شاهزاده رومی، مادر امام زمان؟!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 

شاهزاده رومی، مادر امام زمان؟!

Question شیعه اصرار دارد که بگوید مادر امام زمان یک شاهزاده رومی است؛ در حالی که منابع قدیمی مادر امام زمان را کنیزی سیاه از «نوبه» سودان می دانند، امّا بعد از قرن پنجم افرادی مثل شیخ صدوق، طوسی، طبری و اکثر علمای بعد از صدوق، مدعی شدند، مادر مهدی موعود «نرگس» دختر پادشاه روم است. اگر مادر امام زمان شاهزاده نباشد ایرادی بر مقام امام شیعه وارد می شود؟!
AnswerSmall:

اولا: منابع قبل از کلینی نیز روایاتی مبنی بر شاهزاده رومی بودن مادر امام زمان(عج) دارند. ثانیا: آنچه این قول را تقویت می کند یکی وجه تسمیه «نرجس» که لغتی رومی است، می باشد، یکی هم شهرت آن در بین علما. ثالثا: روایتی را که در آن تعبیر «النوبیة» آمده است، به جز کلینی هیچ کس نقل نکرده و او نیز در مقام بیان ملّیت مادر امام زمان(عج) نمی باشد. رابعا: مقام امام زمان(عج) ارتباطی به ملیّت مادرشان ندارد؛ مهم سخنان رسول خدا(ص) است که فرمود: «مهدی، از خاندان من، از فرزندان فاطمه است».

AnswerLarge:

