شکوه عقلانیت در سیرۀ رضوی از منظر معظم له

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 

شکوه عقلانیت در سیرۀ رضوی از منظر معظم له

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظلّه) makarem.ir makarem news

Chekideh: در حديثى از امام على بن موسى الرضا علیه السلام می خوانيم كه فرمود: نحن حجج الله فى خلقه و نحن شهداء الله و اعلامه فى بريته؛ ما حجت­ هاى خدا در ميان خلقيم و شاهدان او و نشانه هایش در ميان مردميم؛ و به تعبیر دیگر از آن حضرت، آل محمد صلى الله عليه و آله كسانى هستند كه از قرآن استنباط می كنند و حلال و حرام را می شناسند و آنها حجت خدا بر خلق او هستند.
Keywords: عقلانیت در سیره رضوی، عقلانیت و ایمان، عقلانیت و دینداری

يازدهم ذى‏ القعده سال 148 هجرى قمرى روز ميلاد مسعود امام على بن موسى الرضا عليهما السلام است.[1]،[2] همان امامی که در فرازی برای شیعیانش  فرمود:«علينا إلقاء الأصول اليكم و عليكم التفرع‏؛ بر ماست كه اصول كلى را به شما القا نماييم و استنباط فروع بر عهده شماست».[3]،[4] این­گونه است که قسمت مهمى از احادیث شیعه(هزاران حدیث) از هشتمين امام، على بن موسى الرضا عليه السلام است، و اين به خاطر آن‏ است كه آن بزرگوار در شرايطى از زمان و مكان قرار داشتند كه فشار دشمنان به ویژه بنى عباس‏ بر آن حضرت كمتر بود، به همين دليل توانستند احاديث زيادى كه از رسول خدا صلى الله عليه و آله به وسيله پدران و اجدادشان به آنها رسيده بود، در تمام ابواب معارف و احكام فقه اسلام از خود به يادگار بگذارند.[5]

از سوی دیگر  قرآن مجيد در حدود 70 آيه در مورد عقل‏ سخن مى‏ گويد، و خداوند به اشكال مختلف مسلمانان را به تفكر و انديشه‏ دعوت مى‏ كند، به نحوی که باید اسلام را دين عقل و خرد دانست،[6]

این­گونه است که  اجتماع فكرى و فرهنگى بر گرد امام على بن موسى الرضا عليهم السلام در آن زمان تحقق یافت[7]  بلکه ، در اين گونه اعصار، مرجع، علماى اسلام بودند كه در رأس آنها ائمه اهل بيت علیهم السلام قرار داشتند.[8]

عقلانیت؛ تعقل؛ اندیشه و خردورزی

بی شک بر هر عاقلى لازم است كه رأى عاقلان ديگر را (از طريق مشورت) به رأى خود اضافه كند و علوم دانشمندان را به علم خويش بيفزايد.[9]،[10]

حال بعضى ممكن است تصور كنند حتماً بايد با كسى مشورت كرد كه عقل او از انسان قوى‏تر يا لااقل مساوى باشد در حالى كه چنين نيست؛ انسان اگر دسترسى به چنين اشخاصى پيدا نكند سزاوار است حتى با زيردستان خود مشورت كند، چنان‏كه مرحوم علامه مجلسى در حديثى از بحارالانوار از امام على بن موسى‏ الرضا عليه السلام نقل مى ‏كند كه يكى از يارانش مى‏ گويد: خدمت آن حضرت بوديم سخن از پدرش (امام كاظم عليه السلام) به ميان آمد. فرمود:« عقل او قابل مقايسه با عقول ديگران نبود ولى با اين حال گاهى با بعضى از غلامانش مشورت مى‏ كرد. بعضى به آن حضرت گفتند: شما با مثل چنين شخصى مشورت مى‏ كنيد؟ فرمود: :«إن الله تبارك وتعالى ربما فتح على لسانه؛اى بسا خداوند متعال كليد حل مشكل را بر زبان او قرار دهد».[11]،[12]

