابوت مخصوصى درآورد كه پارچه ‏اى را روى چوب‏ هاى آن مى‏افكندند، و بدن را درون آن مى‏گذاردند، به گونه‏ اى كه بدن پيدا نبود.

هنگامى كه فاطمه بانوى بزرگ اسلام (عليها السلام) آن را مشاهده كرد فرمود: بسيار خوب و عالى است (و هنگامى كه من از دنيا رفتم مرا با آن برداريد) ... و در ذيل همين حديث آمده است: هنگامى كه فاطمه(عليها السلام) چشمش به آن افتاد تبسم فرمود، و اين تنها تبسم او بعد از وفات پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) بود!

اولین کسی که وارد بهشت می شود

در روايات معروف اهل سنّت اين افتخار از زبان پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) براى فاطمه(عليها السلام) ثبت شده است: ذهبى در «ميزان الاعتدال» آورده است كه پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: «اوَّلُ شَخْص يَدْخُلُ الْجَنَّةُ فاطِمَةُ (سلام الله علیها)؛ نخستين كسى كه وارد بهشت مى‏شود، فاطمه است!».

در حديث ديگرى از همان بزرگوار آمده است كه فرمود: «اوَّلُ شَخْص يَدْخُلُ الْجَنَّةَ فاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّد وَ مَثَلُها فِي هذِهِ الْامَّةِ مَثَلُ مَرْيَمَ فِي بَنِي اسْرائِيلَ؛نخستين كسى كه وارد بهشت مى‏شود فاطمه دختر محمد است، و او در ميان اين امت همچون مريم در ميان بنى‏اسرائيل است».

علم فاطمه(سلام الله علیها)

روايات مهمى در منابع معروف اسلامى وارد شده، كه از مقام ارجمند علمى اين بانوى بزرگ پرده بر مى‏دارد مانند حدیث زير:

 ابونعيم در حديث از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل مى‏كند كه روزى رو به يارانش كرد و فرمود: «مَا خَيْرُ لِلْنِساءِ؛ چه چيزى براى زنان از همه بهتر است؟» ياران ندانستند در جواب چه بگويند. على(عليه السلام) به سوى فاطمه (عليها السلام) آمد و اين مطلب را به اطلاع او رسانيد. بانوى اسلام گفت: چرا نگفتى: «خَيْرٌ لَهُنَّ انْ لا يَرَيْنَ الرِّجالَ وَ لَا يَرَوْنَهُنَّ؛ از همه بهتراين است كه نه آن ها مردان بيگانه را ببينند و نه مردان بيگانه آن ها را» (با آن ها جلسات خصوصى نداشته باشند).

على(عليه السلام) بازگشت و اين پاسخ را به پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) عرض كرد. پيامبر فرمود: «مَنْ عَلَّمَكَ هذا؛ چه كسى اين پاسخ را به تو آموخت؟». عرض كرد: فاطمه(عليها السلام). پیامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «انَّها بَضْعَةٌ مِنِّي‏؛ او پاره وجود من است».

اين حديث نشان مى‏دهد كه اميرمؤمنان(عليه السلام) با آن مقام عظيمى كه در علوم و دانش داشت كه دوست و دشمن همه به آن معترفند و باب مدينه علم پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) بود گاهى از محضر همسرش فاطمه(عليها السلام) استفاده علمى مى‏كرد.

سخن آخر: (چرا فضائل اهل بیت(ع) را کتمان کردند؟)

در خاتمه باید تأکید کرد تقريباً تمام فضايل و مناقب و مقاماتى كه در كتب شيعه درباره فاطمه زهرا(عليها السلام) نقل شده در كتب معروف اهل سنّت نيز آمده است، و اين راستى عجيب است، زيرا كمتر چيزى مى‏توان يافت كه در منابع معتبر شيعه باشد و در كتب آن ها نيامده باشد.

با همۀ این اوصاف از مسائلى كه انسان را سخت در تعجب فرو مى‏برد، اين‏كه مى‏دانيم بعد از پيامبر(صلى الله عليه وآله) طوفان عجيبى در جامعه اسلامى بر سر مسأله خلافت در گرفت، طوفانى كه نتيجه آن تغيير محور خلافت از خاندان پيامبر(صلى الله عليه وآله) به سوى افراد ديگرى بود، آن ها كه از سوى خدا به عنوان جانشينى پيامبر(صلى الله عليه وآله) معرفى شده بودند كنار زده شدند، و ديگران جاى آن ها را گرفتند.

منزوى شدن اهل‏بيت(عليهم السلام) سبب شد كه مقامات حاكم آنچه از فضايل و مناقب در شأن آن ها بود، و طبعاً شايستگى و اولويت آن ها را براى مسأله خلافت اثبات مى‏كرد، سانسور كنند؛ زيرا ذكر اين مناقب و فضايل براى همه سؤال‏انگيز بود كه اگر آن ها داراى چنين مقاماتى بوده ‏اند پس چرا ديگران پيشى گرفتند؟! چرا ما كسانى را كه خدا و پيامبرش مقدم داشته‏ اند، مقدم نداريم؟ آخر چرا مردم مسلمان از اين فيض بزرگ محروم بمانند؟ چرا ... و چرا؟ و لذا سانسور كردن اين فضايل جزئى از حركت سياسى آن ها بود.

منبع: زهرا (ع) برترين بانوى جهان

پرونده ویژه

مقام و جایگاه «مادر» در اسلام
از منظر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دام ظله)

گرچه در جهان امروز در باره مقام مادر سخن بسيار گفته مى شود و حتى روز بیستم جمادی الثانی مطابق با ولادت اسوه مادران عالم، حضرت فاطمه زهرا علیها السلام رابه نام «روز مادر» و تکریم از شخصیت والای این موجود مقدس اختصاص داده اند.

اما متاسفانه وضع تمدن ماشينى چنان است كه رابطه پدران و مادران را از فرزندان خيلى زود قطع مى كند آن چنان كه كمتر روابط عاطفى بعد از بزرگ شدن در ميان آنها ديده مى شود.

منظره دردناك آسايشگاه هاى بزرگسالان در جوامع بشری كه مركز پدران و مادران ناتوانى است كه از كار افتاده اند و از خانواده طرد شده اند شاهد بسيار گويايى براى اين حقيقت تلخ است.

مردان و زنانى كه بعد از يك عمر خدمت، و تحويل فرزندان متعدد به جامعه در ايامى كه نياز شديدى به عواطف فرزندان، و كمك هاى آنها دارند، به كلى رانده مى شوند، و در آنجا در انتظار مرگ روزشمارى مى كنند، و چشم به در دوخته اند كه آشنايى از در درآيد، انتظارى كه شايد در سال يك يا دو بار بيشتر تكرار نمى شود! به راستى تصور چنين حالتى زندگى را براى انسان از همان آغازش تلخ مى كند و اين است راه و رسم دنياى مادى و تمدن منهاى ايمان و مذهب.

این چالش جهانی در حالی است که در اسلام آیات و روايات شگفت انگيزى در اين زمينه وجود دارد كه اهميت فوق العاده مقام مادر را به مسلمانان توصيه مى كند، تا نه تنها در سخن، بلکه در عمل ، در اين باره بكوشند.

اگرچه عواطف انسانى و مسأله حق شناسى به تنهايى براى رعايت احترام در برابر والدين كافى است، ولى چون اسلام در مسائلى كه هم عقل در آن استقلال كامل دارد و هم عاطفه آن را به وضوح درمى يابد سكوت نمى كند، بلكه براى تأكيد در چنين موارد دستورهاى لازم را صادر مى كند، در مورد احترام والدين به ویژه قدرشناسی از مقام مادر آن قدر تأكيد كرده است كه در كمتر مسأله اى چنين ديده مى شود.

مادر؛ اساس خانواده و پناهگاه فرزندان

واژه«ام » (مادر) در لغت به معنى اصل و اساس هر چيزى است و اگر«مادر» را «ام» مى گويند به خاطر اين است كه اساس و اصل فرزندان و ريشه خانواده و پناهگاه فرزندان در حوادث و مشكلات مى باشد. و فرزندان در مشكلات به او پناه مى برند، و نزد او مى مانند.

مادر شدن و اجر ویژه آن در کلام رسول خداصلی الله علیه و آله

در حديثى مى خوانيم: ام سلمه خدمت پيامبر صلی الله علیه و آله رسيد و عرض كرد: همه افتخارات نصيب مردان شده، زنان بيچاره چه سهمى از اين افتخارات دارند: پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود:« بلى اذا حملت المرأة كانت بمنزلة الصائم القائم المجاهد بنفسه و ماله فى سبيل اللَّه فاذا وضعت كان لها من الاجر ما لا يدرى احد ما هو لعظمة، فاذا ارضعت كان لها بكل مصة كعدل عتق محرر من ولد اسماعيل، فاذا فرغت من رضاعه ضرب ملك كريم على جنبها و قال استانفى العمل فقد غفر لك!؛ آرى (زنان هم افتخارات فراوانى دارند) هنگامى كه زن باردار مى شود در تمام طول مدت حمل به منزله روزه دار و شب زنده دار و مجاهد در راه خدا با جان و مال است، و هنگامى كه وضع حمل مى كند آن قدر خدا به او پاداش مى دهد كه هيچكس حد آن را از عظمت نميداند، و هنگامى كه فرزندش را شير مى دهد در برابر هر مكيدنى از سوى كودك خداوند پاداش آزاد كردن برده اى از فرزندان اسماعيل را به او مى دهد، و هنگامى كه دوران شيرخوارگى كودك تمام شد يكى از فرشتگان بزرگوار خداوند بر پهلوى او مى زند و مى گويد: برنامه اعمال خود را از نو آغاز كن چرا كه خداوند همه گناهان تو را بخشيده! (گويى نامه عملت از نو آغاز مى شود)،،

شکر گزاری از پدر و مادر به مثابۀ شکر خداوند

در آيات قرآن اهميت زيادى به احترام و اكرام به پدر و مادر، داده شده است؛ خداوند در قرآن مجيد صريحاً دستور شكرگزارى نسبت به پدر و مادر را صادر كرده و آن را در كنار شكرگزارى از خودش قرار داده است، لذا مى فرمايد: «وَوَصَّيْنا الْانْسانُ بِوالِدَيْهِ.. انِ اشْكُرْ لى وَلِوالِدَيْكَ الَىَ الْمَصير؛ ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارش كرديم...كه براى من و براى پدر و مادرت شكرگزارى كن كه بازگشت همه شما به سوى من است».،

زحمت بی شائبه مادر مهربان

آن گاه زحمات فوق العاده مادر و لزوم حق شناسى در برابر مادر مورد تأکید قرار گرفته و آمده است: «حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً؛مادر، او را با اكراه و ناراحتى حمل مى كند، و با ناراحتى بر زمين مى گذارد، و دوران حمل و از شير باز گرفتنش سى ماه است»

اين مساله از نظر علمى ثابت شده، و تجربه نيز نشان داده كه مادران به هنگام باردارى هر روز رنج و ناراحتى تازه اى را متحمّل مى شوند.

 مادران در دوران باردارى گرفتار وهن و سستى مى شوند، چرا كه شيره جان و مغز استخوانشان را به پرورش جنين خود اختصاص مى دهند، و بهترین مواد حياتى وجود خود را تقديم او مى دارند.

لذا از نخستين روزهاى انعقاد نطفه، حالت مادر دگرگون مى شود، و ناراحتي ها پشت هم پدید مى آيد، حالتى كه به آن «ويار» می گویند و يكى از سخت ترين حالات مادر است.که به گفتۀ پزشكان بر اثر كمبودهايى است كه در جسم مادر به خاطر ايثار به فرزند رخ مى دهد.

 به همين دليل، مادران در دوران باردارى گرفتار كمبود انواع ويتامينها مى شوند كه اگر جبران نگردد ناراحتي هايى براى آنها به وجود مى آورد.

در ادامه هر قدر جنين رشد و نمو بيشتر مى كند مواد بيشترى از شيره جان مادر مى گيرد، و حتى روى استخوانهاى او و اعصابش اثر مى گذارد، گاه خواب و خوراك و استراحت و آرامش را از او مى گيرد، و در آخر دوران حمل راه رفتن و حتى نشست و برخاست براى او مشكل مى شود اما با صبر و حوصله تمام و به عشق فرزندى كه به زودى چشم به دنيا مى گشايد و بر روى مادر لبخند مى زند تمام اين ناملائمات را تحمل مى كند.

آری دوران وضع حمل، يكى از سخت ترين لحظات زندگى مادر است تا آنجا كه گاه مادر جان خود را بر سر فرزند مى نهد.

به هر حال پس از آنکه مادر بار سنگينش را بر زمين گذارد، دوران سخت ديگرى شروع مى شود، حتى نارسایی های جسمی مادر در دوران رضاع و شير دادن نيز ادامه مى يابد، چرا كه «شير، شيره جان مادر است».

هم چنین دوران مراقبت دائم و شبانه روزى از فرزند، دورانى است كه مادر بايد به تمام نيازهاى كودكى پاسخ گويد؛ کودکی که هيچگونه قدرت بر بيان نيازهاى خود ندارد، اگر دردى دارد نمى تواند محل درد را تعيين كند، و اگر ناراحتى از گرسنگى و تشنگى و گرما و سرما دارد قادر به بيان آن نيست، جز اينكه ناله سر دهد و اشك ريزد، و مادر بايد با كنجكاوى و صبر و حوصله تمام يك يك اين نيازها را تشخيص دهد و برآورده كند.

بيماري هاى مختلفى كه در اين دوران دامان نوزاد را مى گيرد و مادر بايد با شكيبايى فوق العاده به مقابله با آنها برخيزد مشكل ديگرى است. نظافت فرزند در اين دوران مشكلى است طاقت فرسا، و تامين غذاى او كه از شيره جان مادر گرفته مى شود ايثارى است بزرگ.

آری «مادر» در طول حدأقل سى ماه بزرگترين ايثار و فداكارى را هم از نظر روحى و عاطفى، و هم از نظر جسمى، و هم از جهت خدمات در مورد فرزندش انجام مى دهد.

 جالب اينكه خداوند در آغاز آیۀ شریفه قرآن، توصيه در باره هر دو مى كند ولى به هنگام بيان زحمات و خدمات، روى زحمات مادر تکیه می کند و تنها از ناراحتي هاى مادر سخن به ميان آورده و سخنى از پدر در ميان نيست که البته نه به خاطر عدم اهميت آن است، چرا كه پدر نيز در بسيارى از اين مشكلات شريك مادر است، ولى چون مادر سهم بيشترى دارد بيشتر روى او تكيه شده است تا انسان متوجه ايثارگري های مادر و حق عظيم او گردد.