قبل از پاسخ به این سؤال لازم است بدانیم بحث «ملیّت» مادر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) یک بحث تاریخی است و با توجه به نقلهای مختلف تاریخی ممکن است آراء مختلفی مطرح شود که هیچکدام در اصل اعتقاد به وجود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و شرافت و پاکی ایشان که یک مسأله اعتقادی و مسلّم نزد شیعیان می باشد ایرادی وارد نخواهد کرد.
در مورد «ملیّت» مادر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اقوال مختلفی وجود دارد، اما دو قول که از همه مشهورتر می باشد عبارتند از:
1) قول مرحوم كلینی در کتاب کافی که مادر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را کنیزی از «نوبه» یکی از استان‌ های شمال سودان معرفی می‌ کند. ایشان در باب نص بر امامت ائمه(علیهم السلام) ضمن حدیثی طولانی از حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) نقل می‌ کنند: «یأتِی [بِأَبِي] ابْنُ خِيَرَةِ الْإِمَاءِ ابْنُ‏ النُّوبِيَّةِ الطَّيِّبَةِ الْفَمِ الْمُنْتَجَبَةِ الرَّحِمِ...»(1)؛ (می‌ آید پسر بهترین کنیزان، فرزند کنیز نوبی‌ نژاد(2) خوش دهن و خوش رحم [یعنی صاحب دهان پاک و زاینده فرزند نجیب]).
2) قول مرحوم صدوق که مطابق روایتی او را «ملیكه» دختر «یشوعا» پسر قیصر روم و مادرش را از حواریین مسیح می داند. در کتاب کمال الدین شیخ صدوق آمده است که بُشر بن سلیمان می گوید: «روزی کافور، خادم امام علی نقی(علیه السلام) نزد من آمده، گفت: «آقایم تو را می‌ خواهد.» و من خدمت آن جناب رسیدم... امام نامه‌ ای زیبا با خط و زبان رومی نوشت و مهر خود را بر آن زد، کیسه زردی که محتوی دویست و بیست دینار بود به من داد و فرمود این پول و نامه را بگیر و به طرف بغداد برو، صبح فلان روز در سر پل بغداد حاضر می شوی همین که کشتی های حامل اسیران و بردگان رسید و کنیزان را مشاهده کردی عده ای از نمایندگان بنی عباس را می بینی که می خواهند کنیز خریداری کنند چند نفری هم از جوانان عرب خواهند بود. در این موقع از عمر بن یزید برده فروش جستجو کن، او را که پیدا نمودی دقت کن کنیزی را برای فروش عرضه می دارد که دارای این خصوصیات است از آن جمله دو جامه حریر پوشیده، ولی هر یک از خریداران که می خواهند دست به او بزنند یا او را ببینند امتناع می ورزد و از پشت پرده به زبان رومی ناله او را می شنوی...، به برده فروش می گویی من نامه ‎ای به زبان و خط رومی آورده ام که یکی از اشراف عرب نوشته و در آن وفا و شرافت و سخاوت خود را ذکر نموده است. این نامه را به آن کنیز بده اگر به او تمایل پیدا کرد بگو که من از طرف او برای خریداری کنیز وکالت دارم. کنیز بعد از دیدن نامه از این جریان شاد و خندان شد. پس از خریداری با او رفتم به همان اطاقی که در بغداد اجاره نموده بودم، ولی او دمی آسوده نبود پیوسته نامه امام را می بوسید و بر چشم می گذاشت و بر روی صورت خود می‌ کشید... جریان را از او پرسیدم؛ گفت: نام من ملیکه دختر یشوعا پسر قیصر پادشاه روم هستم. مادرم از فرزندان حواریین و نسب او به شمعون وصی عیسی می‌ رسد داستان عجیبی دارم... پس از اینکه این بانو را نزد امام هادی(علیه السلام) آوردند ایشان به خادم خود فرمود: خواهرم حکیمه را بگو نزد من بیاید. چون آن بانوی محترمه آمد، فرمود: خواهر! این زن همان است که گفته بودم. حکیمه خاتون آن بانو را مدتی در آغوش گرفت و از دیدارش شادمان گردید. آن‎ گاه امام علی نقی(علیه السلام) فرمود: خواهر او را به خانه خود ببر و فرائض دینی و اعمال مستحب را به او بیاموز که او همسر فرزندم حسن و مادر قائم آل محمد است».(3)
