مباحث خیارات - جلسه 042 - 96/09/20

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 

مباحث خیارات - جلسه 042 - 96/09/20

بحث در تعدی خیار بیع به سایر عقود است از جمله اینکه در صلحی که کار بیع را می کند خیار حیوان راه دارد؟ مثلا کسی خانه ای را با صد عدد گوسفند مصالحه کرده است

موضوع: جریان خیار حیوان در غیر بیع

بحث در تعدی خیار بیع به سایر عقود است از جمله اینکه در صلحی که کار بیع را می کند خیار حیوان راه دارد؟ مثلا کسی خانه ای را با صد عدد گوسفند مصالحه کرده است.

این منوط به این است که مسأله ی صلح را بررسی کنیم:

معروف در معنای صلح این است که اگر منازعه ای رخ دهد در آنجا از طریق صلح، مشکل را حل می کنند. مثلا بین ورثه در نحوه ی تقسیم ارث نزاع می شود و برای اینکه این نزاع برطرف شود به سراغ صلح می روند. حتی گاه در حال حاضر منازعه ای نیست ولی در مستقبل احتمال نزاع می رود در آنجا نیز می توان به سراغ صلح رفت.

مرحوم محقق در شرایع در ابتدای کلام صلح می فرماید: و هو عقد شُرّع لقطع التجاذب و التنازع[1] (بعد فروعی را ذکر می کند که بر اساس همین تعریف است.)

ابتدا به سراغ لغت می رویم: صلح در لغت به معنای قطع منازعه و به معنای اصلاح کردن فاسد می باشد.

در آیات قرآن نیز در هر مورد که بحث صلح به میان آمده است نزاعی در کار بوده است که به نمونه هایی اشاره می شود:

    1. ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ﴾[2]

    2. ﴿وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يُصْلِحا بَيْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ﴾[3]

    3. ﴿وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى‌ فَقاتِلُوا الَّتي‌ تَبْغي‌ حَتَّى تَفي‌ءَ إِلى‌ أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْل‌﴾[4]

روایات کثیره ای نیز وجود دارد که در مورد منازعه می باشد:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَأَنْ أُصْلِحَ بَيْنَ اثْنَيْنِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَتَصَدَّقَ بِدِينَارَيْنِ.[5]

این روایت صحیحه است.

عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ أَبِي طَلْحَةَ عَنْ حَبِيبٍ الْأَحْوَلِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ‌ صَدَقَةٌ يُحِبُّهَا اللَّهُ إِصْلَاحٌ بَيْنَ النَّاسِ إِذَا تَفَاسَدُوا وَ تَقَارُبٌ بَيْنَهُمْ إِذَا تَبَاعَدُوا.[6]

عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي حَنِيفَةَ سَابِقِ الْحَاجِّ قَالَ: مَرَّ بِنَا الْمُفَضَّلُ وَ أَنَا وَ خَتَنِي نَتَشَاجَرُ فِي مِيرَاثٍ فَوَقَفَ عَلَيْنَا سَاعَةً ثُمَّ قَالَ تَعَالَوْا إِلَى الْمَنْزِلِ فَأَتَيْنَاهُ فَأَصْلَحَ بَيْنَنَا بِأَرْبَعِمِائَةِ دِرْهَمٍ فَدَفَعَهَا إِلَيْنَا مِنْ عِنْدِهِ (اختلافی که ما داشتیم با چهارصد درهم حل شد) حَتَّى إِذَا اسْتَوْثَقَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنَّا مِنْ صَاحِبِهِ قَالَ أَمَا إِنَّهَا لَيْسَتْ مِنْ مَالِي (این پول مال من نیست) وَ لَكِنْ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَمَرَنِي إِذَا تَنَازَعَ رَجُلَانِ مِنْ أَصْحَابِنَا فِي شَيْ‌ءٍ أَنْ أُصْلِحَ بَيْنَهُمَا وَ أَفْتَدِيَ بِهَا مِنْ مَالِهِ (امام صادق علیه السلام آن را به من داده و فرموده که اگر بین دو نفر از اصحاب من نزاعی رخ داد با آن بین آنها صلح ایجاد کن) فَهَذَا مِنْ مَالِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع.[7]