بی شک اين شكرگزارى ها افزون بر اين كه باعث پرورش روح انسان مى شود، آحاد جامعه را به اکرام و احترام بيشتر به مادر تشويق مى كند و اگر مى بينيم در دنياى امروز طى مراسمى از مقام مادر قدردانى مى كنند براى همان آثار مثبتى است كه اين كار در ارتقای قدرشناسی عمومی مردم از مقام مادر و پيشرفت جامعه دارد.

حضرت عیسی علیه السلام و قدرشناسی از مادر

گرچه حضرت مسيح علیه السلام که به فرمان نافذ پروردگار از مادر بدون پدر تولد يافت ولی همین اندازه که در آيه شریفۀ قرآن کریم از زبان او مى خوانيم«و برا بوالدتي ؛، مرا نيكوكار و قدردان و خيرخواه، نسبت به مادرم قرار داده است» كه در مقام بر شمردن افتخارات خود نيكوكارى نسبت به مادر را ذكر مى كند و دليل روشنى بر اهميت مقام مادر و قدرشناسی آن حضرت است. چرا که قدرشناسی از حقوق مادر، انسان را به مقام قرب الهى می رساند، و مشمول الطاف خاص خداوند قرار می دهد .

اولویت در احسان به مادر نسبت به پدر در کلام پیامبر صلی الله علیه و آله

اسلام برترين احترام را براى پدر و مادر قائل است، به نحوی که كه حتى در صورت مشرك بودن، و دعوت به شرك كردن كه منفورترين كارها در نظر اسلام است باز حفظ احترام آنها را در عين عدم پذيرش دعوت آنها به شرك واجب مى شمرد.

در قرآن نیز ذكر نيكى به پدر و مادر، بلافاصله بعد از مبارزه با شرك، و قبل از دستورهاى مهمى همانند تحريم قتل نفس، و اجراى اصول عدالت، دليل بر اهميت فوق العاده حق پدر و مادر در دستورهاى اسلامى است.

اهمیت نیکی به پدر و مادر وقتى روشن تر مى شود كه توجه كنيم به جاى «تحريم آزار پدر و مادر» ، موضوع احسان و نيكى كردن« وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً؛ نسبت به آنها نيكى كنيد»، ذكر شده است، يعنى نه تنها ايجاد ناراحتى براى آنها حرام است بلكه علاوه بر آن، احسان و نيكى در مورد آنان نيز لازم و ضرورى است.

لذا حق پدر و مادر از مسائلى است كه در قرآن مجيد زياد روى آن تكيه شده و كمتر موضوعى است كه اين قدر مورد تاكيد واقع شده باشد، و در پنج مورد از قرآن، بعد از توحيد قرار گرفته است از اين تعبيرهاى مكرر استفاده مى شود كه ميان اين دو ارتباط و پيوندى است و در حقيقت چنين است چون بزرگترين نعمت، نعمت هستى و حيات است كه در درجه اول از ناحيه خدا است، و در مراحل بعد به پدر و مادر ارتباط دارد، زيرا كه فرزند، بخشى از وجود پدر و مادر است، بنا بر اين ترك حقوق پدر و مادر، هم دوش شرك به خدا است.

اما در این میان، رعایت حق مادر از اولویت بیش تری برخوردار است به نحوی که رسول اکرم صلی الله علیه و آله در کلامی گهربار، فرزندان را به اولویت نیکوکاری درباره مادر توصیه فرمودهاند؛ در حديثى از امام صادق علیه السلام مى خوانيم: مردى نزد پيامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض كرد: «يا رسول اللَّه من ابر؟ قال امك، قال ثم من؟ قال امك! قال ثم من قال امك! قال ثم من قال اباك!؛ اى پيامبر به چه كسى نيكويى كنم؟ فرمود: به مادرت، عرض كرد بعد از او به چه كسى؟ فرمود: به مادرت، بار سوم عرض كرد بعد از او به چه كسى؟ فرمود: به مادرت، در چهارمين بار كه اين سؤال را تكرار كرد، فرمود: به پدرت» ،

اولویت حق مادر

آری حق مادر حتی از حق پدر برتر است و به قدری گسترده و مهم است که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: هرگاه در نماز مستحب بودی و پدرت تو را فرا خواند، نمازت را قطع نکن؛ ولی اگر مادرت تو را فرا خواند نمازت را قطع و اجابتش کن.،

فزونی نیکی به مادر

و یا امام باقر علیه السلام که میفرماید: حضرت موسیبن عمران علیه السلام سه بار به خدا عرض کرد: پروردگارا! به من توصیهای کن! خدای سبحان در هر سه بار فرمود: تو را به خودم سفارش میکنم؛ آنگاه عرض کرد: پروردگارا! مرا سفارش کن! فرمود: تو را سفارش میکنم به مادرت. سپس عرض کرد: پروردگارا! مرا سفارش کن. فرمود: تو را به مادت سفارش میکنم. باز گفت: پروردگارا! مرا سفارش کن. فرمود: تو را به پدرت سفارش میکنم.،

حق مادر؛ دو برابر حق پدر

از این جهت است که اما باقر علیه السلام فرمود: حق مادر از نیکی، دو سوم و برای پدر یک سوم است.،

بی شک شرح درد و رنج هاى مادر در راه پرورش فرزند هم به خاطر اين است كه محسوس تر و ملموس تر است، و هم به خاطر اين كه زحمات مادر در مقايسه با پدر از اهميت بيشترى برخوردار است، و به همين دليل در روايات اسلامى تاكيد بيشترى در مورد مادر شده است.

چرا بهشت زیر پای مادران است؟

بدون شك اگر زحمات فراوانى را كه مادر از هنگام حمل تا وضع حمل و دوران شيرخوارى و تا زمان بزرگ شدن او تحمل مى كند، رنج ها و تعب ها و بيداري ها و بيماري ها و پرستاري ها را كه او با آغوش باز در راه فرزند خود پذيرا مى گردد در نظر بگيريم، خواهيم ديد كه هر قدر انسان در اين راه بكوشد باز هم در برابر حقوق مادر بدهكار است.

در حديث ديگرى كه در بسيارى از كتب آمده است پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«الجنة تحت اقدام الامهات؛ بهشت زير پاى مادران است»، لذا تنها از طريق خضوع و همچون خاك راه بودن در برابر آنها مى توان به بهشت برين راه يافت.

جهاد یا ماندن در کنار مادر؟!

با اينكه جهاد يكى از مهم ترين برنامه هاى اسلامى است، اما تا جنبه وجوب عينى پيدا نكند، يعنى داوطلب به قدر كافى باشد، در خدمت پدر و مادر بودن از آن مهم تر است و اگر موجب ناراحتى آنها شود شركت در جهاد جايز نيست.،

در حديثى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم كه مردى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد: من جوانى بانشاط و ورزيده ام و جهاد را دوست دارم، ولى مادرى دارم كه از شركت من در جهاد غمناك مى شود. حضرت فرمود: «ارجع فكن مع والدتك فوالذي بعثني بالحق لانسها بك ليلة خير من جهاد في سبيل الله ؛ برگرد و با مادر خويش باش، قسم به خدايى كه مرا به حق مبعوث ساخته است، اگر يك شب مادر با تو مأنوس باشد بهتر است از يك سال جهاد در راه خدا». و یا در تعبیر دیگری از پيامبر صلی الله علیه و آله می خوانیم:« أ لك والدة قال نعم قال ل فان الجنة تحت قدمها؛ آيا مادرى دارى عرض كرد آرى، فرمود: در خدمت مادر باش كه بهشت زير پاى مادران است»،

بی شک در مورد ساير واجبات كفايى و نيز مستحبات، مسأله چنان است كه در مورد جهاد گفته شد.

آیا می توان حق مادر را ادا کرد؟

در حديثى به اين مضمون از پيامبر صلی الله علیه و آله آمده است؛ كه مردى مشغول طواف بود و مادر پير و ناتوان خود را بر دوش گرفته و طواف مى داد، پيامبر صلی الله علیه و آله را در همان حال مشاهده كرد عرض كرد : هل اديت حقها ؛آيا حق مادرم را با اين كار انجام دادم، پيامبر در جواب فرمود: لا و لا بزفرة واحدة؛ نه حتى جبران يكى از ناله هاى او را به هنگام وضع حمل نکردی!

سخن آخر:( تجلیل از مقام مادر؛ نشانۀ مسلمان واقعی)

اصولا دين مجموعه اى است از آداب است؛ ادب در برابر خدا، ادب در مقابل پيامبر صلى الله عليه و اله و پيشوايان معصوم عليهم السلام، ادب در مقابل استاد و معلم، و پدر و مادر، و عالم و دانشمند.

در این بین پدر و مادر به سال هايى از عمر مى رسند كه نگهدارى و تحملشان مشكل مى شود، اينجا است كه بايد فرزندان، امتحان خود را در زمينه حق شناسى و اطاعت فرمان خدا بدهند، و از پدران و مادران به بهترين وجه نگاهدارى كنند.

لذا هر كس شايسته نام انسان و مسلمان واقعی است بايد در برابر پدر و مادر حق شناس باشد، و احترام و تكريم و نيكى به آنها را در تمام عمر فراموش نكند، هر چند با اين اعمال هرگز نمى تواند دين خود را به آنها ادا كند.

البته مساله نيكى به پدر و مادر از اصول انسانى است كه حتى كسانى كه پايبند به دين و مذهبى نيستند نيز طبق الهام فطرت به آن جذب مى شوند، بنا بر اين آنها كه پشت پا به اين وظيفه بزرگ مى زنند، نه تنها مسلمان واقعى نيستند كه نام انسان براى آنها شايسته نيست.

معرفی کتاب

سیری در کتاب
«آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی به روایت اسناد ساواک»

از آغاز جریان مبارزه با استبداد و استعمار، همواره حوزه های علمیه و مراجع معظم تقلید و علماء و مدرسین این نهاد مقدس دین، در صف مقدم این حرکت قرار داشته و با عطف توجه به شرایط زمانی و مکانی و متناسب با موقعیتی که در آن واقع بوده اند، در این مسیر گام برداشته اند.

آیت الله العظمی مکارم شیرازی(مدظله العالی) یکی از ستاره های درخشان این آسمان است که از دوران جوانی با نبوغ و استعدادی سرشار، در طریق مبارزه وارد شد و به روشنگری مردم به ویژه نسل جوان پرداخت.

اولین سند فعالیت های سیاسی ایشان، به دو ماه پایانی عمر دولت دکتر محمد مصدق و نه سال پیش از نهضت امام خمینی(ره) یعنی آنگاه که طلبه ای ۲۷ ساله بودند، باز می گردد.

با آغاز نهضت، و مخالفت امام با تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی در سال ۱۳۴۱ش، شور و هیجان فراوانی در مسیر مبارزه ایجاد شد که آیت الله العظمی مکارم شیرازی خود، در شمار یکی از شورآفرینان این حرکت بودند.

برپایی جلسات سخنرانی با طعم مسائل اعتقادی و رنگ و بوی سیاسی در شهرهای مختلف ایران، ایشان را به عنوان یکی از شخصیت های تأثیرگذار در حرکت فرهنگی انقلاب اسلامی معرفی نمود و به دلیل همین اقدامات، دستگیری ها و مزاحمت های نیروهای امنیتی و در نهایت، تبعید ایشان در ماه های پایانی عمر رژیم شاهنشاهی، زینت بخش پرونده مبارزاتی معظم له گردید.

اینگونه است که مرکز بررسی اسناد تاریخی که وارث انبوهی از اسناد پنهان سازمان اطلاعات و امنیت رژیم پهلوی است، بر خود فرض دانست تا با انتشار کتاب «آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی به روایت اسناد ساواک (خرداد ١٣٣٢ - اسفند ١٣٥١) اسناد مبارزات و فعالیت های شبانه روزی عالمی وارسته را با وجود موانع و محدودیت های فراوانی که بر سر راه ایشان پدید می آوردند در معرض عموم علاقمندان به مطالعه در تاریخ انقلاب اسلامی قرار دهد و امکان دسترسی دانشنامه نویسان و رجال پژوهان و محققان و پژوهشگران ارجمند عرصه تاریخ را به این گنجینه ارزشمند فراهم و تسهیل نماید.

معرفی اجمالی اثر

کتاب «آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی به روایت اسناد ساواک (خرداد ١٣٣٢ - اسفند ١٣٥١) مروری است بر زندگینامه، مبارزات و فعالیت های معظم له تا پیروزی انقلاب اسلامی بر مبنای اسناد گردآوری شده در دو مجلد، جلد اول آن گستره زمانی خرداد ١٣٣٢ تا ١٣٥١ را در برداشته و در جلد دوم اسناد فروردین ١٣٥٢ تا دی ماه ١٣٥٧ ارائه شده است.

اسناد ارائه شده در کتاب گستره ای به وسعت جغرافیای ایران دارد و به فعالیتهای آیتالله العظمی مکارم شیرازی در شهرهای شیراز، آبادان، خرمشهر، تهران، تبریز،اصفهان ... میپردازد، و به خوبی پشتکار این عالم ربانی در جریان نهضت امام خمینی رحمه الله علیه را نشان می دهد. هم چنین چگونگی سازماندهی فرهنگی عالمی اندیشمند و نوآور را در عرصه های مختلف تبلیغ، تألیف و تدریس به تصویر می کشد. و خواننده را در جریان مبارزات یکی از فعالترین چهره های روحانی کشور قرار میدهد.