لذا «مشورت‏ با صاحبان فكر و انديشه‏ و متابعت كردن از آنها»[13]،[14] امری انکار ناپذیر است، البته در زمينه تأثير سكوت‏ در تفكر عميق و استوارى عقل[15] در حديثى از امام على بن موسى الرضا علیه السلام آمده است‏:« از نشانه ‏هاى فهم و عقل، داشتن آگاهى و بردبارى و سكوت است، سكوت درى از درهاى حكمت است».[16]،[17]

بنابراین مهم خوب خواندن و تدبر و انديشه است، امام رضا علیه السلام مى‏ فرمايد: «آن مقدار بخوانيد كه در آن خشوع قلب و صفاى باطن و نشاط روحانى و معنوى باشد».[18]

عقلانیت و ایمان

بی تردید پيشوايان دين، حافظان دين و نگهبانان اعتقاد و ايمان‏ مردم‏ هستند،[19] از سوی دیگر بهترين راه براى از ميان بردن مفاسد اخلاقى و اجتماعى بالا بردن سطح فرهنگ و ايمان‏ مردم‏ است.[20]

لذا در روایتی از امام رضا عليه السلام در تبیین این مسأله که از پدر و اجداد بزرگوارش و على عليه السلام نقل مى‏ كند می خوانیم[21]«...؛ رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: ايمان عبارت از شناخت قلبى و اقرار زبانى و عمل به وسيله اعضا و جوارح است، در حقيقت اينها اركان ايمان به حساب مى ‏آيند».[22]،[23]

در تبیین این مسأله باید گفت گاهى انسان كار خوبى انجام مى‏ دهد و يا ديگران كار خوبى انجام مى‏ دهند، اما در او اثر نمى‏ گذارد، و گاهى كار بدى انجام مى‏ دهد و يا ديگران انجام مى ‏دهند، اما در او تأثيرى ندارد و بى‏ تفاوت است، اين نشانه عدم ايمان است، چون حقيقت ايمان آن چيزى است كه به وجود انسان جهت بدهد و اگر جهت ندهد معلوم مى‏ شود كه پايه و اساسى ندارد،[24] در مقابل چيزى كه هماهنگ باايمان اوست براى او جاذبه دارد و آنچه ناهماهنگ است براى او نفرت‏آور است كه اين نشانه ايمان است.[25]

لذا اگر بخواهيم ايمانمان را آزمايش كنيم از همين معيار مى‏ توانيم استفاده كنيم كه اگر كار بدى انجام داديم تا شب ناراحت بوده، و اگر كار خوبى انجام داديم هر وقت آن كار خير را مى‏ بينيم خوشحال شويم كه خدابه ما توفيق داده است، اين دليل بر ايمان ماست.[26]

حال با این اوصاف به اين نكته مى ‏رسيم که اگر خلافى در عالم رخ داد و از دست آن فرد مجرم كارى ساخته نيست ولى در قلبش احساس ناراحتى مى‏ كند،[27] اين ناراحتى در مقابل گناه، مرحله‏ اى از توبه و پشيمانى است.[28]

از این رو در حديثى از امام على بن موسى الرضا عليه السلام مى‏ خوانيم كه از جدش رسول خدا صلى الله عليه و آله چنين نقل مى ‏كند:«ليس شى‏ء احب الى الله من مؤمن تائب او مؤمنة تائبة؛ چيزى در نزد خدا محبوبتر از مرد يا زن با ايمانى كه توبه كند نيست!».[29]،[30]

هم چنین باید اذعان نمود بالاترين‏ منزلگاه ايمان‏، پله‏اى است كه هركس به آنجا برسد، سعادتمند و پيروز مى‏ شود؛[31] كه در این میان حسن خلق، كليد بهشت، وسيله جلب رضاى خدا، نشانه بارز قدرت ايمان، و همطراز عبادت­ هاى شبانه و روزانه معرفی شده است.[32]

در حديثى از امام رضا علیه السلام آمده است كه پيامبر ص فرمود: «بر شما لازم است به سراغ حسن خلق برويد، زيرا حسن خلق سرانجام در بهشت است، و از سوء خلق بپرهيزيد كه سوء خلق سرانجام در آتش است».[33]،[34]

