مباحث خیارات - جلسه 071 - 96/11/03

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 

مباحث خیارات - جلسه 071 - 96/11/03

بحث در خیار شرط است و اینکه در کدام یک از عقود جاری می شود و در کدام یک جاری نمی شود. به نهمین عقد از عقود رسیده ایم که بیع معاطات است.

موضوع: جریان خیار شرط در معاطات و قسمت

بحث در خیار شرط است و اینکه در کدام یک از عقود جاری می شود و در کدام یک جاری نمی شود. به نهمین عقد از عقود رسیده ایم که بیع معاطات است.

کمتر کسی متعرض این مسئله شده است و فقط جمعی از معاصرین و متأخرین آن را بحث کرده اند.

شیخ انصاری متعرض این مسأله شده و می فرماید: و منه يظهر عدم جريان هذا الخيار في المعاطاة و إن قلنا بلزومها من أوّل الأمر أو بعد التلف (وقتی یکی از طرفین تلف شد بیع، لازم می شود) و السرّ في ذلك: أنّ الشرط القولي لا يمكن ارتباطه بالإنشاء الفعلي.[1]

ما در کتاب البیع در صفحه 89 ذیل بحث معاطات در تنبیه هفتم بحث احکام جریان خیار را بحث کرده ایم. در آنجا قائل به تفصیل شدیم.

در معاطات چهار مبنا وجود دارد:

اول اینکه معاطات بیع است و لازم می باشد. حتی قائل هستیم که اساس بیع از ابتدا به شکل معاطات بود و بیع به صیغه فرع بر آن است. از ابتدا که بیع در میان بشر معمول شد به شکل معاطات بود به این گونه که کسی نان داشت ولی تخم مرغ نداشت در نتیجه با کسی که تخم مرغ داشت و نان نداشت معامله می کرد و صیغه ای خوانده نمی شد. بعدا برای محکم کاری صیغه ی لفظی یا کتبی را به میان آوردند و الآن نیز تمام معاملات جزئی بر اساس معاطات انجام می گیرد و فقط در معاملات مهم و کلی به سراغ صیغه ی لفظی یا کتبی می روند حتی گاه لفظی را نیز کافی نمی دانند و به سراغ کتبی و محضری می روند. در این صورت چون معاطات بیع لازم است تمامی خیارات در آن جاری می شود. فقط در خیار شرط این مشکل وجود دارد که خیار شرط لفظی است و چگونه با فعل می تواند پیوند بخورد.

دو پاسخ برای آن وجود دارد:

شرط گاه ضمن العقد است و گاه از قبیل شرط مبنی علیه العقد است یعنی از قبل در مورد شرایط سخن می گویند و بعد بر اساس آن عقد را منعقد می کنند. بنا بر این ما قبلا صحبت می کنیم که خانه را از شما می خریم به این شرط که تا یک ماه حق فسخ داشته باشیم و بعد بر اساس آن به شکل معاطات پول را داده و کلید خانه را دریافت می کنیم. این از باب شرط مبنی علیه العقد است و اشکالی ندارد.

پاسخ دوم این است که قول را می توان به فعل ملحق کرد به این گونه که من وقتی جنسی را می گیرد و پول می دهم به فرد می گویم که من تا یک هفته حق فسخ دارم. در اینجا بِعت و قبلت گفته نشده ولی در مورد حق فسخ سخن گفته شده است. همچنین است بایع جنس را که می فروشد می گوید تا یک هفته اگر به کارَت نیامد آن را پس می گیرم (و این از مواردی است که بایع به مشتری خیار شرط می دهد)

مبنای دوم در معاطات این است که بیع جایز باشد. در این صورت خیار شرط در آن معنا ندارد زیرا از باب تحصیل حاصل است زیرا در بیع جایز هر وقت خواستند می توانند معامله را برهم بزنند.

مبنای سوم این است که معاطات از باب اباحه ی معوضه ی لازمه است. یعنی معاطات ایجاد اباحه ی تصرف می کند و موجب ملکیت نمی شود. البته چون در مقابل اباحه ی تصرف، پول داده شده است و معوضه است نمی توان آن را بر هم زد. در این صورت نیز مانعی ندارد که خیار شرط در آن راه یابد زیرا اباحه ی معوضه نوعی عقد است زیرا منافع چیزی را در مقابل عوض در اختیار دیگری گذاشته اند.

مبنای چهارم این است که اباحه ی معوضه ی جایزه است. واضح است که خیار شرط در آن راه ندارد زیرا از باب تحصیل حاصل می باشد.

دهمین مورد عقد قسمت است که بحث است در آن خیار شرط راه دارد یا نه. مثلا پدر فوت کرده است و ورثه می خواهند آن را بین خود تقسیم کنند. این اموال به شکل مشاع است و باید آنها را مفروز کرد آیا می توان شرط کرد که تا یک هفته اگر به آن راضی نبودند می توانند آن را برهم زنند؟

در بحث قسمت گفتیم که شریک ها در اموال مشاع می توانند تقاضای قسمت کنند و از شراکت بیرون بیایند اگر یکی از آنها الزام به قسمت کنند ما بقی باید آن را بپذیرند مگر اینکه ضرری برای آنها وجود داشته باشد. در قسمت جنس را جداسازی می کنند به این گونه که اگر بدون قرعه راضی شوند به راحتی هر قسمت را به دیگری می دهند و اگر بدون قرعه راضی شوند باید قرعه کشید و باید به قرعه راضی شوند.

قسمت نیز گاه با ردّ است یعنی یک خانه ده میلیون می ارزد و خانه ی دیگر هشت میلیون و می خواهند بین دو نفر تقسیم کنند در اینجا باید قسمت عادلانه باشد از این رو می گویند که در ده میلیون، یک میلیون مال هشت میلیونی است و کسی که خانه ی هشت میلیونی را می گیرد باید یک میلیون به ده میلیونی بدهد و بعد قرعه می کشند.

بنا بر این تقسیم یک نوع معاوضه و معامله است و آن اینکه حق مشاع را تبدیل به مفروز می کنند.

ان شاء الله در جلسه ی آینده بحث می کنیم که خیار در قسمت راه دارد یا نه.


Peinevesht:
     
    
TarikheEnteshar: « 1396/11/01 »
CommentList
*TextComment
*PaymentSecurityCode http://makarem.ir
CountBazdid : 2377