ساختار اصلی کتاب

عناوین اصلی کتاب اول عبارت است از:

١. سخن ناشر ٢. زندگینامه ٣. تحصیلات ٤. مبارزات سیاسی ٥. آیت الله مکارم شیرازی در شیراز ٦. آیت الله مکارم شیرازی در آبادان و خرمشهر ٧. آیت الله مکارم شیرازی در تهران ٨. آیت الله مکارم شیرازی در کرمان ٩. آیت الله مکارم شیرازی در خرم آباد ١٠. آیت الله مکارم شیرازی در سبزوار ١١. آیت الله مکارم شیرازی در بهشهر ١٢. مجله درس هایی از مکتب اسلام ١٣. مجمع علمی نجات نسل جوان ١٤. آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله شریعتمداری ١٥. اسناد ١٦. فهرست اعلام ١٧. ضمائم ١٨. تصاویر

عناوین اصلی کتاب دوم عبارت است از:

١. آیتالله مکارم شیرازی در مسجد ارک تهران ٢. آیتالله العظمی مکارم شیرازی در حسینیه بنی فاطمه (س) ٣. آیتالله العظمی مکارم شیرازی در مسجد امام حسین علیه السلام ٤. آیتالله العظمی مکارم شیرازی در مسجد حضرت امیر علیه السلام ٥. آیتالله العظمی مکارم شیرازی در شهرستان دماوند ٦. ادامه حضور آیتالله العظمی مکارم شیرازی در آبادان ٧. ادامه حضور آیتالله العظمی مکارم شیرازی در شیراز ٨. مجمع علمی نجات نسل جوان ٩. آیتالله مکارم در دوران اوج گیری انقلاب اسلامی ١٠. پیروزی انقلاب اسلامی ١١. تألیفات و خدمات ارزنده ١٢. اسناد ١٣. فهرست اعلام ١٤. ضمائم ١٥. تصاویر

برشی از کتاب:

(شرحی از زندگی معظم له توسط ساواک در سال ١٣٤٧)

موضوع:شرح حال مکارم

ناصر مکارم شیرازی در ٢٢ شعبان ١٣٤٧ قمری برابر بهمن ماه ١٣٠٧ شمسی در شهر شیراز از میان خانواده ای متصف به فضایل و مکارم اخلاقی دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را در دبستان (زینت) به پایان برد، از آن پس در دبیرستان (شاهپور) همان شهر تحصیلات متوسطه را به اتمام رسانید و در دوران تحصیل همواره در ردیف شاگردان ممتاز قرار داشت و با این که استعداد زیادی در تحصیل از خود نشان داد به جای آن که راه دانشگاه را پیش گیرد علاقه و توجهش به علوم اسلامی معطوف گردید.

آقای مکارم در آغاز در یکی از مدارس دینی شیراز (مدرسه آقا باباخان) به تحصیل مقدمات علوم اسلامی پرداخت و صرف و نحو و منطق و معانی و بیان و بدیع را نزد اساتید آن سامان به پایان رسانید و آنگاه توجه خود را به فقه و اصول معطوف داشت و سطوح را در زادگاه خود به انجام برد.

آقای مکارم برای ادامه تحصیلات در رشته علوم اسلامی در اواخر بهمن ماه ١٣٢٤ شمسی به قم آمد و در حوزه علمیه این شهر به کسب دانش پرداخت و مدت پنج سال از محضر اساتید و مدرسین بزرگ بهره ها اندوخت و مورد توجه قرار گرفت. در سال ١٣٢٨ شمسی به قصد تحصیل و تکمیل معلومات به نجف اشرف عزیمت کرد و در مجلس درس آیتاله حکیم و آیتاله خویی شرکت جست و تقریرات آن دو را نوشت و به دریافت اجازه اجتهاد نائل گشت. در سال ١٣٣٠ به عزم اقامت در حوزه علمیه قم، نجف را ترک گفت و از محضر آیتاله بروجردی استفاده کرد و رشته علوم عقلی را نزد علامه سیدمحمدحسین طباطبایی فراگرفت آنگاه به تدریس سطوح عالیه پرداخت و اکنون از مدرسین (دارالتبلیغ) به شمار میرود.

آقای مکارم در سال ١٣٣٠ کتابی به نام (جلوه حق) پیرامون اصول صوفیگری انتشار داد و از طرف آیتاله بروجردی مورد تشویق قرار گرفت و در سال ١٣٣٢ کتاب دیگری از او به چاپ رسید به نام (فیلسوف نماها) که با استقبال زیادی روبرو گردید و موضوع کتاب رد بر نظریات مادیگری و فلسفه ماتریالیسم است و تاکنون شش بار به چاپ رسیده و در سال ١٣٣٣به عنوان بهترین کتاب سال شناخته شد و بزرگترین جایزه از طرف بنیاد پهلوی به آن تعلق گرفت.

آقای مکارم در سال ١٣٣٦ با همکاری جمعی از فضلای حوزه علمیه قم به انتشار مجله مکتب اسلام همت گماشت که مورد استقبال بیسابقه عموم واقع شد و در میان مجلات اسلامی جایی باز کرد و امروز از لحاظ تیراژ در درجه اول قرار دارد و هر ماه تعداد ٣٦٠٠٠ شماره از آن چاپ میشود.

از فعالیت های اجتماعی دیگر آقای مکارم تأسیس و تشکیل (مجمع علمی نجات نسل جوان) است که طلاب و دانشجویان را به سوی خود جلب کرد و با تشکیل جلساتی ایرادات و اشکالات آنان را پاسخ میگفت و هم اکنون جمعی از نویسندگان حوزه پرورش یافتهی او هستند.

آقای مکارم تألیفات دیگری نیز دارد که بدین شرح است . ١ . آفریدگار (جهان) ٢ . چگونه خدا را بشناسیم ٣ . رهبران بزرگ و مسئولیت های بزرگتر ٤ . داروینیسم و یا آخرین فرضیه تکامل ٥ . نبوت خاصه پیامبر اسلام ٦ . قواعد فقهیه ٧ . ترجمه جلد اول تفسیر (المیزان) ٨ . بحثی درباره ماتریالیسم و کمونیسم ٩ . ترجمه کتاب اصل الشیعه و اصولها.

آقای مکارم نویسنده ای معروف و گوینده ای توانا و شاعری خوش ذوق است. آثار قلمی او علاقمندان زیادی دارد و بیان او در منبر رسا و جذاب است و اشعارش دارای لطف خاصی میباشد.

آقای مکارم جوانی متواضع و فروتن و خوش برخورد است و علاقه دارد طلاب با زمان پیش بروند و دانش خود را با مقتضیات عصر منطبق سازند. از تظاهر به قدس و ریاکاری ابراز انزجار میکند. مسائل اجتماعی را با روشن بینی مینگرد. در میان دوستانش به یکدندگی شناخته شده و معتقدند که مکارم در کارهای اجتماعی همواره میکوشد جنبه رهبری داشته باشد و شخصیت خود را در میان دیگران حفظ کند.[١]

از حجم اسناد ساواک درباره خودم تعجب کردم

معظم له در مراسم رونمایی از دو جلد کتاب درباره فعالیت ها و مبارزات انقلابی خود به روایت اسناد ساواک، گفت: وقتی این کتاب ها را به من نشان دادند، از حجم این اسناد متعجب شدم و البته خاطرات فراوانی نیز برای بنده زنده شد.

ایشان تصریح کرد: این اسناد نشان از تقید ساواک به تعقیب افرادی مانند بنده داشته است.

مرجع عالیقدر جهان تشیع یادآور شد: انتشار این اسناد میتواند در درک بسیاری از مسائل و شرایط پیش از انقلاب کمک کند و لازم است برای فهم تاریخ گویای انقلاب این اسناد را مطالعه کرد.

 معظم له با تقدیر از وزارت اطلاعات برای انتشار این اسناد اضافه کرد: رونمایی از این دو جلد کتاب که مجموعه ای از اسناد ساواک است، کار خوبی است که باید از زحمت های فراوان انجام شده برای آن باید تقدیر کرد.

لازم به ذکر است اين اثر نفیس، نخستین بار در سال ١٣٩٦ هجری شمسی در دو جلد مجموعاً در ١٦٨٨ صفحه در قطع وزیری، به همت انتشارات مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات به زیور طبع آراسته شده است.

[١] آیتالله العظمی ناصر مکارم شیرازی به روایت اسناد ساواک، جلد اول، صفحه ٣٣٠ و ٣٣١، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال ١٣٩٦.

معارف اسلامی

نقش متکلمان شیعه در کلام سیاسی با محوریت «ولایت فقیه»

چکیده :

کلام سیاسی یکی از شاخههای معرفتی کلام اسلامی است که درباره نقش موضوعات اعتقادی در زندگی سیاسی بحث میکند. برجستهشدن این معرفت، از آغاز بر محور بحران خلافت و امامت بعد از رسول الله(ص) در جامعه اسلامی بود. تمرکز کلام سیاسی بهصورت سنتی در مکتب اهلالبیت(ع) بر تبیین جایگاه و مشروعیت الهی امامان دوازدهگانه(ع) بود و در عصر غیبت امام زمان(عج) پیرامون «نیابت» و جانشینی از آن حضرت بحث میکند. در مسئله ولایت فقیه این پرسش مطرح است که آیا خداوند در مورد حکومت در عصر غیبت دستور خاصی داده و تکلیفی معین کرده است یا خیر؟ اگر از نظر کلامی ثابت شود که خداوند فقیه عادل را در این دوران بر امت ولایت داده داده است، از این مطلب دو نتیجه فقهی بهدست میآید؛ نخست آنکه بر فقیه واجد شرایط واجب است که وظیفه خود را انجام دهد و از مسئولیت شانه خالی نکند. دوم اینکه بر مردم واجب است از فقیه واجد شرایط که ولی جامعه است اطاعت نمایند و سرپیچی از فرمان او معصیت است... .

نقش متکلمان شیعه در کلام سیاسی با محوریت «ولایتفقیه»

الف) رهیافت کلام سیاسی به ولایتفقیه

١. هویت معرفتی کلام سیاسی

دانش کلام سیاسی، یکی از زیرشاخههای معرفتی کلام اسلامی است که پیرامون اراده، فعل و جعل الهی درباره حیات سیاسی بحث میکند. این دانش به همه ابعاد دینی و الهی زندگی سیاسی انسانها توجه دارد، اما شرایط سیاسی پدید آمده در مورد جانشینی رسولالله(صلی الله علیه واله وسلم) موضوع محوری این دانش را بر بحران خلافت و امامت در جامعه اسلامی متمرکز نمود. بهگونهای که در مکتب اهلالبیت(علیهم السلام) کلام سیاسی بر تبیین جایگاه و مشروعیت الهی امامان دوازدهگانه، تمرکز یافت و در عصر غیبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم بر موضوع «نیابت» و جانشینی از آن حضرت اهتمام ورزید.

در دوران حضور ائمه(علیهم السلام) منازعات سیاسی بر سر اینکه چه کسی باید رهبری جامعه اسلامی را برعهده بگیرد، سبب تشدید اختلافات شد. در سایه اختلافنظرها، مکاتب اعتقادی و نحلههای سیاسی شکلگرفت. بخش بزرگی از مسلمین با مشاهده شرایط پیشآمده، رویه جاری انتخاب چهار خلیفه نخست را بهعنوان هنجار مقبول پذیرفتند و آن را به مسئله فرعی فقهی مبدل ساختند، اما شیعه با نگاه اصولی فراتر از شیوه انتخاب و افراد منتخب، بر این باور بود که رهبری سیاسی امت، امری الهی است و مشروعیت آن نمیتواند صرفاً بر پایه بیعت و مقبولیت مردمی و با اتکاء بر خِرد انسانی حاصل گردد. استمرار مجادلات کلامی در جامعه اسلامی، در قرن چهارم و با ظهور پدیده غیبت امام دوازدهم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، کلام سیاسی شیعه را وارد مرحله جدیدی کرد.

در شرایط جدید، عالمان شیعی، بنمایههای اعتقادی و معرفتی خویش را در قبال گفتمانهای رقیب برجسته ساختند. آنها در حمایت از دین و آموزههای مکتب اهلالبیت(علیهم السلام) با منطق اثباتى به استنباط، تبیین دین و دفاع عقلی و نقلی به دفاع از آموزههای دینی اهتمام ورزیدند. روشهای تبیینی و دفاعی آنها در قالب دانش اعتقادات بازسازی شد و با عنوان «علم کلام»، «علمالتوحید»، «علمالذات والصفات»، «علم اصولالدین»، «علمالعقاید»، «الفقهالاکبر» مشهور گردید. بههمینسبب کلام را علمى میدانند که درباره اصول دین اسلام بحث مى‏کند و بر حقانیت آنها استدلال میکند و از آنها دفاع مى ‏نماید.

مکتب کلامی شیعه بهدلیل جایگاه گفتمانی خود از ابتدا، صبغه سیاسی خود را در رقابت با مکاتب دیگر که نوعاً با قدرت سیاسی حاکم همراه بودند، حفظ کرد و موضوع امامت و رهبری سیاسی جامعه اسلامی برای آنها همواره مقولهای واقعی، هویتی و انضمامی، بر ذهن و رفتار سیاسی متکلمان شیعی حاکم بود. بههمیندلیل، کلام سیاسی شیعه، حوزه مطالعاتی مستقلی نبود، بلکه همه کلام شیعه، سیاسی بود. اگرچه در دوره اخیر، بهدلایل گسترش موضوعات بینارشتهای در حوزه سیاست، رویکرد مستقلسازی «کلام سیاسی» مطرح شد تا آراء و اندیشههای اعتقادی مسلمانان در باب سیاست و زندگی اجتماعی بهصورت تخصصی، بازسازی شود. خصلت بینارشتهای کلام سیاسی، آن را در هر دو حوزه «علم کلام» و «علم سیاست» مطرح ساخته است.

براساس هر دو رویکرد، نقش ربوبی «خداوند و وحی و آموزههای وحیانی و باورهای ایمانی» در هدایت، تربیت، تدبیر و رهبری در مناسبات اجتماعی، موردنظر است. بنابراین اگر موضوع سیاست «قدرت» بهمعنای عام است، موضوع کلام سیاسی «قدرت مقید به نقش الهی» است. در دانش سیاست، مهمترین ویژگی قدرت سیاسی، برخورداری از توانايی تأثیرگذاری بر رفتار ديگران است. حقیقت آن است که مهمترین عنصر تأثیرگذاری و برترین سازوکار اعمال قدرت در پدیده «دولت»، «حکومت» و «نظم سیاسی» قابل تحقق است. بههمینسبب در همه رویکردها و مکاتب سیاسی، ارائه الگوی «دولت» در اولویت قرار گرفته است و همین تصور به وجود آمده است که موضوع سیاست «دولت یا حکومت» است.

در کلام سیاسی هم همین انتظار وجود دارد که بدانیم در ربوبیت الهی برای اداره زندگی سیاسی بشر چه نوع نظم سیاسی، دولت، حکومت و قدرتی، طراحی و مشروع شده است. اهتمام شیعه به مسئله امامت و رهبرى جامعه اسلامى و اتخاذ آن بهعنوان یک اصل اعتقادى، صبغه سیاسی دانش کلام را برجسته ساخته است. متکلمان براساس مبانی عقلی و نقلی خود، معتقد به انتقال رهبری سیاسی از امام معصوم(علیهم السلام) به «فقیه جامعالشرایط» بودند. نکته مهم در کلام سیاسی شیعه این است که دانش، صنفی و انحصاری نشد و به یک گروه به نام «متکلمان» بریده از فلسفه و فقه، اختصاص نیافت. بههمیندلیل است که در بررسی موضوع این مقاله متکلمان شیعی را در سه عرصه معرفتی و جستوجو نمودیم و به دیدگاه هر سهگروه به مقوله ولایتفقیه، استناد خواهیم کرد.