و از آنجا که در بیان نورانی امام على بن موسى الرضا علیه السلام[35] «الايمان فوق الاسلام بدرجة؛ ايمان يك درجه برتر از اسلام است»،[36] لذا در كتاب‏ «فقه الرضا» «بخل» خلاف ايمان معرفی شده است.[37]،[38] و در حديثى دیگر از آن حضرت، بيزارى و برائت از انحصارطلبان، از لوازم ايمان و اسلام شمرده شده است: «والبرائة من أهل الاستئثار».[39]،[40]

اینچنین است که در حديث‏ پرمعنايى دیگر‏ ‏ از هشتمین امام علیه السلام آمده‏ است‏ كه مؤمن نمى ‏تواند مؤمن باشد مگر اين كه سه خصلت در او وجود داشته باشد: سنتى از پروردگار، و سنتى از پيامبر صلى الله عليه و آله و سنتى از ولى او، سپس مى‏ فرمايد: «خداوند عالم الغيب است و اسرار غيب را بر كسى فاش نمى‏ كند، مگر براى رسولانى كه آنها را (براى حفظ اسرار غيب) پذيرفته است».[41] سپس سنت پيامبر صلى الله عليه و آله را مدارا با مردم، و سنت ولى او را صبر در برابر مشكلات بر مى ‏شمرد.[42]،[43]

عقلانیت و دینداری

هنوز كم نيستند كسانى كه گمان مى‏ كنند دين‏ دارى‏ فقط براى آباد ساختن سراى آخرت و راحتى پس از مرگ است و اعمال نيك توشه ‏اى است براى سراى ديگر و به نقش مذهب پاك و اصيل در زندگى اين جهان به كلى بى‏ اعتنا هستند، و يا اهميت كمى براى آن قائلند.[44]

در حالى كه مذهب پيش از آنكه سراى آخرت را آباد كند، آباد كننده سراى دنيا است، و اصولاً تا مذهب در اين زندگى اثر نگذارد تاثيرى براى آن‏ زندگى نخواهد داشت!.[45]

لذا مهم اين است كه بدانيم حقيقت‏ «عبادت» و دین داری چيست؟ آيا تنها انجام مراسمى مانند ركوع و سجود و قيام و قعود و نماز و روزه منظور است؟[46] يا حقيقتى است ماوراى اينها؟ هر چند عبادات رسمى نيز همگى واجد اهميتند.[47]

ناگفته پيداست حقيقت‏ عبادت‏ نهايت خضوع در برابر پروردگار است. كسى كه شيرينى خضوع و تواضع در برابر خدا را دريابد در برابر خلق خدا نيز متواضع است.[48] لیکن حلقۀ مفقودۀ تکمیل و تحقق این مهم را باید در حديثى از امام على بن موسى الرضا علیه السلام جستجو نمود که فرمود:«‏ليس العبادة كثرة الصلاة و الصوم انما العبادة التفكر فى امر الله عز و جل؛ عبادت به زيادى نماز و روزه نيست، عبادت واقعى تفكر در كار خداوند متعال و اسرار جهان آفرينش ‏است‏.[49]،[50]

سرّ آن هم بر هر فرد با فكرى روشن و هويدا است، چون در اثر تفكر در نظام عالم هستى و عجايب و شگفتى‏ هاى آن، پايه ايمان و دانش انسان بالا رفته و در اين هنگام اذكارى را كه مى‏گويد همه از روى اخلاص و كمال معرفت خواهد بود، و البته يك چنين ذكر و عبادتى قابل مقايسه با غير آن نيست.[51]

عقلانیت و تبیین فلسفه و اسرار احکام و عبادات

بدیهی است عبادت و بندگى، شيوه ‏نامه و آيين‏نامه عملى مى‏ خواهد همان چيزى كه عقل از تهيه و تنظيم آن عاجز است و تنها خالق انسان است كه با آگاهى از مصالح و مفاسد امور، مى ‏تواند جعل قانون كند و مقررات عملى و شيوه نامه بندگى را تدوين نمايد.[52]