علاوه بر این دو قول اقوال و روایات دیگری نیز ذکر شده است. در برخی از این روایات فقط جنبه کنیز بودن این بانو بیان شده و به ملیت ایشان اشاره ای نشده است؛ از جمله در بسیاری از روایات آمده است: «یأتی [بِأَبِي] ابْنُ‏ خِيَرَةِ الْإِمَاءِ يَعْنِي الْقَائِم‏...»(4)؛ (می آید پسر بهترین کنیزان، یعنی قائم...).
با وجود روایات مختلف اصل تولّد امام مهدی(علیه السلام) و اینکه مادرش بانویی پاک و نجیب بوده ثابت می شود، اما نمی توان در مورد ملّیت مادر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نظر قطعی داد.
در بین روایات از چند جهت می توان روایت شاهزاده رومی را بر سایر روایات ترجیح داد:
1) روایتی که در آن تعبیر «النوبیة» آمده است به جز کلینی هیچ کس آن را نقل نکرده است و در روایات دیگری شبیه این روایت تعبیر «النوبیة» نیامده است. کلینی نیز با نقل این روایت در مقام بیان ملّیت مادر امام زمان(علیه السلام) نمی باشد و روایت را در این باب ذکر نمی کند؛ لذا نه او و نه شاگردانش و نه هیچ یک از علما برای اثبات ملّیت مادر امام مهدی(علیه السلام) به آن استدلال نکرده اند.
2) از طرفی قبل از کلینی نیز روایاتی مبنی بر اینکه مادر امام زمان(علیه السلام) شاهزاده رومی بوده است وجود دارد؛ از جمله: فضل بن شاذان قبل از تولد حضرت بقیةالله(علیه السلام) با یک واسطه از امام حسن عسکری(علیه السلام) نقل می کند که: «مادر امام زمان(علیه السلام) از دختر پسر قیصر، نوه امپراتور روم می باشد، او در آینده ای نزدیک متولّد می شود، مدتی بس طولانی در پشت پرده غیبت از مردم عزلت می گزیند، سپس ظاهر می شود».(5) این حدیث قبل از تولد حضرت بقیةالله(علیه السلام) از امام حسن عسکری(علیه السلام) صادر شده و شخصیت مورد اعتماد و استنادی چون فضل بن شاذان آن را در کتاب گرانقدر «اثبات الرجعه» درج کرده، و میان فضل بن شاذان و امام حسن عسکری(علیه السلام) فقط یک واسطه است و او محمد بن عبدالجبار است که شیخ طوسی بر وثاقتش تأکید نموده است.(6)
3) نام مشهور مادر امام زمان نرگس (نرجس) است و نام نرگس (narsis) در اصل ریشه یونانی دارد و معرب شده است.(7) از طرفی با توجه به اینکه زبان رسمی امپراطوری روم شرقی هم یونانی بود و این امپراطوری هم به همه کشورهای تحت سلطه مسیحیان که شامل ترکیه و سوریه و کشورهای اروپای شرقی می شود اطلاق می شد؛ بنابراین اینکه مادر امام زمان رومی و دختر یک شاهزاده مسیحی باشد دور از حقیقت نیست.
4) روایتی که شیخ صدوق نقل کرده نیز گرچه به ضعف سند دچار می باشد(8)، ولی بین علما مشهور است که این شهرت می تواند ضعف سند آن را جبران کند. علاوه بر شیخ صدوق بسیاری دیگر از علمای قدیم و جدید داستان شاهزاده رومی را بیان کرده اند؛ از جمله محمد بن جریر طبری که آن را با سندی متفاوت، در کتاب «دلائل الامامة» آورده است.(9) شیخ طوسی نیز در کتاب «الغیبة» به نقل آن پرداخته است.(10) ایشان، روایت را درست مانند آن چه در «کمال ‏الدین و تمام النعمة» بود، آورده؛ امّا سند وی با سند کتاب کمال ‏الدین متفاوت است. همچنین از متأخرین صاحب «إثبات الهداة فی النصوص و المعجزات» در چند مورد به رومی بودن مادر امام زمان(علیه السلام) اشاره کرده و روایت شیخ صدوق را نیز نقل کرده است(11) و صاحب «إحقاق الحق و إزهاق الباطل» نیز از جمله کسانی هست که این حکایت را نقل کرده است.(12)
5) داستان این روایت و متن آن دقیق و مطابق با سایر واقعیت های تاریخی است؛ از جمله درگیری هایی که بین حکومت عباسی و امپراطوری روم وجود داشت و همزمانی این اتفاق با اواخر عمر امام هادی(علیه السلام) و... .
حکمت رومی بودن مادر امام زمان(عج)؟