متکلمان عقلگرا که شهرت آنها در خانواده فیلسوفان است، با نگاه عقلی به تبیین و دفاع از عقاید برخاستهاند. هویت علمی آنها بیشتر با دانش عقلی آنها شناخته میشود. همانند حکیم خواجه نصیرالدین طوسی صاحب کتاب کلامی تجریدالاعتقاد که بهتعبیر استاد شهید مطهری کلام بعد از خواجه به کلی تغییر کرد و بیشتر رنگ فلسفی به خود گرفت و تا حد زیادی کلام از سبک حکمت جدلی به سبک حکمت برهانی نزدیک شد.(٢) ایشان تصریح دارند به اینکه «کلام بعد از خواجه بیش از نود درصد رنگ فلسفی بهخودگرفت و پس از تجرید همه متکلمین اعم از اشعری و معتزلی از همان راهی رفتند که این فیلسوف و متکلم بزرگ شیعی رفت.(٣) همچنین فیلسوفانی چون، بوعلی سینا، فارابی، میرداماد و صدرالمتألهین شیرازی دارای رویکرد کلامی بودهاند.

متکلمان نقلگرا که شهرت آنها بهواسطه فقیهبودنشان است، اما رویکرد کلامی برجستهای دارند. همانند؛ علامه حلی صاحب کتاب کشفالمراد فی شرح تجریدالاعتقاد و محقق کرکی صاحب رساله کلامی نفحاتاللاهوت(٤) که آن را در ٩١٧ق در ایران نگاشته است. دسته سوم متکلمان اعتقادگرا که ضمن برخورداری از دانشهای دیگر شهرت اعتقادی آنها برجسته است. در حقیقت این دسته بهنوعی در دانش کلام تمحض و تمرکز دارند و از عالمان برجسته این دانش شناخته میشوند. همانند شیخ مفید صاحب کتاب الإفصاح فیالإمامة و سیدمرتضی، صاحب کتاب الشافی فیالامامة و کتابالامالی.

٢. رویکرد متکلمان اعتقادگرا به «ولایتفقیه»

نوع متکلمان اعتقادگرای آغاز عصر غیبت، در آثار خود، پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) را متولی دین و دنیای مردم، دانستهاند و بعد از وی امامت را از اصول مکتب تشیع تلقیکرده و جایگاه آن را با نص و انتصاب به نیابت از پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) دانستهاند.(٥) آنها امامت را ریاست عامه در دین و دنیا تعریف کردهاند: «الامام هو الانسان الذی له رئاسة عامة فی امور الدین و الدنیا نیابة عن النبی(صلی الله علیه واله وسلم)»،(٦) امامان معصوم(علیهم السلام) در دوره حضور خود، مرجعیت علمی و سیاسی جامعه را برعهده داشتهاند و در دوره غیبت صغرای امام دوازدهم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نائبان خاص با نصب خاصّ آن حضرت در قالب وکلای چهارگانه از طرف او با مردم در ارتباط بودند و در دوره غیبت کبری با ارشادات و اشاراتی که در روایات ائمه(علیهم السلام) وجود داشت و براساس نصوص دینی و ضرورت عقلی استمرار دین و هدایت، اعتقاد به جانشینی(٧) در چارچوب «نیابت عام» از طرف حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در میان متکلمان شیعه، مطرح بوده است.(٨)

با این وجود برخی فقیهان، به رغم اعتقاد کلامی فوق، بهدلیل تمرکز بر منابع نقلی و با ملاحظه نارساییهای موجود در روایات، دچار ابهاماتی درباب نیابت سیاسی بودهاند و پیوسته این سؤال در ذهن آنها وجود داشته که با عدمدسترسى به معصوم، مرجعیت سیاسی جامعه چه سرنوشتى پیدا مى‏کند؟ آیا رهبرى در عصر غیبت، تعطیلپذیر است و کلیه شئون و اختیارات آن در این دوران، متوقف میشود؟ یا شیعیان همانند دیگر مسلمانان باید در برابر هر دولتى که قدرت را بهدست گرفت، تسلیم بوده و همه اختیارات رهبرى را متعلق به آنها بدانند؟ یا اشخاص خاص عهده‏دار مسئولیت‏هاى اجتماعى شوند و بدون تعطیل و توقف به نیازهاى جامعه، رسیدگى کنند؟(٩)

فرضیه اوّل و دوم، یعنی تعطیلی حکومت و نظم سیاسی در میان متفکران و متکلمان شیعی، طرفدار معتنابهی ندارد و مشروعدانستن کلیه حکومت‏ها در عصر غیبت، هم هیچ قائلی ندارد.(١٠) بنابراین، عالمان شیعه ازیکسو بر ضرورت نظم سیاسی مشروع تأکید دارند و ازسوىدیگر، بر نامشروعبودن نظم سلطانی جائرانه و کنارهگیرى از حکام جور و عدمهمکارى با آنها، تصریح کرده‏اند. بیتردید، این دو نکته از مسلّمات مکتب سیاسی شیعه بهشمار مى‏آید و مورد توافق رویکردهای کلامی و فقهی است، اما در پاسخ به فرضیه سوم، نظم سیاسی نیابتی فقیهمحور، یگانهمبناى مورد تسالم در این زمینه است. در ادبیات فقهی به این نیابت با عباراتی که از سنخ گزارههای «کلام سیاسی» و بیانگر جنبه اعتقاد به «مشروعیت الهی» و حجیت آن است، تصریح شده است. همانند: «المأذون من جهة صاحبالامر»، (١١) «الولایة فى جمیع ما للنیابة فیه مدخل»، (١٢) «ان یتولّوا ما تولاّه السلطان»، (١٣)«من الیه الحکم بحق النیابة»، «من له الولایة على شئونالعامة»، (١٤) «المنصوب للمصالحالعامة»، (١٥) «انهم نواب الامام(علیه السلام)»، (١٦) «النائب عن ولىالامر(علیه السلام)»، (١٧) «الائمة قد فوّضوا النظر فیه الى فقهاء شیعتهم»، (١٨) «المنصوب من قبلالامام(علیه السلام)»، (١٩)«الولایة من قبلهم»،(٢٠) «المتصرّف بامرهم»،(٢١) «النیابة المجعولة»، (٢٢) عبارات فوق بیانگر آن است که در عصر غیبت، الگوی نیابت در قالب «ولایت فقهاء»، بهمثابه پیشفرض قطعی و الگوی مقبول در جامعه اسلامی، مورد توافق همه عالمان دینی بوده است. این گزارهها نشانگر آن است که فقیهان اصل اعتقاد به نیابت فقیه را بهمثابه موضوعی اعتقادی و کلامی، مسلم فرض کردهاند و سپس به تبیین وظایف و مسئولیتهای فقیه و تکالیف مردم در قبال آنها، اهتمام ورزیدهاند. این باور قطعی به نیابت فقیه تا آنجاست که متکلم و فقیه معاصر بر این باور است که حتی اگر هیچ روایت فقهیای هم در کار نباشد، بهلحاظ اعتقادی و عقلی «هرکس عقاید و احکام اسلام را حتی اجمالاً دریافته باشد، چون به ولایت فقیه برسد و آن را به تصور آورد، (همانند امامت) بیدرنگ تصدیق و آن را ضروری و بدیهی خواهد دانست.(٢٣)

نکته مهم آن است که رویکرد سیاسی متکلمانه در مکتب اهلالبیت(علیهم السلام) در انحصار دانش مستقلی نبوده است. همه متفکران شیعه به تناسب در دانشهای نقلی و عقلی به این رویکرد دینشناسانه اشاره دارند. فلسفه سیاسی که در آغاز عمدتاً در انحصار اندیشمندان شیعی بود، اعتقادات سیاسی در باب امامت و نیابت در عصر غیبت امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بهطور گسترده مطرح کرده است. موضوعاتی نظیر نقش دین و توحید در ساخت قدرت و جامعه و مدینه فاضله، رفتار مؤمنان، رسالت، امامت، مشروعیت حکومت نبوی و علوی، دولت جهانی مهدویت، این سنخ موضوعات علاوه بر منابع کلام سیاسی شیعه در منابع فلسفه سیاسی هم قابل دسترسی است.(٢٤) همانطور که «دانش فقه» مبتنی بر مبانی و مفروضات متکلمانه و حجیتهای برساخته اعتقادی است. از گذشتههای دور فقیهان بر این باور بودند که فقه، علم به احکام شرعی و فرعیای است که در بالادست آن علم به اصول عقاید اسلامی و ضروریات دین قرار دارد. بههمیندلیل این دو دانش را با عنوان «فقه اکبر» و «فقه اصغر» میشناختد.

البته متکلمان توانستند در محدوده دانش کلام، مرزهای اعتقادی و کلامی را جدا کنند و در آثار مستقل ارائه بدهند، اما فقیهان هیچگاه بینیاز از اشاره به حجیتهای اعتقادی و مبانی کلامی، نبودهاند. بنابراین بسیاری از مباحث کلامی سیاسی را در پشت احکام فقهی و دلالتهای التزامی مسائل فقه سیاسی، میتوان بهدست آورد. مقوله ولایتفقیه از موضوعاتی است که از سنخ اعتقادات کلامی است که مشروعیت و حجیت آن به فعل معصوم و فعل الله میرسد. پس بهدلیل محوریت و کارگزاری فقیه و وظایف گسترده اجرایی در حوزه تکلیف شرعی، تبیین آن، به دانش فقه واگذار شده است. در ادامه علاوه بر رویکردهای کلام سیاسی متکلمان اعتقادگرا به مسئله «ولایتفقیه» در رویکرد متکلمان عقلگرا بر اساس دانش «فلسفه سیاسی شیعه» و متکلمان نقلگرا در دانش «فقه سیاسی شیعه» به اختصار تبیین و ارائه مینمائیم.

٣. رویکرد متکلمان عقلگرا به ولایتفقیه

متکلمان شیعی عقلگرا در چارچوب فلسفه سیاسی خویش بر این باورند که دانش اعتقادات و کلام، متصدی اثبات آراء (اندیشهها) و افعال (رفتارها)یی است و دیدگاه‏هاى مخالف آرا و افعال فوق را نقد و ابطال مینماید.(٢٥) با همین رویکرد فیلسوفان متکلم به تبیین نظام سیاسی اسلام در قالب سه الگوی سیاسی؛ «نظم رئیس اول یا نظم سیاسی نبوی»، «نظم رئیس مماثل یا نظم سیاسی امامت»، «نظم سیاسی رئیس سنت یا ولایتفقیه» پرداختهاند.(٢٦) آنها از همین منظر، مقوله اعتقادی رهبرى «رئیس مماثل» یعنی امامت را تبیین کردهاند. و رویکرد نفسیت و مثلیت امام(علیه السلام) از پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) را در قالب شرايط و اوصاف و وظايف و كارويژههای سیاسی و خاستگاه دينى و مشروعيت الهى، بررسی کردهاند.(٢٧) نظم سياسى مطلوب متکلمان عقلگرا، هنگامى است كه رهبرى جامعه در دست رئيس اول يا رئيس مماثل باشد و در صورت فقدان آن دو، ضرورت ادامه حيات اجتماعى و حفظ آيين و شريعت رئيس اول اقتضاء میکند كه نظام سياسى بدون رهبرى رها نشود؛ و چون هر كسى هم نمیتواند اين مسئوليت را به عهده بگيرد؛ «رئيسالمدينةالفاضلة ليس يمكن أن يكون أى انسان اتفق»،(٢٨) بلكه شرايط لازم را بايد دارا باشد. برايناساس، آنها با جامعنگرى و واقعبينى مبتنی بر تفكر شيعى خود، رئيس سنت و ولایتفقیه را مطرح میکنند که «چنانچه بعد از ائمه ابرار(علیهم السلام) يعنى كسانى كه رهبران حقيقى هستند، جانشين مماثلى نباشد، همه سنتهای رئيس اول بدون كموكاست و تغييرى حفظ میشود و در اختيار رهبرى غير مماثل (فقیه) گذاشته میشود تا به آنها عمل كند و در امورى كه تكليف آن توسط رئيس اول مشخص نشده به اصول مقدّره رئيس اول مراجعه و از طريق آن احكام امور مستحدثه و غير مصرّحه، استنباط میشود. بههمیندلیل، رئيس سنت نيازمند به صناعت فقه است تا بتواند بهوسيله آن به استخراج و استنباط همه امور و احكام وضع نشده توسط واضع شريعت بپردازد و با توجه به اغراض او در ميان امتى كه شريعت براى آنها وضع شده است، اهتمام ورزد و كسى كه متولى «ریاست سنت» است، لزوماً باید فقيه باشد».(٢٩)

بنابراین، تعریف آنها از «ولایتفقیه»، «نوعى از رهبرى است كه در زمان فقدان رئيس اول و رئيس مماثل، رهبری جامعه را به عهده میگیرد و سيره و سنت و شريعت گذشته را تثبيت و تحكيم مینماید و براساس آن نيازهاى زمان خويش را استنباط و جامعه را بهسوى سعادت هدايت و ارشاد میکند».(٣٠) همه کارکردها و وظایفی که برای رئیس اول و مماثل بیان شده است، برای «ولایتفقیه» هم بهشرح زیر، بیان میشود:

- تعليم و تربيت اهل مدينه؛(٣١)

- ارشاد و هدايت مردم؛(٣٢)

- كنترل اخلاق و ترويج ارزشها در جامعه؛(٣٣)

- حفظ مصالح نظام؛(٣٤)

- تدوين، استنباط و تغيير قانون؛(٣٥)

- حفظ سلسله مراتب جامعه؛(٣٦)

- اصلاح شهروندان؛(٣٧)

- توزيع قدرت و تقسيم كار اجتماعى؛(٣٨)

- دفع شرور و آفات؛(٣٩)

- حفظ تنوع و تكثر در جامعه؛(٤٠)

- ايجاد امنيت در جامعه؛(٤١)

- به سعادترساندن جامعه و افراد؛(٤٢)

- برقراری قسط و عدل؛(٤٣)

- تعیین جنگ و صلح با دشمنان؛(٤٤)

- توجه به مسائل مالى و توليدى جامعه.(٤٥)

متکلمان عقلگرا این وظایف را در چارچوب شش شرط اساسی و شانزده ویژگی برای «ولیفقیه» مطرح کردهاند که در ادامه به آنها اشاره خواهد شد. گفتنی است شرایط ولی فقیه در ادامه شرایط پیامبر اسلام(صلی الله علیه واله وسلم) و ائمه طاهرین(علیهم السلام) بهعنوان رؤسای اول و مماثل مطرح شده است. برخورداری رئیس اول و مماثل از اوصافی مانند حکمت و عصمت و دریافت وحی، علاوه بر ضرورت عقلی، با پشتوانه اعتقادی همراه است. استمرار ریاست فاضله آنها در قالب «رئیس سنت» همین ضرورت عقلی و اعتقادی را در بردارد.