 لذا بايد دانست كه فقه چيزى غير از شيوه نامه‏ بندگى و آيين‏ نامه زندگى نمى ‏باشد.[53] بلکه شيوه نامه‏ اى است كه توسط رسولان خدا بدست ما رسيده است و آيين‏ نامه‏ اى است كه با بررسى آيات الهى و مطالعه در سنت و سيره رسول و اوصياى وارثش تنظيم و تدوين مى‏ شود، همان حقيقتى كه در بيان امام على بن موسى الرضا عليه السلام تجلى يافته است،[54] آنجا كه در جواب سؤال از علت وجوب شناخت پيامبران و ايمان به آنها و وجوب اطاعت از آنها مى ‏فرمايد:«وقتى كه انسان‏ها از طريق توانمندى ‏ها و استعدادهاى شخصى‏شان نتوانند مصالح خويش را تأمين كنند و از طرفى خداوند، قابل رؤيت ظاهرى نباشد و انسان‏ ها نيز از ادراك او عاجز باشند چاره ‏اى جز اين نيست كه پيامبر معصومى را واسطه بين خود و آنان قرار دهد تا آنها را از امر و نهى و ادبش آگاه سازد و به عوامل دستيابى به منافع و فاصله گرفتن از مضرات واقفشان نمايد».[55]،[56]

در ادامه دیگر روايت از آن حضرت نيز مؤيد همين مطلب است، كه فرمود:« بدانيد كه در رأس اطاعت خداى سبحان اين مطلب قرار گرفته كه ما بايد در برابر تمام احكام و دستورات و قوانين الهى تسليم شويم، و همه آنها را اجرا كنيم،[57] چه احكامى كه فلسفه آنها را عقل ما درك مى ‏كند و چه احكام و دستوراتى كه فلسفه آنها را عقل ما نمى ‏تواند درك كند ... و خداوند مردم را با اطاعت و بندگى خود با قوانين عقلانى و فوق عقل، امتحان و آزمايش مى‏كند، تا حجت بر مردم تمام شود و شبهه‏ ها زدوده گردد».[58]،[59]

هم چنین آن امام بزرگوار در فرازی دیگر فرمودند؛«تمام چيزهايى را كه خداوند مباح كرده به خاطر مصلحت و منفعت بوده و هرچه را حرام كرده به خاطر مفسده و مضرات و خطرات آن بوده است».[60]؛« خداوند از خوردنى‏ ها و آشاميدنى‏ ها چيزى را مباح نكرده مگر اينكه در آن منفعت و مصلحت بوده و چيزى را حرام نكرده، مگر اين كه در آن ضرر و نابودى و فساد بوده است».[61]،[62]

با این تفاسیر امام رضا عليهما السلام علیرغم فشارها و تنگناها حكومت بنى عباس، در همان شرايط به ترويج فرهنگ اهل بيت و فقه آل محمد صلى الله عليه و آله پرداختند.[63]

آن حضرت در روایتی درباره آثار کلی عبادت فرمود:[64]« اگر كسى بگويد: چرا خداوند به بندگانش دستور عبادات داده (مگر نياز به عبادت آنها دارد؟) در پاسخ گفته مى‏ شود، اين به خاطر آن است كه ياد خدا را به فراموشى نسپارند، و ادب را در پيشگاه او ترك نكنند، و از امر و نهى او غافل نشوند، چرا كه در آن صلاح و قوام آنها است، و اگر مردم بدون پرستش و عبادت رها شوند، مدت زيادى بر آنها مى‏ گذرد (و از ياد خدا غافل مى ‏شوند) لذا دلهاى آنها قساوت پيدا مى‏ كند.»[65]،[66]

در ادامه و در تبیین فلسفۀ نماز و در حديثى از امام على بن موسى الرضا عليه السلام مى‏ خوانيم: « فلسفه نماز اقرار به ربوبيت خداوند متعال و نفى هرگونه شرك و قيام در برابر ذات پاك خداوند با تسليم و تواضع و خضوع است».[67] ،[68] همانگونه که در حديث معروف از آن حضرت آمده است: «الصلاة قربان كل تقى؛ نماز وسيله تقرب هرپرهيزگارى است».[69]،[70]