اما حکمت اینکه چرا مادر امام زمان(علیه السلام) یک شاهزاده رومی بوده است؟ ممکن است این باشد که بنای خدای متعال بر این بوده است که مادران امامان معصوم(علیهم السلام) از اقوام مختلف در جهان انتخاب شوند تا هیچ قومی ادعا نكند كه رهبر جهان از ما می باشد، به همین دلیل می بینیم که مادر تعدادی از امامان دیگر از اقوام دیگری غیر عرب و مادر امام هادی(علیه السلام) از آفریقا و نهایتا، مادر بزرگوار امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اقوام اروپایی انتخاب شده است و از آنجا که در زمان ظهور حضرت مهدی، حضرت عیسی(علیه السلام) نیز نزول می کند و با امام زمان اعلام پشتیبانی و همبستگی می کند، این دو امر یعنی ارتباط امام زمان با مسیحیان اروپا از طرف مادر و نیز پشتیبانی حضرت عیسی(علیه السلام) سبب شود حجت بر مسیحیان كشورهای غربی تمام شود و مسیحیان سریع تر و بدون چالش به امام زمان(علیه السلام) بپیوندند.
آیا در عصر امام هادی(علیه السلام) جنگی در میان مسلمین و رومیان رخ داد؟
برخی به داستان شاهزاده رومی چنین ایراد گرفته اند که این جریان پس از سال 242هـ ق اتّفاق افتاده است؛ در حالی که از سال 242 هـ ق به بعد، جنگ مهمّی میان مسلمانان و رومیان، رخ نداده است تا نرجس خاتون اسیر مسلمانان شوند.
در پاسخ باید گفت: در آن زمان جنگ‏ های متعدّدی میان مسلمانان و رومیان رخ داده است که منجر به اسارت سربازان، فرماندهان نظامی، اشراف، روحانیان کلیسا و شاهزادگان رومی شده است؛ که در بسیاری از کتاب های تاریخی، می ‏توان نمونه‏ هایی از این درگیری‏ ها را یافت.(13)
طبری می نویسد: «اوج این جنگ‌ ها در سال‌ های 248-245 هجری قمری است. در سال 245 قمری رومیان به شهر «سمیساط» هجوم آوردند و نزدیک پانصد نفر را کشتند و عده‌ ای را هم اسیر گرفتند. ولی جنگ در نهایت با دست‌ گیری فرمانده ارتش روم به‌ پایان رسید و امپراتور روم برای آزادی فرمانده لشکر خود حاضر شد تا هزار اسیر مسلمان را آزاد کند».(14)
«ابن اثیر» نیز در کتاب تاریخی خود می‌ نویسد: «در سال 247 قمری، جنگ‌ هایی بین مسلمین و رومیان در گرفت، و مسلمانان غنائم بسیاری به‌ دست آوردند. در سال 248 قمری بلکاجور، سردار مسلمین با رومیان جنگید و طی آن بسیاری از اشراف روم اسیر شدند». وی همچنین در ادامه می نویسد: «در جنگ عموریه که معتصم عباسی به روم حمله برد، عده‌ ای از روحانیون و شاهزادگان رومی اسیر شدند».(15) بر اساس این نقل احتمال دارد شاهزاده رومی که از او امام مهدی(علیه السلام) به دنیا آمد نیز در بین همین اسیر شدگان بوده است.
جایگاه ملّیت مادر امام زمان(عج) در اعتقاد شیعه؟
با وجود اینکه شواهد روایی و تاریخی بر رومی بودن مادر امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) دلالت دارند، مشخص شدن ملّیت مادر امام زمان(علیه السلام) امر مهم و تاثیرگذاری در اعتقادات شیعه نمی باشد و مقام امام زمان(علیه السلام) نیز ارتباطی به ملیّت مادر بزرگوارشان ندارد. بلکه آنچه برای شیعه مهم است، این کلام رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است که فرمود: «الْمَهْدِيُّ مِنْ وُلْدِي»(16)؛ (مهدی ازفرزندان من است.) و نیز درباره اصل و نسب حضرت مهدی(علیه السلام) فرمود: «الْمَهْدِيُّ مِنْ عِتْرَتِي مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ»(17)؛ (مهدی از خاندان من، از فرزندان فاطمه است).
مادران همه امامان(علیهم السلام) در هر عصر و زمانی از پاک ترین و نجیب ترین و بهترین زنان عالم انتخاب می شده اند؛ در آن مقطع زمانی نیز حضرت نرجس خاتون از بهترین و پاک ترین زنان زمان خود در عالم بوده است.