٤. شرایط ولایت فقیه در نزد متکلمان عقلگرا

یکم. شرط حكمت:

این شرط در رهبری «پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و امام معصوم(علیه السلام)»، ضرورى است، اما در مورد رئيس سنت (ولایت فقیه) بهدلیل عدمارتباط با عقل فعال و فيض وحيانى، ضرورت ندارد و او حكيم به اينمعنا نيست، اما میتواند از حكمت بهمعناى فلسفی يعنى كمال قوه ناطقه، بهرهمند باشد. با اینوجود این شرط برای ولایتفقیه، شرط ترجيحى است. او تصریح میکند که «واما التابعة لها التی رئاستها سنّية فليس تحتاج الى الفلسفة بالطبع»(٤٦) رياست تابعه رئيس اول كه رياستش بر اساس سنت است، بالطبع نيازى به فلسفه ندارد.(٤٧)

دوم. شرط فقاهت:

رئيس سنت بهدليل عدم ارتباط با وحى، جزء «واضعان نواميس» نيست و نمیتواند واضع شريعت باشد. او صرفاً استمراردهنده رسالت رئيس اول و رئيس مماثل است و موظف است شريعت و رياستى كه به او واگذار شده، بدون كموكاست و تغيير حفظ نمايد. «لايخالف ولايغير بل يبقى كل ما قدره المتقدم على حاله»،(٤٨) اما چون مقتضيات زمان و مكان و مصالح امت در هر عصرى متفاوت است، وظيفه رئيس سنت است كه از طريق اصول و قواعد كلى شريعت به استخراج و استنباط احكام و قوانين موردنياز جامعه بپردازد. «ينظر الى كل ما يحتاج الى تقدير مما لم يصرح به من تقدم فيستنبط ويستخرج عن الاشياء التی صرح الاول بتقديرها».(٤٩) فیلسوفان عقلگرا از منظر فلسفه سیاسی و کلام سیاسی معتقدند؛ فقیه حاکم باید واجد هشت شرط باشد.(٥٠)

ـ  شناخت شريعت: رئيس فقيه، براى حفاظت از شريعت و براى اينكه بتواند براساس آن اجتهاد نمايد، بايد تمام اقوال و اعمال واضع شريعت را بشناسد.

ـ شناخت مقتضيات زمان وضع شريعت: فقيه بايد موقعيت و شرايطى را كه واضع اوليه در آن قرارداشته و براساس آن شريعت را جعل نموده بشناسد.

ـ شناخت ناسخ و منسوخ در شريعت: فقيه براى اداره نظام سياسى، بايد آخرين حكم و نظر شارع را بداند تا براساس آن استنباط و اجتهاد نمايد. بنابراين آگاهى او بر ناسخ و منسوخ ضرورى است، تا بر مبناى ناسخ عمل كند و در دام منسوخ نيافتد.

ـ آشنايى با لغت و زبان رئيس اول: فهم متون و خطابات واضع شريعت و رئيس اول بدونآگاهى بر زبان محاورهای او مقدور نيست، لذا فقيه جامعالشرايط لازم است «عارفاً باللّغة الّتی بِها كانَت مخاطبة الرئيس الاول» بر ادبيات و محاورات او آشنا باشد.

ـ آشنايى با عادات زمان رئيس اول: شكى نيست كه عادات و رسوم زمان خطاب در وضع آيين و شريعت انعكاس زيادى دارد و فقيه براى درک شريعت و ايجاد زمينه اجتهاد، ناچار است بر عادات و رسوم آن زمان بهويژه در كاربردهاى زبانى آنها مطلع باشد.

ـ آشنايى با استعمالات و استعارات زمان رئيس اول: آشنایی با کاربردهای مختلف زبان و مفاهيم مشترك زمان وضع قوانين و شريعت براى فقيه ضرورى است، زيرا او براى فهم متون دينى بايد بتواند حقيقت را از مجاز، مطلق را از مقيد و عموم را از خصوص و محكمات را از متشابهات تمييز دهد.

ـ شناخت مشهورات زمان خطاب: بدون ترديد فهم بسيارى از مسائل در متون دينى بهويژه مسائل سياسى و اجتماعى، مبتنى بر مشهورات و مقبولاتى است كه در زمان وضع شريعت وجود داشته است و ممكن است در زمان رئيس سنت و فقيه، ماهيت آن تغيير كرده باشد، بدينجهت فقيه براى درک درست و اجتهاد صحيح خود بايد بر آن مشهورات آگاهى داشته باشد.

ـ آشنايى با روايت و درايت: فقيه بايد با سیره و سنت و گفتار و كردار رئيس اول، کاملاً آشنا باشد؛ زيرا مجموعه گفتار و كردار او شريعت را تشكيل میدهد. اگر «فقيه نائب» معاصر با امام معصوم(علیه السلام) باشد و يا قبلاً جزء اصحاب او بوده و سیره و سنت او را از نزديک مشاهده و استماع كرده، همان براى او حجت است و براساس آن عمل میکند، ولی اگر زمان فقيه از زمان رئيس اول فاصله دارد، در اين صورت فقيه بايد با انواع اخبار و روايات مشهور و موثق و مكتوب و غيرمكتوب آشنا باشد تا بتواند قول صحيح را از سقيم تشخيص دهد.

سوم. شرط دينشناسى:

در رویکرد کلامی «فقيه جامعالشرايط» حق جعل و وضع قانون و شريعت را ندارد و در واقع همه رهآورد او منقولاتى است كه مستند به دين و شريعت است(٥١) و اصولاً دانش فقه بر مبانی و پیشفرضهای مسلم اعتقادی(٥٢) و دینشناختی استوار است.(٥٣) ازاینجهت، رئيس سنت بايد «دينشناس» باشد. «عارفاً بالشرايع والسنن المتقدمة التی أتی بها الاولون من الائمة و دبروا بها المدن»(٥٤) او بايد نسبت به شريعت و سنتى كه پيشينيان وضع کردهاند و بهواسطه آن به تدبير و سياست مدن پرداختهاند آشنا باشد، تا بتواند نظام سياسى عصر خويش را بهتر تدبير و رهبرى نمايد.

چهارم. شرط زمانشناسى:

برخلاف رئيس اول كه براى تدبير نظام سياسى و هدايت و رهبرى مردم بهسوى سعادت تنها لازم است زمان خود را بشناسد، رئيس سنت و فقيه جامعالشرايط علاوه بر شناخت عصر خويش و تشخيص مصالح امت معاصر خود، بايد شرايط و مقتضيات دوران رئيس اول و رئیس مماثل را هم بشناسد.(٥٥) فقيه جامعالشرايط بايد از ویژگی «جودت رأى» و تعقل در همه حوادث واقعهای كه عمران و آبادى مدينه و زمان او به آن وابسته است و در سيره پيشينيان نبوده است برخوردار باشد، زیرا او موظف است اصول ثابت و كليات شريعت را رعايت كند. «محتذياً حذو الائمة الاولين» و بداند متناسب با چه زمانی، وضع شده است. «أن يكون عارفاً بالشرايع التی انما شرعها الاول بحسب وقت ما».(٥٦)

پنجم. شرط قدرت هدايت: اگرچه رئيس سنت انسان استثنايى متصل به عقل فعال نيست، تا بتواند بهطور كامل سعادت و هدايت را براى امت ترسيم نمايد، اما در عصر خويش در هرم قدرتى است كه فارابى بر مقياس سلسله مراتب هستى در مدينه معمارى كرده است. لذا بهتبع رئيس اول باید بتواند امت را با «جودت ارشاد» به دين و شريعت رئيس اول، هدايت نمايد و چون سطح فكرى امت مختلف است برخى را با برهان و برخى را با اقناع از راه تمثيل و محاكات ارشاد مینماید.(٥٧)

ششم. شرط قدرت بر جهاد:

اين شرط از جمله شرايط مشترک بين رئيس اول، رئیس مماثل و رئيس فقيه است آنها علاوه بر توانايى جسمانى(٥٨) باید در مباشرت اعمال جنگى بهخوبى مقاوم بوده و در اين كار ثابت قدم و استوار باشد و اين در صورتى محقق میشود كه صاحب صناعت و فنون جنگى باشد.(٥٩) سلامت جسمانى و قدرت بر جهاد هم شرط ثبوتى است و هم شرط اثباتى است، بههميندليل فارابى آن را هم در صفات و هم در شرايط مطرح كرده است و آن به اينمعنا است كه اگر شخصى واجد همه شرايط رياست باشد، ولى قادر بر جهاد نباشد او به هيچوجه نمیتواند رئيس بشود و اگر در اثناى رياست بر اثر ضعف جسمانى قدرت بر جهاد زايل شود هم ثبوتاً و هم تحققاً شرط و صفت رياست از بينمیرود و رئيس منعزل میگردد. بنابراين در همه مراحل رياست استمرار اين شرط لازم است زيرا براى سركوب دشمنان خارجى و تأديب طاغيان داخلى، رئيس نياز به قدرت نظامى دارد. «هى القوة على جودة التدبير فى قوة الجيوش و استعمال آلات الحرب والناس الحربيين فى مغالبة الامم والمدن»(٦٠) قدرت برجهاد عبارت است از بهترين شيوه تدبير در بهكارگيرى سپاهيان و استفاده از سلاحها و ابزار جنگى و مردمان جنگجو براى پيروزى بر ساير امتها و مدینهها.

علاوه بر شرايط ششگانه فوق، فارابى براى رئيس سنت و ولیفقیه، شانزده ویژگی طبعی هم قائل است.(٦١) اوصاف طبعى، با مقام تحقق و اثبات مرتبط هستند و رؤسا در مقام عمل و تدبير سياسى بايد متصف به آنها باشند. بنابراين، بین وظایف رسولالله(صلی الله علیه واله وسلم) بهعنوان رئیس اوّل و امام معصوم(علیه السلام) بهعنوان رئیس مماثل با ولیفقیه بهعنوان رئیس سنّت، در این موارد، تفاوتی وجود ندارد. در کلام سیاسی برخی متکلمان عقلگرا بهدلیل بهرهمندی رئیس اول و رئیس مماثل از شرط حکمت، تبیین آن در محدوده فلسفه سیاسی و کلام سیاسی باقی مانده است، اما حوزه تبیین ولایتفقیه در مقام ریاست تابعه غیرمماثل به «فقه مدنی» واگذار شده است.(٦٢)

٥. رویکرد متکلمان نقلگرا به ولایتفقیه

به لحاظ معرفتشناسی، دانش اعتقادی کلام و دانش عملی فقه، دو دانش دینشناسانه هستند و فقه در طول کلام و مبتنی بر مفروضات کلامی است.(٦٣) بههمیندلیل با نقبی به پشت احکام فقهی، میتوان به مبانی کلامی هر مسئله فقهیای، دست یافت. در مقوله ولایت فقیه، بسیاری از فقیهان با تفطن به جایگاه کلامی آن ابتدا به اصل حاکمیت مطلق و انحصاری خداوند، اشاره میکنند که هیچکس غیر از خدا حاکمیت ندارد و خداوند برای اجرای این حاکمیت ابتداء به رسول مکرم اسلام(صلی الله علیه واله وسلم) اذن حکومت داده است و این اجازه از طریق او به امامان معصوم رسیده است و در دوره غیبت امام دوازدهم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای هدایت و رهبری جامعه به فقیهان واجد شرایط به نحو عام، اجازه ولایت و رهبری تفویض گردیده است. آنها بعد از بیان این فرآیند متکلمانه، وارد شرایط فقهی و قلمرو اختیارات فقیه، میشوند.(٦٤)

بررسیهای تاریخی، نشان میدهد، بهموازات تحول شرایط سیاسی، رویکردهای متکلمانه و فقیهانه بهنظریه ولایتفقیه نیز، دچار تطور شدهاند. چهار نسل از رویکردهای متکلمانه و بهتبع آن فقیهانه، حاصل این تطور است. در ادامه، به جهت رعایت اختصار به رویکردهای متکلمانه عالمان شیعی به ولایتفقیه اشاره میشود.

یکم. نسل اول رویکردهای متکلمان نقلگرا به ولایت فقیه

در مقطع زمانی غیبت صغرای امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و حدود یکسده بعد از آن، خلأ حضور امام و بحران جانشینی آن حضرت در فضای خفقان آن دوره، از مهمترین دغدغههای کلامی و فقهی شیعه بود. تدوین آثار متعدد در باب غیبت و حیرت و سرگردانی شیعه، بیانگر همین دغدغه است.(٦٥) با توجه به همین فضای فکری، عالمان بزرگ برای بقای تشیّع احساس خطر کردند و در شرایط دشوار خفقان عباسی به فکر تعیین مصداق جانشینی از امام معصوم در چارچوب «ولایتفقیه» برآمدند. شیخ مفید اولین متکلم و فقیهی است که به این حقیقت گوشزد میکند و به لحاظ اعتقادی مشروعیت رهبری فقهاء را در تدبیر امور شیعه، تصریح میکند و در چارچوب «اعتقاد کلامی» به تبیین رسوم عملی و فقهی آن میپردازد. او اقامه حدود الهی را در انحصار معصومان(علیهم السلام) که سلاطین مشروع امت هستند، میداند و پس از آنها، تنها کسانی مشروعیت اقدام به آن را دارند که از ناحیه آنها منصوب شده باشند: «من نصبوه لذلك من الامراء والحکام وقد فوضوا النظر فیه الی فقهاء شیعتهم مع الامکان»(٦٦) در عصر غیبت و حیرت، مسئولیت هدایت و رهبری دینی را متوجه فقیهان میداند که در شرایط استبداد حاکمان جور، باید به مسئولیت خود عمل کنند. ایشان با توجه به شرایط دشوار سیاسی آن روز، برای اولینبار، «نظریه دولت در دولت» را که مقصود از آن مشروعیت دولت فقیه از ناحیه امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در ذیل دولت نامشروع عباسیان است را مطرح و اعلام کرد «من تأمّر علی النّاس من اهلالحق بتمکین ظالم له وان امیراً من قِبَله فی ظاهر الحال، فانّما هو امیرٌ فی الحقیقة من قِبل صاحبالأمر، الذّی سوّغه ذلك واذن له فیه»(٦٧) با پذیرش این «مبنای کلامی» که فقیه میتواند در حاشیه سلاطین جور، از طرف امام معصوم(علیه السلام) مشروعیت داشته باشد.(٦٨) باب فقهی گستردهای برای ولایت فقهاء باز شد که توسط شاگردان شیخ مفید، تقویت شد و بهمدت ششقرن تا دوره صفویان در ایران، مبنای اعتقادی و فقهی تشیّع بود. برای تقویت همین مبنای شیخ مفید بود که سیدمرتضی کتاب العمل معالسلطان را نگاشت. آنچه در این رویکرد قابلتوجه است، ترسیم جایگاه ولایتفقیه و مسئولیتهای الهی آن، در چارچوب فراانگاره نظام امامت و تأکید بر مشروعیت ولایت به مثابه «مجعول الهی» و «فعل الهی» است.