آن‏گاه امام رضا عليه السلام در ادامه اين سخن به شرح اجمالی درباره فلسفه نماز و روزه و زكات ، پرداخته چنين مى‏ فرمايد: « (خداوند نماز را واجب كرد) به اين جهت كه ساييدن پيشاني­ ها كه بهترين جاى صورت است بر خاك، موجب تواضع و فروتنى است و گذاردن اعضاى پرارزش بدن بر زمين دليل بر كوچكى،[71] و چسبيدن شكم ­ها به پشت، به هنگام روزه، مايه تواضع است و نيز پرداخت زكات، موجب صرف ثمرات زمين و غير آن براى نيازمندان و مستمندان مى‏گردد (و همه اين امور، بندگان را از آفت كبر و غرور بازمى‏ دارد و به تواضع و فروتنى دعوت مى ‏كند)». [72]

هم چنین در روايتى كه محمد بن سنان‏[73] از امام هشتم حضرت على بن موسى الرضا عليه آلاف التحية و الثناء نقل كرده علت تحريم ربا را چنين بيان مى‏ كند:[74] حضرت رضا عليه السلام در اين روايت براى حرمت ربا دو دليل ذكر فرموده است: نخست سخن خداوند متعال در قرآن مجيد كه از رباخوارى نهى كرده است، ديگر اين كه رباخوارى اكل مال به باطل است، سپس امام عليه السلام مثال مى‏ زند كه اگر كسى يك درهم را به دو درهم بفروشد.[75] در اين معامله يك درهم در مقابل يك درهم قرار مى‏ گيرد اما درهم دومى كه فروشنده از خريدار مى ‏گيرد باطل است و دليل عقلى و منطقى ندارد به همين جهت اكل مال به باطل است، از اين رو رباخوارى حرام شده است، سپس چنين معامله‏ اى را كه باعث فساد اموال مى‏ شود به معامله انسان سفيه تشبيه مى‏ كند؛ يعنى معامله ربوى شبيه معامله سفهى است و معامله سفهى باطل است».[76]

سخن آخر

در خاتمه باید گفت  تنها متابعت و پيروى از معصومين مى‏ تواند انسان را از گمراهى و متابعت شياطين به طور قطع باز دارد؛ چرا كه افراد غيرمعصوم خود ممكن است لغزش پيدا كنند و گرفتار خطا و گناه شوند و بازيچه دست شيطان گردند![77]

بنابراین و با توجه به  کلام نورانی امام على بن موسى الرضا عليه السلام که فرمود؛ «نحن اهل الذكر و نحن المسئولون؛اهل ذكر مائيم و از ما بايد سؤال كرد»[78]، باید تأکید نمود  ائمۀ معصومین علیهم السلام مصداق اتم و اكمل «اهل ذكر» هستند، زیرا علم آنها از علم پيامبر صلى الله عليه و آله و خدا سرچشمه مى‏گيرد، علم آنها علمى است خالى از خطا و اشتباه، علمى است توأم با مقام عصمت .[79]

اینگونه است که در دعاى پرمعنايى كه بعد از زيارت امام على بن موسى الرضا عليه السلام به آن توصيه شده، مى‏ خوانيم: «كلما وفقتنى بخير فأنت دليلى عليه و طريقى إليه؛ هرزمان مرا به كار نيكى دادى تو راهنماى من به سوى آن و نشان‏ دهنده مسير من بودى».[80]،[81]

بدین ترتیب در حديثى از امام على بن موسى الرضا ع مى‏ خوانيم: كه فرمود:«نحن حجج الله فى خلقه و نحن شهداء الله و اعلامه فى بريته؛ ما حجت­ هاى خدا در ميان خلقيم و شاهدان او و نشانه ‏هايش در ميان مردميم»[82] و به تعبیر دیگر از آن حضرت، آل محمد صلى الله عليه و آله كسانى هستند كه از قرآن استنباط مى‏ كنند و حلال و حرام را مى ‏شناسند و آنها حجت خدا بر خلق او هستند».[83]

 

Source:





Peinevesht:
TarikheEnteshar: « 1395/07/05 »
CommentList
*TextComment
*PaymentSecurityCode http://makarem.ir
CountBazdid : 8859