مباحث خیارات - جلسه 022 - 96/08/03

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 

مباحث خیارات - جلسه 022 - 96/08/03

رسول خدا (ص) در روایتی پر معنا می فرماید: أخسر النّاس‌ صفقة رجل أخلق يديه في آماله و لم يساعده الأيّام على أمنيّته فخرج من الدّنيا بغير زاد و قدم على اللَّه تعالى بغير حجّة.

بحث اخلاقی:
رسول خدا (ص) در روایتی پر معنا می فرماید: أخسر النّاس‌ صفقة رجل أخلق يديه في آماله و لم يساعده الأيّام على أمنيّته فخرج من الدّنيا بغير زاد و قدم على اللَّه تعالى بغير حجّة.[1]
زیانکار ترین مردم در معامله ی زندگی کسی است که بدنش و دستانش را در آرزوهای دور و دراز فرسوده کرده و تلاش فراوانش هم نتیجه ای برایش نداشته و به آرزوهایش نیز نرسیده است و ازدنیا بیرون می رود در حالی که زاد و توشه ای ندارد و وارد عرصه ی محشر می شود بدون اینکه جوابی در مقابل کارش داشته باشد.
خداوند متعال سرمایه های فراوانی به انسان داده است مانند سرمایه ی عقل و فکر و سرمایه ی قوّتِ بدن و از همه مهمتر سرمایه ی عمر. این سرمایه ها به گونه ای است که تدریجا از انسان گرفته می شود و نمی توان آن را تا آخر برای خود نگه داشت. هر نفسی که انسان می کشد یک گام به سوی پایان عمر نزدیک تر می شود. این سرمایه ای است که خواه ناخواه از انسان می گیرند.
اشخاص در این دنیا گویا در بازار تجارتی هستند که این سرمایه را آورده اند و در حال معامله با آن هستند. گاه افراد راه صحیح را اتخاذ می کنند؛ از این دنیا به مقداری که نیاز دارند قناعت می کنند و عمر خود را در راه نیکوکاری و درستکاری و بندگی خداوند و کمک به دیگران، تهذیب نفوس و پاک سازی ایمان و اخلاق مصرف می کنند. در این صورت، فرد اگر سرمایه ای را از دست داده باشد بهتر از آنها را گرفته است.
اما بدبخترین انسان ها کسانی هستند که این سرمایه ی عظیم الهی را در راه های رسیدن به آرزوی های طول و دراز مصرف می کنند. این گروه بر دو دسته اند: گاه به آروزهای خود می رسند و کسانی که به آرزوهای خود نمی رسند. دسته ی اول زیان کار و دسته ی دوم زیانکار تر هستند.
اختلاس هایی که می شود و سوء استفاده ای که انجام می گیرد که در آن مبالغی همچون هزار میلیارد و بالاتر از آن اختلاس می شود و حقوق های نجومی و فراتر از آن همه از این قبیل است. انسان با این همه مال می خواهد چه کاری انجام دهد و برای چه کسی آنها را برای بعد از خود می گذارد؟
آمال و آرزوها پایانی ندارد و هر چه انسان جلو رود باز ادامه دارد و غالب این آروزها و اوهام، خیال است و واقعیت ارزشمندی ما وراء آنها وجود ندارد. سر آخر هم به جایی نمی رسد و از دنیا می رود.
کسانی بودند که در خط دین و مذهب بودند ولی وقتی به سراغ مال و منال دنیوی رفتند گرفتار شدند. مثلا گاه برای حساب کردن وجوهات امروز و فردا می کنند و حتی یکی از این افراد که می خواست وجوهات خود را حساب کند، نزد ما آمد و گفت که بچه های من مرا از خانه بیرون کردند و شب باید به این منزل و آن منزل و گاه منزل دوستانم روم. او به همین وضع ماند تا از دنیا رفت.
موضوع: فروعات خیار مجلس