دوم. نسل دوم رویکرد متکلمان نقلگرا به ولایتفقیه

بعد از ششصد سال، حاکمیت نظریه «مشروعیت ولایتفقیه در حاشیه سلاطین جور»، با رویکارآمدن سلسله شیعی صفوی، تحول نوینی در ایران اتفاق افتاد. شاهان صفوی از فقهای بزرگ بهعنوان مشارکت در حکومت و ولایت دعوت کردند. محقق کرکی اولین عالمی است که دعوت آنها را پذیرفت و با استدلال عقلی و اعتقادی ضرورت رهبری سیاسی در قالب «ولایتفقیه» را تبیین نمود.(٦٩) او با تدوین کتاب جامعالمقاصد، اعلام نمود که «فان الفقیه المأمون الجامع لشرایط الفتوی منصوب من قبل الامام». فقیه جامعالشرایط به لحاظ اعتقادی منصوب از ناحیه امام معصوم(علیه السلام) است و به لحاظ فقهی، یاری او برای تشکیل حکومت اسلامی واجب است.(٧٠) کرکی با پذیرش نظریه دولت تلفیقی «فقیه - سلطان عادل مأذون»، رویکرد اعتقادی و فقهی جدیدی به اصل ولایتفقیه به مثابه نائب امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و «مجعول خداوند» تأسیس کرد. او به لحاظ کلامی و اعتقادی برای خود، مشروعیت سیاسی مستقل از شاهان صفوی قائل بود.(٧١) اما بهدلیل شرایط، بهلحاظ فقهی با شاهان صفوی، تعامل داشت. این رویکرد کلامی و اعتقادی در باب جایگاه ولایتفقیه، مورد پذیرش سلاطین صفوی قرار گرفت و آنها مشروعیت قدرت سیاسیشان را دستوری الهی و منوط به تأیید نائب امام زمان نمودند. شاه طهماسب رسماً خطاب به محقق کرکی اعلام کرد که «تو شایستهتر از من به سلطنتی، زیرا تو نایب امام(علیه السلام) هستی و من از کارگزارانت هستم و به اوامر و نواهی تو عمل میکنم».(٧٢) نظریه ولایت تلفیقی با سلاطین عادل مأذون، حدود دو قرن در دوره صفویان و یکصد سال پس از آن، بهعنوان نظریه غالب تشیع مطرح بود. تا آنکه در دوره مدرن، در آن تحولاتی بهوجود آمد.

سوم. نسل سوم رویکرد متکلمان نقلگرا به ولایتفقیه

در پایان قرن سیزدهم با ورود مدرنیته به جهان اسلام و به خصوص ایران، بروز جنگ میان ایران و روس و ورود انگلیسیها به ایران و انعقاد قراردادهای استعماری، شرایطی را پدید آورد که عالمان و فقیهان بزرگ شیعی به ناچار در قبال آن واکنش نشان دادند. سرسختی دستگاه سلطنت قاجاریه در مقابل علما، زمینهساز نهضت مشروطیت شد که در آن نوعی سازش میان دستگاه سلطنت با علما پدید آورد و نظریه محقق کرکی مجدداً مطرح گردید؛ با این تفاوت که در دوره محقق کرکی شاهان صفویه بهدلخواه خود از فقیهان دعوت به همکاری کردند؛ درحالیکه در دوره قاجاریه با قیام علماء و قتل ناصرالدینشاه دستگاه سلطنت حاضر به تعامل شد. بههمیندلیل، عمده دغدغه علماء محدود و مشروطکردن شاه بود و نظریه تلفیقی «فقیه - شاه مشروط» مرحوم نائینی در «تنبیه الامة و تنزیه الملّة فی لزوم مشروطیةالدولةالمنتخبة لتقلیل الظلم علی افراد الامة وترقیه المجتمع» دنبال ولایتفقیه مستقل است، اما وقتی امکانناپذیر مینماید، درصدد حضور فقیهان مشروع در دستگاه سیاسی تملیکیه(٧٣) است. تلاش علامه نائینی و دیگر فقهاء این بود که ابتدا جایگاه اعتقادی این نظریه را تثبیت کنند. لذا علاوه بر تقریر نظری ولایتفقیه، اصرار داشتند تا در قانون اساسی، تمام مشروطیت را در بستر پارادایم و اندیشه مهدویت که از مباحث کلامی است، قرار دهند. برای این منظور در اصل دوم قانون اساسی، هم اصل مشروطیت را تحت توجه و تأیید امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) معرفی کردند و هم تصریح شده است که همه قوانین و مقررات کشور باید منطبق با مکتب اهلالبیت(علیهم السلام) باشد،(٧٤) مذهب رسمی ایران، اسلام و طریقه حقه جعفریه اثنیعشریه است وپادشاه ایران هم باید (بهلحاظ کلامی) معتقد و (بهلحاظ فقهی) مروج این مذهب باشد(٧٥) و عدول مجتهدین جامعالشرایط هم بر همه امور نظارت دارند.(٧٦) دین و شریعت اصل ثابتِ قوانینِ مشروطه است که هرگز در آن بازنگری و تغییری نباید صورت بگیرد.(٧٧) اگرچه نظریه تلفیقی فقیه - شاه مشروط، در مقام عمل بهطور کامل محقق نشد و در نطفه خفه گردید، اما بهلحاظ قانونی تا انقلاب اسلامی سال ١٣٥٧ش، مبنای زمامداری در ایران بود.

چهارم. نسل چهارم رویکرد متکلمان نقلگرا به ولایتفقیه

با وقوع انقلاب اسلامی، تلاش جدیدی در بازسازی نیابت و جانشینی امام غائب(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از منظر اعتقادی، صورت گرفت. اولین جهتگیری در این خصوص، ارتقاء معرفتی نیابت فقیه از محدوده «فقه سیاسی» به «کلام سیاسی» بود. آنها با پشتسر گذاشتن دیدگاه فقهی حسبهگرایان(٧٨) که نیابت را در حد «اباحه تصرف در امور حسبه»(٧٩) یا «ولايت بر امور حسبه»(٨٠) بهصورت مضیق، منحصر کرده بودند و گستره نیابت را به فتوای در احکام شرعی و امرقضاوت محدود میدانستند(٨١) و در شؤون سیاسی، همانند تردید در اخذ خراج توسط فقیه که میگفتند یا خراج به حاکم جائر پرداخت شود(٨٢) و یا اصلاً حکم وجوب از آن برداشته شود و به نحو شبهه مصداقی، اخذ آن را مباح دانستهاند(٨٣) و در برخی مسائل، مانند سهم امام از خمس، اجراى حدود، انفال و اقامه نماز جمعه، شبهه کردهاند. این تلاش جدید، به بازسازی جایگاه و «حقیقت اعتقادی» نیابت از منظر اکثریت فقهاء اقدام نمودند و سپس، گستره اختیارات سیاسی فقیه را با ادله عقلی و نقلی، اثبات کردند. برجستهسازی حقیقت نيابت عامه، بهقدری اهمیت پیدا کرد كه منکر ولایت فقیه، بهعنوان انكار يك امر ضرورى تلقى و مخالف با نظر عموم فقها، محسوب گردید.

ارتقاء حوزه «نیابت فقیه» به عرصه باورهای اعتقادی و کلامی در حد «فعل الله»، این سؤال و دغدغه را گسترش داد که آیا خداوند در مورد حکومت در عصر غیبت دستور خاصی داده و تکلیفی معین کرده است یا خیر؟ اگر از حیث کلامی ثابت شود که خداوند فقیه عادل را در عصر غیبت امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر امت ولایت داده است، آنگاه نتایج فقهی «وظیفه فقیه» در انجام مسئولیت و «وظیفه اطاعت مردم» از او در عرصه فقه سیاسی مطرح میشود.(٨٤) امامخمینی(ره) پیش از تحلیل ادله نقلی و استدلال فقهی حسب «قاعده کلامی لطف»، معتقد است ولایت فقیه تداوم امامت است. «فما هو دليل الإمامة، بعينه دليل على لزوم الحكومة بعد غيبة وليّ الأمر عجّلاللّهتعالىفرجهالشريف».(٨٥) و علاوه بر «مقام دلیل» در «مقام عمل» هم معتقدند، محدوده ولايت فقیه، دائرمدار فهم ولایت معصوم(علیه السلام) است. «فللفقیه العادل جمیع ما للرسول والائمة(علیهم السلام) مما یرجع الی الحکومة والسیاسة ولایعقل الفرق».(٨٦) بنابراین، همانطور که لطف خدای متعال نسبت به بندگان اقتضا نمود که قوانین هدایتبخش را از طریق پیامبر و جانشینانش اجراء نماید. همینامر مقتضی آن است که در عصر غیبت، امت را سرگردان رها نکند و «استمرار زندگی سیاسی» و «لزوم بقای شریعت» و «ضرورت وجود امامت و رهبری» اختصاص به دوره حضور ندارد. وجود این سه عنصر سببشده است تا شیوه استدلال متکلمان بر ضرورت رهبری، ابتدا بر پایه قاعده لطف، استوار باشد.(٨٧) امامخمینی(ره) برای تبیین دیدگاه فقهی خویش به استدلالهای متکلمانه زیر روی آورده است:

ـ جامعیت احکام اسلام(٨٨): باور به جامعبودن دین اسلام یکی از مبانی اعتقادی ولایتفقیه است و نقش زیربنایی در پیدایی این نظریه دارد.

ـ جاودانگی احکام اسلام(٨٩): احکام الهی در همه زمینههای مالی، سیاسی، حقوقی تا روز قیامت جاودانه هستند و نسخ نشدهاند.

ـ ضرورت اجرای احکام اسلام و تشکیل حکومت(٩٠): جاودانگی و جامعیت اسلام مستلزم حکومت است(٩١) و اختصاص به زمان حضور معصوم ندارد. یک نیاز دائمی است.

ـ ضرورت علم و عدالت حاکم اسلامی(٩٢): اجرای احکام اسلام مبتنی بر فقاهت و عدالت حاکم اسلامی است؛ زیرا اگر فقاهت نباشد، تشخیص حکم خدا ممکن نخواهد بود و اگر عدالت نباشد، اجرای حکم خدا بهدرستی صورت نمیگیرد.

فقهای معاصر استدلال بر نیابت را فراتر از روایات بردهاند تا آنجاکه «تصور آن را موجب تصدیق آن میدانند».(٩٣) جالب است که مرحله تصور را فقط در بخش احکام فقهی نمیدانند، بلکه حوزه اعتقادات را مقدم بر احکام میبینند. به اینمعنا که «هرکس «عقاید» و «احکام» اسلام را، حتی اجمالاً دریافته باشد. چون به ولایتفقیه برسد و آن را به تصور آورد، بیدرنگ تصدیق خواهد کرد و آن را ضروری و بدیهی خواهد شناخت».(٩٤) باتوجه به ارتقاء سطح موضوع از سطح وظیفه به سطح اعتقاد، دیگر صرف روش نقلی برای نیابت کافی نیست و بالطبع نیازمند استدلال عقلی است. آنها در روش عقلی به دو طریق موضوع را بررسی میکنند.

طریق اول. روشهستی شناختی نیابت

در این رویکرد با ابتناء اصل و فرع، به بازسازی دو پدیده «اصالت و نیابت» میپردازند و جایگاه و هستی ولایتفقیه را فرع ولایت اصالی معصوم(علیهم السلام) قرار میدهند و با تسری بنیادهای عقلانی امامت به نیابت، موضوع را از دایره استدلالهای رایج فقهی و نقلی خارج و بهسمت ضروریات و بدیهیات عقلی میکشانند. بههمیندلیل به طرح «ولایت اعتباری در ذیل ولایت تکوینی»، «نیابت در ذیل امامت»، «فقیه در ذیل امام»، «عصر غیبت در ذیل عصرحضور» روی آوردهاند. در این میان به موارد زیر توجه شده است:

- وحدت اثباتی در اصل و فرع: همان دلایلی که لزوم رسالت و امامت را اثبات میکند. عیناً لزوم حکومت در عصر غیبت را نیز شامل میشود، زیرا قاعده عقلی تخصیصبردار نبوده، مخصوص زمان و مکان خاصی نیست.(٩٥)

- وحدت قلمرو اصل و فرع: اگر فقیه عادل در عصر غیبت بهپاخاست و تشکیل حکومت داد، همان ولایت حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) در امر اداره جامعه را داراست و بر همه لازم است که از او اطاعت کنند.(٩٦)

- وحدت ضرورت اصل و فرع: از راههای مختلفی مانند مذاق شریعت، روح کلی حاکم بر احکام اسلامی و آموزههای دینی، این اتحاد فهمیده میشود.