Peinevesht:

(1). الکافی، کلینی، محمد بن یعقوب، دار الكتب الإسلامية، تهران،1407 هـ ق‏، چاپ چهارم، ج 1، ص 323، ح 14.

(2). النوبیة: منسوب به بلاد نوبه؛ «نوبه» بلاد بزرگيست در سودان كه بلال حبشى هم از آنجا بوده است‏.

(3). ر.ک: کمال الدین و تمام النعمه، ابن بابويه، محمد بن على، انتشارات اسلامیه، تهران، 1395 هـ ق، چاپ دوم، ج 2، ص 417-423.

(4). الغيبة، طوسى، محمد بن الحسن‏، محقق/ مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، انتشارات دار المعارف الإسلامية، قم، 1411 هـ ق، چاپ اول، ص 470؛ الغيبة، نعماني، ابن أبي زينب محمد بن ابراهيم‏، محقق/ مصحح: غفارى، على اكبر، نشر صدوق‏، تهران، 1397 هـ ق، چاپ اول‏، ص 229.

(5). إثبات الهداة، حر عاملى‏، محمّد بن حسن‏، مؤسسة الأعلمي‏، بيروت، 1422 هـ ق، چاپ اول، ج ‏5، ص 196؛ مختصر اثبات الرجعه، فضل بن شاذان، المکتبة التخصصیة، بی جا، بی تا (بر اساس کتابخانه الکترونیکی مکتبة العقائدیة)، ص 13؛ کفایة المهتدی في معرفة المهدى(عليه السّلام‏)، میرلوحی، سیدمحمد، دار التفسیر، قم، 1426 هـ ق، چاپ اول، ص 537، ح 28.

(6). رجال شیخ طوسی، طوسى، محمد بن حسن‏، مؤسسة النشر الاسلامي التابعة لجامعة المدرسين بقم المقدسه‏، قم، 1373 هـ ش، چاپ سوم، ص 391.

(7). ر.ک: لغت نامه دهخدا، دهخدا، على اكبر، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1373 هـ ش، چاپ اول، واژه نرجس؛ لسان العرب، ابن منظور، محمد بن مكرم، دار صادر، بيروت، 1414 هـ ق، چاپ سوم، ج ‏6، ص 230.

(8). معجم رجال الحديث، خوئی، أبو القاسم الموسوي، مطبعة الصدر، قم، 1410 هـ ق، چاپ اول، ج 3، ص 316، رقم 1744.

(9). دلائل الإمامة، طبری، محمد بن جرير بن رستم، ‏انتشارات بعثت، قم، 1413 هـ ق، چاپ اول‏، ص 492.

(9). دلائل الإمامة، طبری، محمد بن جرير بن رستم، ‏انتشارات بعثت، قم، 1413 هـ ق، چاپ اول‏، ص 492.

(11). إثبات الهداة، همان، ج ‏4، ص 424، ج ‏5، ص 196 و 326.

(12). إحقاق الحق و إزهاق الباطل، مرعشى‏، قاضى نور الله، مكتبة آية الله المرعشي النجفي‏، قم، 1409 هـ ق، چاپ اول، ج ‏29، ص 71.

(13). ر.ک: تاریخ الأُمم والملوک، طبری، محمد بن جرير الطبري أبو جعفر، دار الكتب العلمية، بيروت، 1407 هـ ق، الطبعة الأولى، ج 5، ص 320-330؛ البدایة و النهایة، ابن کثیر، إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي أبو الفداء، مكتبة المعارف، بيروت، بی تا (طبق نرم افزار مکتبة الشاملة)، ج 10، ص 323-324، 343، 345، 347؛ الكامل في التاريخ، ابن اثير جزرى‏، دار صادر، بیروت، 1385هـ ش، چاپ اول، ج 7، ص 182.

(14). تاریخ الأُمم والملوک، همان، ج 5، ص 331.

(15). الکامل فی التاریخ، همان، ج 7، ص 112-111.

(16). کمال الدین و تمام النعمه، همان، ج 2، ص 338.

(17). إثبات الهداة، همان، ج 5، ص 123.

TarikheEnteshar: « 1396/08/24 »
CommentList
*TextComment
*PaymentSecurityCode http://makarem.ir
CountBazdid : 56736