بحث در این بود که آیا در معاملات امروزه خیار مجلس وجود دارد؟ مثلا به محضر می روند و خرید و فروش می کنند و هم سند صادر می شود و هم آن را در دفتر می نویسند و امضاء می کنند. آیا اگر امام علیه السلام در زمان ما حاضر بود خیار مجلس را در محضر امضاء می کرد؟ یعنی اگر در محضر پشیمان شدند می فرمود باید صفحه ی محضر را پاره کرد و سند را از بین برد.
ما گفتیم که خیار مجلس از امثال محضر انصراف دارد. بعضی گفته اند که کسانی که به محضر می روند این کارشان علامت آن است که خیار مجلس را اسقاط کرده اند زیرا به محضر رفتند تا ثبت کنند، شاهدها همه شهادت دادند و معامله را امضاء کرده و سند صادر شده است و نمی توان در آن دست برد. حتی اگر امروزه، محضر دار در دفتر کل خود دخل و تصرف کند او را به دادگاه می کشانند.
الفرع العاشر: اگر کسی را با اکراه از مجلس بیرون کنند خیار او ساقط می شود؟
اکراه دو مرحله دارد، یک مرحله ی آن تهدید است یعنی باید بیرون روی و الا به تو آسیب می رسانیم. فرد در اینجا با پای خود بیرون می رود. قسم دیگر اکراه که نام اضطرار را بر آن می گذارند این است که دست فرد را گرفته او را به بیرون می کشانند.
صاحب جواهر این فرع را مفصلا و خوب بحث کرده است که خلاصه ی آن این است که وقتی ایشان قائل به عدم اسقاط خیار می شود می فرماید: بلا خلاف اجده بل فی تعلیق الشرایع الاجماع علیه. سپس در ذیل کلامش از بعضی از متأخری المتأخرین نقل می کند که آنها در این مسأله مبتلا به تأمل شدند و می گویند که شاید خیار ساقط شود.[2]
برای سقوط خیار مجلس با اکراه به چهار دلیل تمسک شده است:
یکی از آنها استصحاب است که در شبهات حکمیه است و ما آن را قبول نداریم.
دلیل دوم ظاهر کلمه ی «افترقا» است که می گویند بین «فُرّقا» و «افترقا» فرق است ظاهر، «افترقا» یعنی آن دو با اختیار از هم جدا شدند ولی اگر آنها را از هم جدا کنند به آن به شکل فعل مجهول و از «فُرّقا» تعبیر می کنند.
دلیل سوم روایتی است که صاحب وسائل الشیعه آن را نقل کرده است:
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ فُضَيْلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا الشَّرْطُ فِي‌ غَيْرِ الْحَيَوَانِ‌ (خیار در غیر حیوان چگونه است) قَالَ الْبَيِّعَانِ بِالْخِيَارِ مَا لَمْ يَفْتَرِقَا فَإِذَا افْتَرَقَا فَلَا خِيَارَ بَعْدَ الرِّضَا مِنْهُمَا.[3]
این روایت صحیحه است و مفهوم دارد و آن اینکه مراد جدا شدنی است که به معنای رضایت است.
دلیل چهارم این است که خیار مجلس یک نوع ارفاق است و آن اینکه افراد در مجلس فکر کنند و شاید معامله را نپسندند. حال اگر کسی را مکره به خروج کنند این ارفاق را از او سلب می کنند. در نتیجه خیار ساقط نمی شود.
در این صورت فرد باید به مجلس بر گردد و یا خیار را اعمال کند و یا آن را اسقاط نماید. بنا بر این اگر بعد از رفع اکراه و اضطرار بر نگردد، خیار مجلس ساقط می شود.
این فرع اقسامی دارد که ان شاء الله در جلسه ی آینده به آنها اشاره خواهیم کرد.

Peinevesht:
[1] نهج الفصاحة، ابوالقاسم پاینده، ج1، ص108، حدیث 173.
[2] جواهر الکلام، محمد حسن جواهری، ج23، ص9.
[3] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج18، ص10، ابواب الخیارات، باب1، شماره 23024، ح3، ط آل البیت.
TarikheEnteshar: « 1396/08/02 »
CommentList
*TextComment
*PaymentSecurityCode http://makarem.ir
CountBazdid : 2360