- عصمت اصل و عدالت فرع: طبیعت طرز حکومت اسلامی که حکومتی مبتنی بر قانون است، اقتضا میکند که زمامدار آن دارای دو صفت علم به قانون و عدالت باشد.(٩٧)

- سنخ ولایت معصوم تکوینی و تشریعی است، درحالیکه ولایت نائب اعتبار عقلایی است.(٩٨)

طریق دوم. روش غایت شناختی نیابت

گفته شد که امامخمینی با استفاده از مذاق شریعت، روح کلی حاکم بر احکام اسلامی و آموزههای دینی به این نتیجه رسیدهاند که تصور اینها موجب «تصدیق ضرورت ولایتفقیه و بداهت آن است»(٩٩) و در تشریح ماهیت این تصور در عصر غیبت امام دوازدهم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ضرورت حکومت و ولایتفقیه، به مواردی اشاره میکنند:

- اسلام دین و قانون زندگی است که برای اصلاح و سعادت بشر آمده است.(١٠٠)

- دین از سیاست جدا نیست و اسلام از اول ظهورش درپی اداره جامعه و زندگی سیاسی انسانها، بوده است.(١٠١)

-  تدبیر و اداره جامعه اسلامی نیازمند قانون الهی است اما صرف «قانون الهی» کافی نیست و جامعه نیازمند دستگاه اجراء و اداره و تشکیلات حکومتی و مؤسسات اجرایی است.(١٠٢)

- اجرای اسلام و قوانین اسلامی و نظامات مالی، دفاعی، حقوقی و جزایی بدون تشکیلات حکومتی و حاکم اسلامی امکانپذیر نیست.(١٠٣)

- بدون حکومت و تشکیلات حکومتی، اختلال نظام پیش میآید و جامعه به هرجومرج کشانده میشود.(١٠٤)

- لزوم مبارزه با ستمگران و نجات مظلومان و محرومان، نیازمند تشکیلات اجرایی و نظام سیاسی است.(١٠٥)

- تشکیل حکومت برای حفظ وحدت مسلمین، ضروری است.(١٠٦)

- استمرار احکام اسلام و عمل به سنت پیامبراسلام(صلی الله علیه واله وسلم) و سیره امیرالمؤمنین(علیه السلام) و بقای جامعه اسلامی، جز با دستگاه و تشکیلات حکومتی امکانپذیر نیست.(١٠٧)

- ضرورت عمل به حکم ارشادی روایات اسلامی در پیروی از حکم عقل، نیاز به ولایت فقیه در عصر غیبت را ضروری میکند.(١٠٨)

استدلال به حکم عقل در ضرورتهای فوق نشانگر آن است که نیابت و ولایتفقیهان در عصر غیبت حکمی نقلی و تعبدی نیست، بلکه قوام ملک و ملت و ضرورت عقلی دین و زندگی به آن وابسته است.

نتیجهگیری

علم کلام، دانشی است که بیشتر پیرامون هستها و نيستهای اعتقادی، بهويژه در باره خداوند و اسماء، صفات و افعال او گفتوگو میکند. در حقیقت از افعالی بحث میکند که فاعل آن خداوند است. هستی آن فعل، ضرورت و اهمیت آن، غایات و انگیزههای تحقق آن، همه به این نکته برمیگردد که خداوند آن فعل را جعل کرده و ضرورت جعل و مشروعیت آن قائم به خداوند است. درحالیکه در «علم فقه» در باره وظايف و بايدها و نبايدهای افعال مکلفين بحث میشود. ازاینجهت، موضوع در علم کلام با علم فقه متمایز است. روش استدلال و دليل عقلی یا نقلی سبب تمایز آن دو نیست؛ زيرا ممکن است برخی مسائل فقهی، با دليل عقلی ثابت شود؛ همانطور که ممکن است دلیل یک مسئله کلامی نقلی باشد.(١٠٩)

کلام سیاسی یکی از شاخههای معرفتی کلام اسلامی است که درباره نقش موضوعات اعتقادی در زندگی سیاسی بحث میکند. برجستهشدن این معرفت، از آغاز بر محور بحران خلافت و امامت بعد از رسول الله(صلی الله علیه واله وسلم) در جامعه اسلامی بود. تمرکز کلام سیاسی بهصورت سنتی در مکتب اهلالبیت(علیهم السلام) بر تبیین جایگاه و مشروعیت الهی امامان دوازدهگانه(علیهم السلام) بود و در عصر غیبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پیرامون «نیابت» و جانشینی از آن حضرت بحث میکند. مسئله نیابت و ولایتفقیه دو بعد متمایز، ولی مربوط به هم دارد: در بعد کلامی این پرسش مطرح است که آیا خداوند در مورد حکومت در عصر غیبت دستور خاصی داده و تکلیفی معین کرده است یا خیر؟ اگر از نظر کلامی ثابت شود که خداوند فقیه عادل را در این دوران بر امت ولایت داده داده است، از این مطلب دو نتیجه فقهی بهدست میآید؛ نخست آنکه بر فقیه واجد شرایط واجب است که وظیفه خود را انجام دهد و از مسئولیت شانه خالی نکند. دوم اینکه بر مردم واجب است از فقیه واجد شرایط که ولی جامعه است اطاعت نمایند و سرپیچی از فرمان او معصیت است.

دستیابی به رویکردهای متکلمانه شیعی در مورد «ولایتفقیه» ما را وادار کرد تا به سه دسته متکلمان اعتقادگرا، عقلگرا و نقلگرا در سه عرصه معرفتی «فلسفه سیاسی»، «کلام سیاسی» و «فقه سیاسی» وارد شویم. هر سه دانش بهخوبی از عهده تبیین آن برآمدهاند. با این تفاوت که بهدلیل نزدیکی دو دانش کلام و فقه که در گذشته به آن دو «فقه اکبر و فقه اصغر» گفته میشد، بخش زیادی از رویکردهای متکلمان به موضوع را در پیشفرضهای اعتقادی و مبانی نظری فقیهان باید جستوجو کرد. بههمینسبب، رویکردهای فقیهان به مقوله «نیابت» و ولایتفقیه دارای دو بخش «کلامی و فقهی» است که با دقتنظر، قابل تمایزگذاری هستند. همانگونه که تمایز رویکرد کلام سیاسی با رویکرد فلسفه سیاسی عمدتاً در هستها و نيستهای توصیفی و هنجاری است و اینکه متکلمان در کنار روش عقلی از منابع نقلی هم بهرهمیگیرند. موضوعاتی از سنخ این تحقیق با دو پیچیدگی خاص روبهرو هستند:

یکی خصیصه موضوعمحوری تحقیق یعنی «ولایتفقیه» بود که بهلحاظ معرفتی هم در دانش فقه سیاسی موضوع شناخته شده و محوری است. جمعی از عالمان شیعی، جایگاه اولیه آن را به علم کلام بازگرداندهاند و معتقدند مشروعیت جعل ولایت برای فقیه در عصر غیبت به اراده و «فعل الله» بازمیگردد. از سویی مطلوبیت عقلی و مشروعیت شرعی «رئیس سنت» و ولایتفقیه از اموری است که فیلسوفان شیعی هم بر آن تصریح کردهاند.

پیچیدگی دوم به رویکردهای کلام سیاسی، مربوط است که این دانش، دستکم در مستوای سه دانش، حضور دارد؛ یکی در خود علم کلام، یکی در فلسفه سیاسی و دیگری در فقه سیاسی است. در این تحقیق تلاش شد هم «ولایتفقیه» در افق سه دانش ملاحظه شود و هم «کلام سیاسی » در عرصه هر سه رویکرد، دیده شود.

بیشترین سختی تحقیق در بخش رویکرد کلامی و موضوع متکلمان نقلگرا است که نگارنده موفق شد در فرآیند تاریخ فقه سیاسی شیعه، چهار نسل از نظریات را شناسایی کند. نسل اول که از قرن چهارم تا قرن دهم بهمثابه نظریه غالب شیعه محسوب میشود. متعلق به شیخ مفید متکلم اعتقادگرا است که اولینبار در کتاب المقنعة(١١٠) مطرح کرد و «ولایتفقیه» را از انسداد شرایط سخت اختناق و تقیه خارج کرد و بهمثابه دولت شیعی در ذیل دولت جور عباسی به میدان آورد. این نظریه توسط علمای دیگر مورد تأکید قرار گرفت و افزونبر دوره آلبویه در دوره هجوم تیموریان یعنی نسل دوم مغولان به ایران هم تجربه موفقی را بهجای گذاشت. پس از آن در قرن دهم با تشکیل صفویان در ایران و دعوت از عالمان شیعی برای ورود به حکومت، محقق کرکی مبانی اعتقادی و متکلمانه ولایتفقیهان را مطرح ساخت و در حوزه فقهی هم آن را عملیاتی کرد. در دوره مشروطیت سومین نسل از نظریات ولایتفقیه که با رویکرد متکلمانه، مطرح گردید و جایگاه اعتقادی نیابت در پارادایم «اندیشه مهدویت» مبنای رفتار عالمان مشروطهخواه بود. نقش انقلاب اسلامی در باروری رویکرد متکلمانه به «ولایتفقیه» آخرین نسل نظرات کلامی فقهی است که با روش عقلی و اعتقادی به ضرورت نیابت فقیه تأکید شده است و با همان استدلال کلامی مانند قاعده لطف و با همان اختیارات سیاسی پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و امام معصوم(علیه السلام)، جایگاه اعتقادی و فقهی «ولایتفقیه» بررسی شد.(١١١)

پی نوشت:

(١) .نویسنده

(٢). مطهری، مجموعه آثار، ج٥، ص١٥٠ (کلیات فلسفه).

(٣). همان، ج٣، ص٩٥.

(٤). محقق کرکی، نفحات اللاهوت فى لعنالجبت والطاغوت.

(٥). شیخ مفید، المقنعة، ص٣٠-٣٣.

(٦). شیخ مفید، سلسله مؤلفات، النکتالاعتقادیه، ج١٠، ص٣٩.

(٧). سیدمرتضی در الذخیرة مینویسد: «فصل فی الدلالة علی وجوب الریاسة فی کل زمانوالذی یوجبه وتقتضیه العقل الریاسة المطلقه وفی فرض الطاعة ونفاذ الامر والنهی فان المصلحة التی توجب الریاسة لها بذلک مقترنه ولافرق بین ان یکون الرئیس الذی اوجبناه مُنبئا بوحی یوحی الیه ومتحملاً لشریعة وبین ان لایکون کذلك ولافرق ایضاً بین ان یکون منفذاً لشرع و مقیماً لحدود شرعیه او لایکون کذلك لانه انما نوجب الریاسة المطلقة» یعنی در وجوب ریاست فرقی نیست بین این که بهصورت نبوت و پیامبری باشد یا بهصورت دیگر؛ زیرا در این استدلال درصدد بیان ضرورت اصل حکومت و ریاست هستیم به اعتبار اینکه به او وحی میشود یا نمیشود، مجری شرع و اقامه کننده حدود باشد یا نباشد (سیدمرتضی، الذخیرة فی علمالکلام، ص٤٠٩).

(٨). بهروز لک، بررسی نسبت نظریه ولایت مطلقه فقیه با مبانی کلام سیاسی کلاسیک شیعه، مجموعه مقالات امامخمینی و حکومت اسلامی؛ پیشینه و دلایل، ج٤؛ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ص١٢٣-١٧٨.

(٩). امامخمینی، ولایتفقیه.

(١٠). امامخمینى درباره دیدگاه‏های حکومتگریز عصر غیبت در دوره معاصر مى‏فرمود: دسته‏اى بودند که مى‏گفتند: هر حکومتى که در زمان غیبت محقق شود، حکومت باطل است، و برخلاف اسلام است... کسى که مى‏گوید: حکومت لازم نیست، معنایش این است که هرجومرج باشد. اگر یکسال حکومت در یک مملکتى نباشد، نظام در یک مملکتى نباشد، آنطور مملکت فساد پیدا مى‏کند که آن طرفش پیدا نیست. چنین کسى اگر مغرض نباشد، اگردست سیاستى این کار را نکرده باشد، باید خیلى آدم نفهمى باشد (صحیفه نور، ج‏١٩، ص‏١٩٧).

(١١). شیخ مفید، المقنعة، ص٨١٠-٨١٢.

(١٢). محقق کرکی، رسائل محقق کرکی، ج١، ص١٤٢.

(١٣). شیخ مفید، مقنعة، ص٦٧٥.

(١٤). محقق حلی، شرایعالاسلام، ج١ ص١٨٤.

(١٥). شهیدثانی، مسالکالافهام، ج١ ص٤٢٧.

(١٦). علاّمه حلّی، تذکرةالفقهاء، ج٥، ص٤١.

(١٧). ابنادریس، کتابالسرائر، ج٣، ص٥٣٨-٥٣٩.

(١٨). شیخ مفید، المقنعة، ص٨١٠-٨١٢.

(١٩). علامه حلّی مختلفالشیعة، ج٣، ص٢٥٣.

(٢٠). همان.

(٢١). همان.

(٢٢). کاشفالغطاء، الفردوسالاعلی، با تعلیقات محمدعلی قاضی طباطبایی، ص٥٤، رضایی، تبریز.

(٢٣). امامخمینی، ولایت فقیه، ص٣.

(٢٤). مهاجرنیا، دولت در اندیشه سیاسی فارابی، ص٣٩-٤٣.

(٢٥). فارابى، احصاءالعلوم، ترجمه: حسین خدیو جم، ص٢٤، «صناعة الکلام یقتدر بها الانسان على نصرة الآراء و الافعال المحدودة آلتی صرّح بها واضع الملّة و تزییف کل ما خالف لها بالاقاویل».

(٢٦). فارابی، آراء اهلالمدينةالفاضلة، ص١٢٥.

(٢٧). همان، الملة، ص٤٩.

(٢٨). همان، آراء اهلالمدينةالفاضلة، ص١٢٢.

(٢٩). فارابی، الملة، ص٥٠.

(٣٠). همان، السياسةالمدينة، ص٨١؛ همان، الملة، ص٥٠.

(٣١). همان، تحصيلالسعادة، ص٧٨و ٨٠-٨١؛ همان، جدل، ص١٩ و٧٥؛ همان، السياسةالمدينة، ص٨٥-٨٦؛ همان، آراء اهلالمدينةالفاضلة، ص١٤٧.

(٣٢). همان، ص١٢٩.

(٣٣). همان، فصول منتزعة، ص٤٠-١٠١، ص٣٠، ٨٠-٨١؛ همان، الملة، ص٤٦-٥٤؛ همان، السياسةالمدينة، ص٧٠، ٧١، ٨٩، ٩٠.

(٣٤). همان، آراء اهلالمدينةالفاضلة، ص١٢٩.

(٣٥). همان، السياسةالمدينة، ص٨٠-٨١؛ همان، الملة، ص٤٣-٤٥؛ همان، تحصيلالسعادة، ص٦٣ و ٦٤، ٧٠؛ همان، فصول منتزعة، ص٦٧؛ همان، آراء اهلالمدينةالفاضلة، ص١٢٩و١٤٦.

(٣٦). همان، تحصيلالسعادة، ص٨٧؛ همان، فصولالمنتزعة، ص٦٥-٦٩؛ همان، السياسةالمدينة، ص٨٣-٨٤.

(٣٧). همان، السياسةالمدينة، ص١٠٦؛ همان، آراء اهلالمدينةالفاضلة، ص١٢٠-١٢٦.