صاحب جواهر بعد از همه ی این حرفها قائل است که صلح، عقدی مستقل است و ممکن است اصلا نزاعی هم در کار نباشد. مثلا من این خانه را با فلان مبلغ و یا حتی بلا عوض با کسی مصالحه می کنم. رفع تنازع جزء حکمت صلح است نه علت آن. صلح، هم در موارد نزاع و اختلاف است و هم در غیر آن. بعد اعتراف می کند که روایاتی که در صدر مسأله نقل کرده ایم با آنچه گفته ایم تطبیق ندارد: نعم لا تساعد الأخبار المتقدمة على الدلالة على المشروعية حيث لا منازعة سابقه ولا متوقعة (نزاعی که ممکن است در آینده به وجود آید.)[8]

نقول: این مطلبی که ایشان می فرماید نه با لغت می سازد و نه با آیات و نه با روایات. لا اقل اینکه صلح را باید دو رقم کرد: یکی صلحی است که مخصوص رفع منازعات است و دومی صلحی که در غیر منازعه وجود دارد که در این صورت بحث می شود که صلحی که در غیر منازعه است آیا عقد واحد است یا اینکه گاه رنگ بیع به خود می گیرد و گاه رنگ هبه و اجاره و مانند آن.

در ذهن همه نیز وقتی سخن از صلح به میان می آید رفع اختلاف به ذهن خطور می کند.

به عقیده ی ما نوع دوم، مجازا صلح است و به هر حال باید دید آیا عقد مستقل است یا اینکه در هر مورد رنگ آن مورد را پیدا می کند. اگر صلح در غیر منازعه عقد مستقل باشد دیگر خیار حیوان و احکام بیع در آن جاری نیست ولی اگر در حکم بیع باشد احکام بیع در آن راه می آید و هکذا اگر در حکم اجاره باشد احکام اجاره در آن جاری می شود.

مرحوم شهید محمد صدر در کتاب «ما وراء الفقه» (که حدود ده جلد است) چیزهای را که جزء مقدمات و یا موضوعات در فقه می شود بحث کرده است. مثلا در مورد زوال شمس بحث مفصلی مطرح کرده است. ایشان در باب صلح می فرماید: ان الصلح ینتج نتائج معاملات مختلفة... و من هنا وقع السؤال الفقهی: هل ان الصلح معاملة مستقلة غیر سائر المعاملات الامر الذی ینتج عدم کونه مشمولا لاحکامها و ان کان منتج لنتائجها او أنه راجع الیها لکونه مجرد تغییر فی العبارة من لفظ البیع مثلا الی الصلح فیشمله حکم المعاملة التی یفید فائدتها و مشهور المتأخرین بما فیهم السید الاستاد (آیت الله خوئی) یرون انه معاملة مستقلة[9]

سپس در ذیل اضافه می کند که ما باید همین عقیده که صلح معامله ی مستقله ای است را بپذیریم زیرا گاه نیّت بیع می کنیم، معامله ی ما بیع می شود و گاه هم نیّت صلح می کنیم که در نتیجه باید صلح شود اگر نیّت صلح کنیم، بیع نمی شود و این احتیاج به دلیل ندارد.

نقول: این قول نوعی بیراهه رفتن است زیرا صلح به معنای رفع دعوا و نزاع است و غیر از این صلحی نداریم و اگر صلح را در غیر آن به کار ببریم از باب مجاز است بنا بر این صلح عقد مستقلی نیست.

این بحث را ان شاء الله در جلسه ی آینده به اتمام می رسانیم.

Peinevesht:
[1] جواهر الکلام، محمد حسن جواهری، ج26، ص211.
[2] حجرات/سوره49، آیه10.
[3] نساء/سوره4، آیه128.
[4] حجرات/سوره49، آیه9.
[5] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج18، ص439، ابواب صلح، باب1، شماره 24000، ح1، ط آل البیت.
[6] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج18، ص439، ابواب صلح، باب1، شماره 24001، ح2، ط آل البیت.
[7] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج18، ص440، ابواب صلح، باب1، شماره 24003، ح4، ط آل البیت.
[8] جواهر الکلام، محمد حسن جواهری، ج26، ص211.
[9] ما وراء الفقه، ج5، ص112.
TarikheEnteshar: « 1396/09/18 »
CommentList
*TextComment
*PaymentSecurityCode http://makarem.ir
CountBazdid : 2272