(٣٨). همان، احصاءالعلوم، ص٦٤-٦٥؛ همان، الملة، ص٥٦-٥٩؛ همان، جدل، ص٦٧، همان، فصول منتزعة، ص٧١-٧٤و٩٤-٩٥؛ همان، الملة، ص٥٣-٥٩؛ همان، آراء اهلالمدينةالفاضلة، ص١٣٩، ١٤١، ١٥٦.

(٣٩). همان، فصول منتزعة، ص٣٣، ٤٣، ٧٣، ٧٤؛ همان، السياسةالمدينة، ص٨٧، ١٠٤، ١٠٦.

(٤٠). همان، تحصيلالسعادة، ص٨٠، ٨٣، ٨٨؛ همان، فصول منتزعة، ص٣٥، ٣٦، ٩٩؛ همان، آراء اهلالمدينة الفاضلة، ص١٤٨.

(٤١). همان، تحصيلالسعادة، ص٨٠-٨١.

(٤٢). همان، آراء اهلالمدينةالفاضلة، ص١١٨، ١١٩، ١٢٦؛ همان، توطئه، ص٥٩؛ همان، احصاءالعلوم، ص٦٥؛ همان، تحصيل، ص٨١؛ همان، فصول منتزعة، ص٩٢.

(٤٣). همان، آراء اهلالمدينةالفاضلة، ص١٥٨؛ همان، فصول منتزعة، ص٤٦، ٧١، ٧٤، ١٠٠.

(٤٤). همان، تحصيلالسعادة، ص٧٠، ٧٤، ٨١؛ همان، فصول منتزعة، ص٦٦، ٦٧، ٧٦، ٧٨.

(٤٥). همان، فصول منتزعة، ص٧٦.

(٤٦). فارابی، الملة، ص٦٠.

(٤٧). اين سؤال مطرح میشود كه پس چرا در آراء اهلالمدينةالفاضلة آن را شرط كرده است؟ بهنظر میرسد جواب آن اين است كه فارابى اعتقاد دارد رؤساى جانشين بايد حتىالمقدور واجد شرايط رئيس اول باشند، لذا پيشنهاد میکند كه آنها هم بهتر است متصف به حكمت و ساير شرايط رئيس اول باشند. «إنّ الاجود والافضل فى المدن والامم الفاضلة أن يكون ملوکها و رؤساؤها الذين يتوالون فى الازمان على شرائط الرئيس الاول» (همان، ص٦٠.)

(٤٨). همان، ص٥٠.

(٤٩). همان، ص٥٠.

(٥٠). همان، ص٥٠-٥١.

(٥١). همان، الحروف، ص١٣٣.

(٥٢). همان، احصاءالعلوم، ص٧٢-٧١.

(٥٣). همان، الحروف، ص١٣١.

(٥٤). همان، فصول منتزعة، ص٦٧؛ همان، الملة، ص٥٠؛ همان، آراء اهلالمدينةالفاضلة، ص١٢٩.

(٥٥). همان، الملة، ص٥١.

(٥٦). همان.

(٥٧). همان، تحصيلالسعادة، ص٧٧-٨٣.

(٥٨). همان، آراء اهلالمدينةالفاضلة، ص١٢٧.

(٥٩). همان، ص١٣٠.

(٦٠). همان، تحصيلالسعادة، ص٨١.

(٦١). مهاجرنیا، اندیشه سیاسی فارابی، ص٢٤.

(٦٢). همان، دولت در اندیشه سیاسی فارابی، ص١٤٨.

(٦٣). همان، «فقه و رهبری در اندیشه سیاسی فارابی»، فصلنامه علوم سیاسی، شماره١.

(٦٤). شیخ انصاری، مکاسب محرمه، باب٥٤.

(٦٥). نجاشی، رجال، ص٢١٩؛ نعمانی، الغیبة، ص١٨٦؛ سیدمرتضی، امامت و غیبت (المقنع فیالغیبة)، ص١٠٧.

(٦٦). شیخ مفید، المقنعة، ص٨١٠.

(٦٧). همان، ص٨١٢.

(٦٨). اگرچه این بحث به ظاهر فقهی است، اما با تأکیدی که شیخ مفید بر مشروعیت آن از ناحیه امام عصر(ع) دارد و امارت ظاهری و فقهی (نصب جائر) و امارت حقیقی و اعتقادی (نصب صاحبالامر) را مطرح میکند به ابعاد کلامی و اعتقادی نظریه خود اشاره میکند.

(٦٩). محقق کرکی، نفحات اللاهوت فی لعنالجبت والطاغوت، ص٤٧.

(٧٠). همان، جامعالمقاصد، ج٢، ص٣٧١.

(٧١). همان، رسائل، ص١٤٢.

(٧٢). موسوی خوانساری، روضاتالجنات، ج٤، ص٣٦١؛ الشیبی، تشیع و تصوف، ص٣٩٣.

(٧٣). برای اولینبار به تعبیر نائینی در تنبیهالامة سلطنت ولایتیّه در مقابل سلطنت تملیکیه قرار میگیرد و سخن از این است که «مقام مالکیت و قاهریت و فاعلیت مایشاء و حاکمیت مایرید اصلاً در بین نباشد. اساس سلطنت فقط بر اقامه همان وظایف و مصالح نوعیه متوقفه بر وجود سلطنت مبتنی و استیلای سلطان به همان اندازه محدود و تصرفش به عدم تجاوز از آن حد، مقید و مشروط باشد».

(٧٤). اصل دوم.

(٧٥). اصل اول.

(٧٦). اصل ٧١.

(٧٧). اصل ٢٠و٢١.

(٧٨). امامخمینی درباره مفهوم حسبه میفرماید: «إنّ الأمور الحسبية وهي التی عُلِمَ بعدم رضا الشارع الأقدس بإهمالها؛ حسبه عبارت از امور پسندیدهای است كه اراده شارع به انجام آن در خارج تعلق گرفته باشد». نظیر امر به معروف و نهی از منكر در مراتب اوليه، تطهير مسجد، تدفين ميت، نجات جان ديگری، و ...(کتابالبیع، ج٢، ص٦٦٥).

(٧٩). موسوعةالامامالخويی، ج١، ص٣٥٦.

(٨٠). شیخ انصاری، المکاسب، ج٣، ص٥٥٣.

(٨١). الغروی، التنقیع فی شرحالعروةالوثقی، جزء١، ج١، ص٣٥٦.

(٨٢). صاحب جواهر در ج‏٢٢، ص‏١٩٥، اين نظر را از برخى معاصران خود نقل مى‏كند.

(٨٣). نراقى، مستندالشيعة، ج‏٢، ص‏٣٥٧.

(٨٤). جوادی آملی، ولایت فقیه، ص١٤١-١٤٣.

(٨٥). امامخمینی، كتابالبيع، ج٢، ص٦١٩.

(٨٦). همان، ص٤٦٧.

(٨٧). صافی گلپایگانی، ضرورة وجود الحکومة او ولایة الفقهاء فی عصر الغیبة، قم، ١٤١٥ ق، ص١٢؛ همچنین ممقانی، رسالة هدایةالانام فی حکم اموالالامام، ط سنگی، ص١٤١-١٤٢، منتظری، البدرالزاهر (تقریرات درس آیةالله بروجردی)، ج٣، ص٧٢-٧٩.

(٨٨). امام خمینی(ره)، کتابالبیع ، ج٢، ص٦١٨.

(٨٩). همان، ج٢، ص٦١٩.

(٩٠). همان، ج٢، ص٦١٩.

(٩١). همان، ج٢، ص٦١٩.

(٩٢). در ادامه همین عبارت آمده است: «...، فإنّ الجاهل والظالم و الفاسق، لايعقل أن يجعلهم الله تعالى ولاة على المسلمين، وحكّاماً على مقدّراتهم وعلى أموالهم ونفوسهم، مع شدّة اهتمام الشارع الأقدس بذلك ولايعقل تحقّق إجراء القانون بما هو حقّه إلّا بيد الوالي العالم العادل»؛ (كتابالبيع، ج٢، ص٦٢٣).

(٩٣). امامخمینی، ولایت فقیه، ص٣.

(٩٤). همان.

(٩٥). همان.

(٩٦). همان.

(٩٧). همان.

(٩٨). همان، ص٤١.

(٩٩). همان، ص٣.

(١٠٠). همان، ص٤-١٧.

(١٠١). همان، ص١٤-١٥.

(١٠٢). همان، ص١٥-١٧.

(١٠٣). همان، ص٢٠-٢٥.

(١٠٤). همان، ص١٩.

(١٠٥). همان، ص٢٧-٢٨.

(١٠٦). همان، ص٢٦-٢٧.

(١٠٧). همان، ص١٧-٢٩.

(١٠٨). همان، ص٢٩.

(١٠٩). جوادی آملی، ولایتفقیه، ص١٤١.

(١١٠). کتاب مقنعه مجموعهای از مباحث کلامی و فقهی است.

(١١١). برگرفته از کتاب: نقش شیعه در گسترش علم کلام، جمعی از فضلا با اشراف مرجع عالیقدر حضرت آیتالله العظمی مکارم شیرازی دامت برکاته، به کوشش محمدتقی سبحانی – محمدعلی رضایی اصفهانی، انتشارات امام علیبنابیطالب(ع)، قم، ١٣٩٩ هـ ش، ص ٥٢٧.

احکام شرعی

هزينه هاى درمان و معاينات

وظیفه پزشک در قبال تهیه داروی بیمار

اگر تشخيص بيمارى به درستى صورت گيرد، ولى داروى مؤثّر در دسترس نباشد، و يا بسيار گران باشد، به گونهاى كه بيمار قادر بر تهيّه آن نباشد، آيا پزشكِ معالج ملزم به تهيّه آن، به هر طريق ممكن مىباشد؟

اگر جان بيمار در خطر باشد و طبيب قدرت بر آنچه گفته شد داشته باشد، لازم است. و هرگاه يكى از اين دو شرط حاصل نباشد واجب نيست.

اجبار بیمار توسط متخصص به تهیه وسایل از مرکز خاص

برخى از متخصّصين، بيماران خود را مجبور مىكنند كه پروتز لازم (وسايلى كه در داخل بدن كار گذاشته مىشود) را از جايى مشخّص تهيّه كنند، كه گاه بدون كيفيّت و با قيمت بسيار بالاتر است. اجبار بيمار در اين موارد چه حكمى دارد؟

قطعاً جايز نيست و ضمان دارد.

اجر اخروی خدمات پزشکان و پرستاران

پزشكان و پرستاران كه در مقابل خدمات مختلف پزشكى دستمزد مىگيرند، آيا اجر و پاداش اخروى نيز دارند؟

هرگاه نيّتشان خدمت باشد و گرفتن اجر و مزد براى تأمين زندگى صورت گيرد، اجر و پاداش اخروى آنها محفوظ است.

دریافت مبالغ خارج از تعرفه، توسط پزشکان (زیر میزی)

برخى از جرّاحان خارج از تعرفه تعيين شده از بيماران پول دريافت مىكنند، و بيمار نيز به ناچار آن را مىپردازد. آيا اين كار مجاز است؟

چنانچه پزشک در استخدام دولت باشد، در برابر انجام وظيفه خود نمي تواند پول اضافي بگيرد، و دريافت وجهى بیش از تعرف مصوب جايز نيست. ولي اگر در استخدام نيست، هر قدر با بيمار توافق کند مانعي ندارد البته اگر حکومت اسلامي نرخ خاصي را تعيين نموده عمل بر خلاف آن جايز نيست و در هر حال بايد عدل و انصاف را رعايت

دریافت مبلغ بیش از تعرفه و رضایت پرداخت کننده

دانشجويى جهت درمان شكاف كام فرزندش مراجعه كرده، و پزشك متخصّص مبلغ چهارصد هزار تومان اضافه بر تعرفه مصوّب و قانونى از ايشان درخواست نموده است. ابتدا به ناچار فرزند را در بيمارستان بسترى و با دريافت وام، وجه درخواستى متخصّص مربوطه را پرداخت نموده، ولى پس از عمل جرّاحى اظهار مىدارد كاملاً راضى هستم، اخذ و مصرف پول فوق توسط پزشك چه حكمى دارد؟

در صورت رضايت اشكالى ندارد.

وظیفه ناظر نسبت به دریافت زیزمیزی پزشک

بيمارى به علّت ضربه به نخاع كه، احتمال قطع شدن نخاع مىرفته، در ايّام تعطيلات به بيمارستان اعزام شده و پزشك معالج درخواست وجه خارج از مقررات نموده است. كارشناس ناظر نيز در جريان امر بوده، ولى با استدلال حفظ سلامت بيمار در آن مرحله اعتراض و اقدامى نكرده است، عمل كارشناس ناظر چه حكمى دارد؟

اگر مجبور بوده اشكالى ندارد، هر چند پزشك كار خلافى كرده و لازم بوده كارشناس به زبان خوب نهى از منكر كند.

انجام شوک برقی با احتمال عوارض جانبی

آيا بسترoo نمودن بيمار جهت انجام شوك برقى (با وجود احتمال عوارض جانبى براى بيمار) به دليل درآمدزا بودن آن مجاز است؟

جايز نيست; ولى اگر اين كار از طرق درمان محسوب شود، و احتمال عوارضى برود و به بيمار گفته شود، و از او اجازه بگيرند مانعى ندارد.

میزان حق طبابت

با توجّه به اينكه حقّ طبابت ـ همانند حقّ وكالت و مواردى از اين قبيل، بر خلاف اجناس كه داراى قيمت خاصّى هستند ـ از لحاظ مادّى، غير قابل تعيين مىباشد; به نظر حضرت عالى بهترين راه تعيين ميزان حقّ طبابت چيست؟ آيا مقدارى كه دولت تعيين مىكند در هر شرايطى قابل دريافت است و پزشك مديون نخواهد بود؟

آنچه مطابق عرف و عادت است مجاز مىباشد.

بهترین راه تعیین هزینه طبابت

به نظر حضرت عالى بهترين روش دريافت حق طبابت كدام است؟

اگر منظور جنبه شرعى آن است، بايد با رضايت طرفين صورت گيرد. و اگرقبلاًتراضىحاصلنشده، آنچه در عرف و عادت اجرة المثل است بايد پرداخت گردد و در هر حال رعايت انصاف و عدالت از طرفين بسيار خوب است.

دریافت حق طبابت قبل از بهبودی بیمار

آيا دريافت حقّ طبابت قبل از بهبود بيمارى طبق روش مرسوم صحيح است؟

از جواب قبل معلوم شد.

Peinevesht:
  
    
TarikheEnteshar: « 1401/11/02 »
CommentList
*TextComment
*PaymentSecurityCode http://makarem.ir
CountBazdid : 2879